سفر آقای رضا پهلوی به اسرائیل باعث عکس العملهای مثبت و منفی گردید که خود نشان دهنده این واقعیت است که او دارای شخصیت و جایگاهی میباشد که هر اقدام از سوی او باعث ایجاد حساسیت مثبت و منفی میان مخالفان، موافقان و حتی بیطرفها میگردد. بد نیست اول نظر خودم را درباره این سفر بیان کنم تا برسیم به چند عکس العمل قابل نقد خصوصا از درون کشور. از نظر شخص من این سفر بسیار بجا و نشان از یک محاسبه درست و موقع شناسی هوشمندانه میباشد. باز هم از نظر من رعایت مصالح ایران و بیان مخالفتش با هر گونه دخالت نظامی و یا حمله به ایران از سوی اسرائیل آنهم در جائی که او از سوی یهودیان و اسرائیلیهای ایرانی تبار مورد استقبال و مهمان نوازی گرمی قرار گرفت که شاید انتظار اظهار نظر دیگری را از سوی او داشتند، قابل تمجید است. به او ایراد میگیرند که چرا زمانی به اسرائیل میرود که انسان جنگ طلب و خشونت گرایی مانند نتان یاهو در راس حکومت است و هزاران هزار اسرائیلی با او به مخالفت برخاستهاند. او یک دولتمرد نیست که برای توافق و مذاکره به یک کشور برود لذا نباید هم انتظار داشت که او برای سفردوستانه و غیر رسمی به اسرائیل رعایت نوع حکومت حاکم در آن کشور را بنماید. برای من جای سئوال است که چه چیز باعث شده که اظهارات او در یکی دو جلسه در رابطه با مخالفتش با هرگونه اقدام نظامی از سوی اسرائیل علیه ایران انعکاسی بیرون از آن جلسات نداشته باشد.
زمانی که خبر سفر او به اسرائیل منتشر شد نگرانی هائی از سوی بعضی اصلاح طلبان داخل کشور بوجود آمد که شاید توافق هایی مخفیانه با مقامات اسرائیل بوجود آید، که نظر به اظهارات صریح او در مخالفت با هرگونه دخالت یا حمله نظامی پس نباید موردی برای نگرانی وجود داشته باشد. قابل ذکر است زمانی که او به دعوت کمسیون روابط بین المللی پارلمان هلند به این کشور آمد، هم در پارلمان و هم در کنفرانس مطبوعاتی و جلساتی که شخصا حضور داشتم مخالفت خودش را با هرگونه اقدام نظامی علیه ایران اعلام داشت چون معتقد بود که هرگونه حمله نظامی باعث ضربه زدن به فعالیتهای مدنی و سیاسی ضد رژیم نیز میگردد مضافا به این که در این سفر جایی برای مذاکره با مقامات رسمی اسرائیلی پیش بینی نشده بود. البته در یکی دو جا اسرائیلیهای ایرانی تبار که دارای مقامات عالی درآن کشور هستند با او ملاقات داشتند مانند خانم ژیلا، وزیر کابینه، که در بازدید از پروژه آبیاری او راهمراهی نمود.
حالا مایلم به گله و ایرادهای، صادق زیبا کلام، شخصیتی که برایش بسیار احترام قائلم بپردازم. من همیشه مطالب او را میخوانم و گفتههایش را گوش میدهم و حتی آنرا پخش میکنم. در اینجا ناچارم برای روشن شدن مطلب به یک نکته جنبی بپردازم که چرا برای نظریات اصلاح طلبان درباره رضا پهلوی اهمیت قائلم. اصولا اعتقادی به انقلاب ندارم و انقلابی را هم ندیدم که به دموکراسی منجر گردد. انقلاب فرانسه هم بعد از سالها با تحمل ضایعات جانی و انسانی زیاد منجر به دموکراسی گردید که البته نظر به فرهنگ مردم فرانسه چنانچه انقلاب هم صورت نمیگرفت دموکراسی در فرانسه تحقق مییافت انقلابهای پرتغال و اسپانیا و سر نگونی دیکتاتورها سالازار و فرانکو بصورت مخملی و بدون خونریزی انجام گرفت و همانند تغییر قدرتها در اروپای شرقی با دخالت وهمکاری عواملی از درون همان رژیمها انجام گرفت. جنبش ایران را بیشتر یک جنبش سیاسی - مدنی میدانم که وسیع و دارای عمق میباشد ولی دارای شاخصهای انقلابی نیست ولی تاثیرگذار میباشد به طوری که حتی خاتمی و یارانش آن را جنبش نسل جدیدی میدانند که نظم گذشته را بر نمیتابد و رژیم چارهای جز تمکین و قبول آن ندارد. ورود شاهزاده رضا پهلوی به صحنه سیاسی داخل کشور در صورتی امکان پذیر است که اصلاح طلبان قادر به تغییرحکومت فاسد و ظالمانه کنونی گردند وگرنه سرنگونی و براندازی آن هم از خارج کشور نه ممکن و نه به صلاح مملکت است. میدانم که این نظر من دارای مخالفان بسی بیشتر میباشد تا موافقان آن. چه باک زیرا در زمان انقلاب در حالی که اکثریت بزرگی از مردممان به انقلاب و سر نگونی آری گفتند شادروان بختیار تنها به همراهی برخی از یارانش نه گفت. فضاوت نهائی با خودتان.
