Monday, Apr 3, 2023

صفحه نخست » یادی از همه پرسی نظام جمهوری اسلامی، اتابک فتح‌اله‌زاده

Atabak_Fatollahzadeh_2.jpg۱۲ فروردین سال ۵۸ روز همه پرسی نظام جمهوری اسلامی برای من یک روز فراموش نشدنی است. در جریان همه پرسی آیت الله خمینی از مردم خواست که به جمهوری اسلامی رای دهند. «نه یک کلمه بیشر و نه یک کلمه کمتر.»

در آن هنگام در نشریه‌ی کار ارگان «سازمان فدائیان خلق» مقاله‌ای نظر مرا جلب کرد که در محتوای آن خطاب به طرفداران قانون اساسی جمهوری اسلامی چنین آمده بود: «ما فدائیان خواهان تغییر نظام از پادشاهی به نظام جمهوری هستیم اما بر ما معلوم نیست در پشت سر جمهوری «اسلامی» شما چه خوابیده است. منطق این حرف برای من فدائی خلق کاملا بجا و درست بود. در آن زمانه ما فدائیان از رفتار آمرانه و انحصار طلبانه آیت الله خمینی ناراضی بودیم از این که آیت الله خمینی میخ رهبری خود را چنین سهل و آسان محکم کوبیده بود فکر می‌کردیم حق مبارزاتی ما پایمال شده است.

رای ما فدائیان در این همه پرسی قانون اساسی در حرف «نه» و در عمل «تحریم» بود اما در این همه پرسی میلیون‌ها نفر با جان و دل و شور و شوق وصف ناپذیر با آیت الله خمینی بیعت کردند و یا به زبان بعضی از روشنفکران امروزی به آیت الله خمینی و شورای انقلاب وکالت دادند. راستش ما از حمایت میلیونی مردم عصبانی و گیج شده بودیم. در آن زمانه کاریزمای آیت الله خمینی حرف اول را می‌زد. همه جریان‌های اسم و رسم دار حاضر در صحنه‌ی سیاسی ایران آن روز از جمله نهصت آزادی، حزب توده ایران، سازمان مجاهدین و جبهه ملی سنجابی و فروهر و بسیاری از شخصیت‌های شناخته شده به قانون اساسی رای دادند.
روز ۱۲ فروردین در تبریز با دو نفر از دوستان برای به راه انداختن بحث و جدل به حوزه رای گیری رفتیم. روزهای اول به عبارتی ماه عسل انقلاب بود. هنوز فالانژ بازی‌ها و انحصار طلبی طرفداران حکومت آیت الله خمینی آنچنان فراگیر نشده بود افزون بر این با معیار‌های آن روزی فدائیان و مجاهدین به خاطر مبارزه گذشته سیاسی‌شان بر خلاف حزب توده ایران تا حدی در جامعه اعتبار داشتند. بحث و جدل بین من و چند این حوزه‌ی رای گیری به راه افتاد. سرانجام مردی با لباس آخوندی که شاهد ماجرا بود جلو آمد. استدلال حرف‌های من بر اساس مضمون همان مقاله‌ی روزنامه‌ی کار بود که «بلی، با وجود اینکه ما فدائیان خواستار تغییر نظام از پادشاهی به جمهوری هستیم ولی در این همه پرسی شرکت نمی‌کنیم. ما فدائیان نیز در راه انقلاب شهدای بی شماری دادیم و حق داریم نظرات خود را بیان کنیم. آقای روحانی با اعتماد به نفس کاذبی که داشت توام با ادب گفت: خوب حرف حساب شما چیست؟ بیان کردم: در پس نظام جمهوری شما پسوند اسلامی آمده است بر ما معلوم نیست اسلام چه نقشی در آینده نظام شما خواهد داشت و خلاصه کلام پشت سر نظام جمهوری اسلامی چه خوابیده است. یک مرتبه تن صدای آقای روحانی عوض شد و با صدای بلند گفت: در پشت سر نظام جمهوری اسلامی پیاده کردن شرع اسلام خوابیده است و سپس با حالت تحریک و اشاره دست رو به مردم کرد و گفت: پشت سر نظام جمهوری اسلامی این مردم مسلمان خوابیده است. صدای الله اکبر به هفت آسمان رسید فهمیدیم که بایستی تا آش و لاش مان نکردند صحنه را خالی کنیم. الان پس از گذشت سالها به این فکر می‌کنم که اگر من در آن حوزه رای گیری طرفدار شاه بودم به چه حال و روزی دچار می‌شدم.
پس از ۴۴ سال که به عقب بر می‌گردم فقر معرفتی جامعه ایرانی در امر سیاست کاملا آشکار می‌شود حالا چه آنهایی که در رفراندم به قانون جمهوری اسلامی رای دادند و چه آنهایی که رای ندادند. هنوز هم پس از گذشت ۴۴ سال بخشی از اپوزسیون جمهوری خواه پشت سر جمهوری عرفی پسوند لائیک و سکولار سوار می‌کنند و یا بخشی از تحصیل کرده‌های ایرانی به آقای رضا پهلوی وکالت می‌دهند.
واقعیت این بود که در آن سال‌ها‌ی جوانی من از مفهوم واقعی همه پرسی و دمکراسی درکی عمیقی نداشتم اما کشورم را دوست داشتم از بی عدالتی و استبداد و از ستم شاهی رنج می‌بردم. متاسفانه راه انقلاب از طرف اکثریت اپوزسیون و مردم بر گزیده شد. اگر صریح و روشن حرف بزنم اغلب نیروهای سیاسی از درک مفهوم دمکراسی عاجز بودند به همین دلیل ارتجاعی ترین نیروی سیاسی که در طول تاریخ در بدنه اجتماع حضور داشت توانست به راحت حاکمیت سیاسی را از آن خود کند و بیشترین ضربه تاریخی به کشورمان بزند.
پس از انقلاب یک حس بی اعتمادی عمیقی در دل من و بسیاری از جوانان کشورم بر علیه آیت الله خمینی در جریان بود. تجربه این ۴۴ سال ثابت کرد که آن حس درونی و دلواپسی ما آنچنان هم بی سبب نبود.
باری سرنوشت مرا به کشور شورا‌ها یعنی به سرزمین آرمانی کشاند. چشم‌تان روز بد نبیند، شدیم چوب دو سر طلا. روزگار سخت و نفس گیری بود. فهمیدم که در چه باتلاق بدی گیر کردم. با این همه به یاد کشورم و شعرهایی که مادرم زمزمه می‌کرد می‌افتادم و از آنها روحیه می‌گرفتم: برو قوی باش که در نظام طبیعت ضعیف پایمال است. در آن سال‌های مهاجرت در شوروی ایام گذشته سیاسی خود را به یاد می‌آوردم از این که ما فدائیان به قانون اساسی جمهوری اسلامی رای نداده بودیم احساس آرامشی به من دست می‌داد.
من هنوز هم نمی‌دانم آن مقاله معروف را چه کسی نوشته بود. فکر هم نمی‌کنم که نویسنده‌ی این مقاله درک عمیقی از مفهوم دمکراسی و همه پرسی داشت. دلیل من این است اگر آن شخص محترم صاحب این درک و معرفت سیاسی بود در صف فدائیان قرار نمی‌گرفت. اما هر چه بود این نویسنده که امیدوارم زنده باشد سوال درستی طرح کرده بود که اسلامیت این آیت الله‌ها چه نقشی در نظام جمهوری اسلامی دارد.
باری با گذشت زمان باز هم شرمنده شدم و باز هم با آزمون و خطا به این نتیجه رسیدم که رای «نه» ما در همه پرسی به نظام جمهوری اسلامی فاقد بار دمکراتیک بود رای نه ما از موضع لنینی و انقلابی و در مضمون خودش فاقد بار و ارزش‌های دمکراتیک بود و از جنس رای «نه» مصطفی رحیمی، شاهپور بختیار، ایرج اسکندری و دیگران ارزش دمکراتیک نداشت. اگر حرفم را خلاصه کنم مخالفت با هر مستبد‌ی لزوما دارای ارزش دمکراتیک نیست چه بسا بخشی از اپوزسیون می‌تواند بدتر از حکومت استبدادی حاکم باشد.
حالا هم جان کلام در این نکته اساسی و کلیدی نهفته است که در هنگامه گذار از جمهوری اسلامی بایستی سمت و سوی نظام دمکراتیک را پایه و اساس قرار داد. ما یک بار به تجربه دیدیم که نمی‌توان به شیوه‌ی چوپان و گله، نظام دمکراتیک پایه گذاری کرد.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy