هفت ماه از جنبش منتهی به انقلاب زن، زندگی آزادی گذشته است. کارنامه ای که از یکسو احترام و امید را بر می انگیزد که جامعه ای و مردمی با چنین هوشیاری، آگاهی، شجاعت و شهامت ایستاده اند، دیوار ترس را شکسته اند، بهایش را می پردازند و همچنان ادامه می دهند و بزرگترین اسلحه شان تلاش و امیدی است که بر آن تکیه کرده اند و از دیگر سو اعتقاد به ادامه راهیست که اطمینان دارند نتیجه اش بی تردید به پیروزی و سرنگونی رژیم خواهد انجامید.
اگر به تاریخ امپراتوری ها و کشورهایی که در طول یکصد سال گذشته توانسته اند دیکتاتوری ها را ساقط کرده و در راستای حاکمیت مردم گام بردارند نگاه کنیم چه آنهایی که امروز به نوعی از دموکراسی و آزادی رسیده اند و چه آنهایی که در مراحل نخستین این پروسه قرار دارند، بدلیل وجود سیاستمدارانی بوده است که مورد اعتماد مردم قرار گرفته اند و توانسته اند با در دست داشتن اهداف و برنامه های منسجم، اعتماد مردم را جذب کرده، دیکتاتوری را سرنگون و حکومت را به مردم بسپارند. گروه دوم کودتا گرانی بوده اند که با کودتا حکومت دیکتاتوری را سرنگون و مرحله به مرحله حکومت را به خواست خود و یا با فشار مردم، به مردم سپرده اند.
بزرگترین اسلحه تمامی حکومت های دیکتاتوری خشونت، سرکوب و اعدام و ایجاد هر آنچه بیشتر ترس در میان افراد جامعه است ولی امروز ما با دیکتاتوری جمهوری اسلامی مواجه هستیم که بدلیل ترس از مردم و توان جامعه پا را از مراحل خشونت های کلاسیک فراتر گذاشته و به نوعی از خشونت در رابطه با مسمومیت، زندان و تجاوز و ناپدید کردن بچه ها و نوجوانان ما در ملاء عام پرداخته است که در تاریخ دیکتاتوری ها و خشونت های تاریخ دیکتاتوری بی سابقه است چرا که تصور بر این دارد که اگر نتوانسته است به اعتراض ها و خواست های پدران و مادران آنها پاسخ گوید با یورش به بچه هایشان آنها را به سکوت وادار نماید که آنهم تلاشی عبث بوده است.
وظیفه و مسئولیت ما در قبال این حکومت تا دندان مسلح و بی هیچ پرنسیپ اخلاقی چیست؟ اگر این وظیفه و مسئولیت را در دو بخش داخل و خارج کشور نگاه کنیم:
- در داخل کشور بسیارانی با در دست گرفتن جانشان یعنی بزرگترین سرمایه زندگی شان در مقابل این رژیم ایستاده اند و رژیم را هر آنچه بیشتر که امکان داشته است به چالش کشیده اند و شاهد آن هستیم که تا رسیدن به پیروزی نیز از پای نخواهند نشست.
- در خارج از کشور نیز تلاش های بسیاری صورت گرفته است که بدون تردید احترام برانگیز بوده اند. ولی برغم حمایت های گسترده مردمی، که در گوشه و کنار جهان شاهدش بوده ایم، به دلیل نبود تفکر سیاسی، نبود برنامه هایی منسجم و وجود و نقش پُر رنگ رسانه هایی با اهداف از پیش برنامه ریزی شده و نه در جهت منافع ملی ایران و ایرانی که در جهت منافع سرمایه گذارانشان بوده، راه به جایی نبرده است.
- آنها نه تنها نتوانستند اعتماد مردم را بدست آورند که بی اعتمادی را نیز گسترش داده اند که نمونه اخیر آن - منشور مهسا و همبستگی - بود که با هشت چهره غیر سیاسی جدای از - عبدالله مهتدی - در شش هفته پیش آغاز و در طول شش هفتهِ گذشته به ۶ نفر، ۵ نفر و امروز به چهار نفر رسیده است که نیمی از آنان را در منشوری که دیگر نمی توان نامش را منشور گذاشت مشاهده نمی کنیم.
اگر چه انکار نمی توان کرد که همین تکاپو نیز بازهم بدلیل جنبش و هیجانی است که در داخل کشور ایجاد شد و اپوزیسیون خارج کشور را با تلنگری از خواب بیدار کرد.
علت چیست و مشکل را در کجا باید جستجو کرد؟ چرا ما تنها باید شاهد از دست دادن فرزندان مان در ایران باشیم و به دنبال پیدا کردن راه حل واقعی و عملی برای از میان برداشتن دلایل آن نباشیم؟
امروز ما در مقابل دیکتاتوری دروغ و شارلاتانیزم جمهوری اسلامی قرار داریم و بزرگترین اسلحه کاربردی در مقابل این رژیم، اسلحه راستگویی و صداقت است و این اسلحه زمانی کاربرد پیدا می کند که مورد تایید و اعتماد مردم قرار گیرد.
برای رسیدن به از میان برداشتن و سرنگونی یک دیکتاتوری مردم به رهبران و احزابی نیاز دارند که بتوانند رفتار و کردار و اعمال سیاسی آنان را مورد بررسی و بازبینی قرار دهند و این نیازمند حضور و پاسخگویی به مردم است. در هیچیک از جوامعی که تا کنون در راه دموکراسی گام برداشته اند چند چهره سلبریتی و تلویزیونی به تنهایی قادر به ساختن آینده یک کشور نبوده اند. آنها به درستی و با ارزش بسیار، قادر به توانایی جلب افکار داخلی و خارجی بوده ولی بی تردید نمی توانسته اند در جایگاه رهبران سیاسی و احزاب قرار گیرند چرا که فاقد برنامه هایی منسجم و سابقه ای سیاسی در جهت کسب اعتماد مردم بودند، کما اینکه عملکرد این کارزار تبلیغاتی و رسانه ای و کارنامهِ آنان در دو ماه و نیم گذشته و نتایجش در امروز بطور کامل مشخص شده است.
علم سیاست و وجود سیاستمدار مانند علم پزشکی و وجود پزشک است، مانند علم جامعه شناسی و وجود جامعه شناس و علم اقتصاد نیازمند وجود اقتصاددان است، و نمی توان با جایگزینی آنها با شوهای تلویزیونی و آن هم بدترینش که وابسته خارجی است به فکر نجات یک جامعه بود.
راه آزادی ایران و سرنگونی جمهوری اسلامی و بدست آوردن اعتماد مردم نه وابستگی که بیشتر از صد سال است آسیب پذیرش بوده ایم، نه رسانه های وابسته به دشمنان ایران و نه شعارهای زیباست، مردم برای اعتماد کردن نیازمند فکر و برنامه و بررسی کارنامه های ما هستند.
تنها راه برای رسیدن به هدف سرنگونی جمهوری اسلامی و پای گذاشتن برای رسیدن به یک جامعه آزاد و برابر و دموکراتیک، داشتن برنامه ای منسجم و مشخص و راستگویی و صداقت و پاسخگویی در مقابل مردم است.
از مردم هراس نداشته باشیم، مردم غریبه نیستند.
ایران فرزندانش را صدا کرده است پاسخگویش باشیم.
حسین لاجوردی