در رابطه با اعتقاد به ساختارسیاسی آتی کشورمان شخصا تفاوتی بین اصلاح طلبان کشورمان و شاهزاده رضا پهلوی نمیبینم اختلاف نظر تنها در نوع راه دستیابی به آن اهداف میباشد. بهمین دلیل نیزبرای قضاوت اصلاح طلبان درباره رضا پهلوی اهمیت قائلم.
آنچه برای من حائز اهمیت بود زیبا کلام با سفر رضا پهلوی به اسرائیل مخالفتی نشان نداد و حتی در یک مورد هم از سخنان او تمجید کرد. ایراد و گله او نسبت به عدم توجه رضا پهلوی نسبت به سرنوشت فلسطینیها بود که شخصا آنرا منطقی نیافتم. زیبا کلام مینویسد حتی دولتمردان سایر کشورها هنگام سفر به اسرائیل برای حفظ ظاهر هم که شده اشارهای به سرنوشت فلسطینیها میکنند. عجبا، پس زیبا کلام عزیز ما جایگاه رسمی و دولتی برای رضا پهلوی قائل است!!. این در حالیست که رضا پهلوی خود را یک فعال سیاسی مینامد آن هم در مورد مسائل و مشکلات ایران. بلی زیبا کلام درست میگوید، زمانی که دولت اسرائیل تاسیس گردید در سازمان ملل تصویب شد دو دولت در کنارهم، اسرائیل و فلسطین. به جز رهبران رادیکال و تند رو از ئوع نتانیاهو، اکثر رهبران اسرائیل کوشش در ایجاد نوعی همزیستی مسالمت آمیز و تاسیس یک دولت فلسطینی بودند که همیشه با مخالفت و کارشکنی رادیکالهای اسرائیلی قرار میگرفت و یک بار هم منجر به ترور یک نخست وزیر اسرائیل از سوی یک جوان راست گرای اسرائیلی گردید. فراموش نمیکنم زمانی را که تمام دولتهای عربی خاور میانه و شمال افریقا با شعار " اسرائیلیها را به دریا بریزیم" به آن کشور حمله کردند ولی اسرائیل تمام آنها را به عقب راند و بخشی از سرزمینهای آنها را اشغال نمود واعلام داشت چنانچه هر کشور عربی با اسرائیل قرارداد امضاء نماید و قول دهد که دیگر به خاک اسرائیل حمله نخواهد نمود سرزمین اشغال شدهاش به او پس داده خواهد شد. اردن و مصر این کار را کردند و سر زمینهایشان را پس گرفتند ولی سوریه و نوار غزه (حمص) هنوز هم به حملات تروریستی خود ادامه میدهند که طبیعتا با عکس العمل اسرائیل روبرو میشوند. اسرائیل تنها دموکراسی در خاور میانه است. آزادیهای سیاسی و اجتماعی که اسرائیلیهای فلسطینی از آن برخوردارند در هیچ کشور عربی و اسلامی وجود ندارد. رضا پهلوی به درستی اشارهای به وضعیت فلسطینیها ننمود و سعی خود را در استحکام هر چه بیشتر دوستی بین یهودیان و ایرانیان بکار برد. یادتان هست شعار جوانان در خیابانهای ایران را؟ " نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران".
داریوش مجلسی