Thursday, Apr 27, 2023

صفحه نخست » مضمون انقلاب ۱۴۰۱، جهت‌گیری‌ست در سوی "رنسانس فرهنگیِ ایرانیان"، نیکروز اعظمی

Nikrooz_Azami_5.jpgدر فرهنگ اسلامی هر رویداد دینی و عرفانی را، یک مُهر "رنسانس ایرانی" زدند. زمان اولین "رنسانس" را "عصر زرین فرهنگ ایران" نام نهادند که معطوف است به قرون سوم و چهارم و پنجم هجری، یعنی دوره‌ای که اسلام جاپایش را در میان ایرانیان تحکیم می‌کرد تا فلسفه را بدان بجسبانند و برایش کسب شأن کنند و زمانِ آخرین "رنسانس"، مربوط است به دوره اصلاح طلبان دینی و حکومت اسلامی کنونی. در دوره حاکمیت ارزشهای کلیسا بر ذهن و زندگی اروپایی، فقط یک بار رنسانس بوقوع پیوست و زمینه شد برای رخدادها و جنبش‌های بعدی اما در فرهنگ هزار و سیصد ساله اسلامی ما، معلوم نیست اینهمه "رنسانس" در ازمنه مختلف چه تاج گُلی بر سر ایرانی نهاده که وی را در آن مقفول کرده و از این فراتر نمی‌رود!؟ با وجودی که به قدمت هزار و سیصد سال فرهنگ اسلامی، سابقه "رنسانس" داریم و نتوانستیم فراتر از آن رویم اما کمترین شک در این زمینه در ما برانگیخته نمی‌شود!

تفاوت و فاصله "رنسانس ایرانی" و اروپایی نسبت بهم، از زمین تا آسمان است. از این جهت که، "رنسانس"های ایرانی هیچکدام پشتوانه معیارهای عقلی به موضوعات در فرهنگ ما، نداشته‌اند در حالیکه رنسانس اروپایی از چنین پشتوانه‌ای برخوردار شده بود. پرسش این است اگر رنسانس اروپاییان بازگشت بوده به احیاء عقل گرایی نیاکان یونانی‌شان، "رنسانس ایرانی" باید به کدام الگو یا معیار عقل گرایی در فرهنگ هزاران ساله‌اش پیوند برقرار کند؟ مگر غیر از این است که ایرانیان در فرهنگ‌شان صرفاً دو رویداد دینی باستانی و اسلامی داشته‌اند و بس؟ شاید بتوان مضمون انقلاب ۱۴۰۱ را زمینه ساز ایجاد "رنسانس فرهنگیِ ایرانی" دانست اما با یک تمایز از رنسانس اروپایی و آن اینکه، "رنسانس ایرانی" در پیوند با انقلاب جاری در ایران، آن "نوزایی" یا "رستارگرایی" خواهد بود که می‌خواهد از دینیت و اسلامیت گسست کند اما پشتوانه معیار عقلی و سنجش موضوعات بدین صورت، را ندارد تا آن را مانند رنسانس اروپایی "تجدید حیات" ببخشد. در نتیجه مجبور است بنیادی را ایجاد کند تا آغازی نو را نوید دهد.

معنی لغوی "رنسانس" آنطور که در لغت نامه‌های فارسی آمده "نوزایی" و "تجدید حیات" است. "رنسانس"واقعه‌ای که در اروپای پس از قرن چهاردهم به بعد رخ داد. "نوزایی" به این دلیل که بر فضای فترت که مسبب آن حاکمیت دین بوده خط بطلان کشید. "تجدید حیات" بدین دلیل که، باز گشت به عقلگرایی نیاکان یونانی بوده است. در ایران بازگشت به ارزشهای نیاکان یعنی "تجدید حیات" دینیت یا اسلامیت. بنابراین همانطور که متذکر شدم "رنسانس فرهنگیِ ایرانی"، گسست کامل است از دو رویداد دینی.

ما ایرانیان پشتوانه و معیار عقلی به موضوعات نداشتیم تا بخواهیم بدان بازگردیم و با نیروی نوزاییِ برآمده از انقلاب ۱۴۰۱، بدان "تجدید حیات" کنیم. نتیجتاً باید آنچیزی را بنیاد گذاریم که بتواند ما را از مخمصه دینیت به در آورد. اگر پرسیده شود این "بنیاد"چه ویژگی‌ای باید داشته باشد به حتم نمی‌توانم پاسخ قطعی دهم اما می‌توانم بگویم مضمون انقلاب ۱۴۰۱ در صورت فراگیر شدن و جان گرفتن می‌تواند ما را به این "بنیاد" نزدیک کند. یا شاید بتوان گفت که مضمون این انقلاب در صورت جا افتادن، "بنیاد" مورد نظر باشد. در هر صورت، ویژگی "رنسانس فرهنگیِ ایرانی" در قالب مضمونیِ انقلاب ۱۴۰۱ "تجدید حیات" دینیت و اسلامیت نیست و به طبع نمی‌تواند بازگشت به عقل اندیشی باشد چونکه این دومی را اصلاً نداشتیم بلکه صرفاً نوزایی یا رستارگرایی است که باید از آن چیزی بنیاد نهاده شود و این قطعاً دینیت نیست. ایران نیازمند به یک رنسانس فرهنگی است. رنسانس فرهنگی ایرانی یعنی گسست از ارزشهای فرهنگ پیشینیان، ارزشهایی که مناسبت با معیارهای نسل امروز ایران ندارند و جای‌شان را به ارزشهای نوین خواهند داد. این ارزشهای نوین، بنیاد فرهنگ جدید را ایجاد خواهد کرد. مضمون انقلاب ۱۴۰۱ در چنین مسیری است.

اگر بخواهم در دو سطر توضیحاتم را جمع کنم اینست که: رنسانس (نوزایی) اروپایی شکستن سد دین و بازگشت به عقلگرایی یونانی و "تجدید حیات" آن بوده اما رنسانس ۱۴۰۱ ایرانی در صورت به بار نشستن، شکستن سد دین و ایجاد "بنیاد" نو در راستای ساختن الگوهای تازه حیات اجتماعی و سیاسی و فرهنگی، خواهد بود.

نیکروز اعظمی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy