حتما تعجب می کنید وقتی می بینید نویسنده ای مثل «ف. م. سخن» مطلبی می نویسد در باره فلان موضوع سیاسی یا اجتماعی یا فرهنگی و ادبی، و زیر این مطلب کامنت هایی گذاشته می شود اغلب سه چهار خطی، که در ابتدای چهار خط، خیلی مودبانه «آقای سخن» خطاب قرار می گیرد، و در بین چهار خط، نویسنده بی سواد نامیده می شود و کامنت گذار خود را دانا و آگاه می نامد و با حالت تمسخر اظهار می دارد که این چیزهایی که «آقای سخن» نوشته را کامنت گذار از بچگی بلد بوده است و آقای سخن بهتر است نوشته اش را به شخصی با دو کلاس سواد ابتدایی بدهد تا او برای اش ویرایش کند، و دست آخر هم دلسوزانه به «سخن» توصیه می کند که برود قرص هایش را بخورد و خودش را به روان پزشک نشان دهد! :)
در ورژن های تکامل یافته ترِ کامنت ها، کامنت گذار خود را دکتر یا روان شناس می نامد و توصیه اش را به مُهر دکتر فلان ممهور می کند که یعنی این توصیه خیلی مایه دار و علمی ست و همینجوری الکی نوشته نشده است!
این کامنت ها را اغلب آدم آهنی های «سایبری»یی می نویسند که محل استقرار آن ها در پایگاه های ارتش سایبری در مساجد داخل ایران، یا مرکز اشرف در تیرانا، یا کمپ های تجزیه طلبان در اقلیم کردستان عراق، و برخی نیز در منازل تحت حفاظت «اف.بی.آی» (!) امریکاست!
وجه مشترک این آدم آهنی ها،،، پروسسورهای قدیمی ۸۰۸۶ و حداکثر ۸۰۸۸ اینتل و یک کیلو بایت رَم است (دقت کنید کیلوبایت نه مگابایت یا گیگابایت!) و اطلاعاتی که برای پردازش به آن ها توسط برنامه نویسان ریشو ی مسجدی یا زن های با چارقدِ قرمزِ ریش سبیل دارِ اشرف ی یا افراد با گیس بلند و گردن بند اهورامزدا یا آدم های قلچماق نره خر سبیل کلفتی که کلت ی هم به کمر بسته اند داده می شود اغلب چند جمله بیشتر نیست که آن هم اطلاعاتی ست که خودِ نویسنده قبلا در مورد خودش ارائه داده، و این اطلاعات اغلب روی نوار کاست و یا حداکثر فلاپی دیسک های نرم تک روویه ی ۳۶۰ کیلوبایتی ذخیره شده و حیوونکی ها حتی مجهز به هارد دیسک ۳۰ مگابایتی هم نیستند که جملاتی که از این ور و آن ور اینترنت جمع می کنند، حاوی نکات متفاوت و متغیر باشد که خواننده متوجه ربات بودن و آدم آهنی بودن آن ها نشود.
این طفلی ها، که در ایران یا تیرانا یا اقلیم، یا حتی واشینگتن دی سی و پاریس «فریز» شده اند و مادِر بُردِ نصب شده در جمجمه شان به دلیل قدیمی بودن، قابل تعویض نیست و برنامه نویسان هم بودجه ای برای هزینه کردن و نو کردن آن ها ندارند ناچار از صبح تا شب و بعضی وقت ها هم از شب تا صبح پای رایانه های شان می نشینند، و در حالی که انگشت اشاره ی دست شان را لای انگشت های پای شان حرکت می دهند و چرک لای انگشتان را می گیرند، دائم با فشار دادن دکمه ی F8 سایت ها را ریفرش می کنند و به محض انتشار مقاله ای جدید، جملاتی را که در ابتدای این مطلب نوشتم، به عنوان کامنت زیر مطالب برخی نویسندگان سیاسی قرار می دهند و تصور می کنند که مشغول عملیات «تخریب روانی» خوانندگان هستند.
یکی دیگر از عملیات سایبری این آدم آهنی ها این است که به محض انتشار مطلب، و درست به محض انتشار، یعنی نه حتی یک ثانیه بعد تر، به مطلب امتیاز منفی می دهند طوری که آدم حیران می ماند این مطلب چجوری در عرض یک ثانیه خوانده و مطالعه شد و امتیاز منفی گرفت!
فاجعه بار تر این که نویسنده ی معمولی یی چون «آقای سخن» را می توان بی سواد و نا آگاه نامید، ولی وقتی نوبت به اساتیدی مانند آقای «امیر طاهری» می رسد و کسی مانند او را با جملاتی که «آقای سخن» را می نوازند، مورد نوازش قرار می دهند، افتضاح و عقب ماندگی این آدم آهنی های ریش سبیل دار طرفدار اهورا مزدای سبیل کلفت بیش از پیش روی «داریه» می افتد که حالا یا خودشان، یا برنامه ریزان و «کُمَند» دهندگان شان این را می دانند یا نمی دانند -که بعید است با مغز بازمانده از دوران دایناسورها و پروسسورهای دوران پارینه بایتی رایانه ها-، این را «بدانند»!
گفتیم حالا که در ایام عید هستیم و وقت تفریح است، کمی در این باره بنویسیم، تا آدم آهنی ها، یخرده خوشحال شوند و فکر نکنند که تولیدات با مزه ی آن ها را کسی نمی خواند!