مقدمه
۱- وزارتخارجه قبل ازشورش پنجاه و هفت، دارای هشتصد دیپلمات کاریری-واقعی بود و به همین تعداد کادر اداری کنسولی و مالی و مخابراتی خبره داشت. سران رژیم جدید، کینه بی پایانی به این وزارت و ارتش ملی کشور داشتند. که تقریبا این دو نهاد را، اول منحل نموده و سپس از صفرشروع و به سبک خود و دستور ارباب یکصد و هشتاد درجه تغییربنیادی دادند. دو آخوند بنامهای سبحانی و اژهای را، به جان کارکنان شریف این وزارت انداخته و آنها با اغتنام از فرصت، بیش از نود در صد کارکنان را اخراج بازنشسته بازخرید، اعدام یا متواری ساخته، ابتدا اقربا و نزدیکان بیسواد یا کم سواد و هم دهکده ایی خود را و سپس هرکسی با ریش انبوه و مهر بر پیشانی، از سوی سران رژیم معرفی میشدند را، بعنوان دیپلمات، ریس و مدیر کل و سفیر و غیره وارد وزارتخارجه نمودند. من و چند نفر از قبولیهای کنکور ورودی وزارتخارجه، که در یکی دو سه سال آخرحکومت پادشاهی، وارد وزارتخارجه شده بودیم.
قسر در رفتیم. یک روز، برای انجام یک کار مشترک، از اداره سیاسی به قسمت کنسولی، فراخوانده شدم. چون یکی از دستورات اداری وزاتخارجه، انجام کار ارباب رجوع، فوری و در همان دقایق اولیه مراجعه بود. آن کار با سرعت وکاملا مطابق مقررات، انجام شد. ارباب رجوع که هموطنی باتفاق همسر و فرزندش بود. در حال خروج ازمحوطه، توسط سبحانی نامی، متوقف میشود، وی پاسپورت و اسناد مربوطه را، ازدستشان گرفته و سپس آنها را دعوت به نشستن دراطاق انتظار نموده، به سراغ من و همکارم آمده، درب را از پشت بسته و با تحکم پرسید. چه کسی بشما اجازه داده کار این طاغوتیها را، که در حال فرار از ایراناند. با این سرعت راه بیاندازید؟!. که با توجه به اولین اصل درس حقوق یعنی برائت (انسانها بری از اتهام و بیگناهند. مگر اینکه، در دادگاه صالحه و هیات منصفه، خلاف آن ثابت شود) پاسخ در خور دادیم. وی با خشونت و در حالیکه فریاد میزد گفت، خیر، درنظام ما (جمهوری اسلامی که هنوز یک ساله هم نشده بود) همه گناهکارو طاغوتی و ضد انقلاباند. مگر اینکه خلاف آنرا ثابت کنند. وی در آخر پاسپورتها و اسناد آن خانواده را، با خود برده و با تحکم گفت، هفته آینده به دفتر وی مراجعه نمایند.
روز بعد نیز بخشنامه غلط انداز و محرمانهای رسید. که خلاصهاش این بود: برای اینکه کار و خدمتی که میشود، امت اسلامی، قدر آنرا بداند، مطیع و گوش بفرمان نظام بوده و به فکرهای غلط علیه نظام بر نیافتند. آنهایی که برای انجام خدمات کنسولی، اداری و غیره مراجعه میکنند. ازین پس ارباب رجوع نبوده، بلکه امت اسلامی به عنوان ابزار واحده، در تحکیم نظام مقدس بوده، باید تحملشان به مصائب و شداید زندگی بمراتب بالا رفته، همه چیز را، باید با زحمت بدست آورده، تا قدر عافیت و نانی که به آنها اعطا میشود و میخورند را بدانند. امام و نظام مقدس را تکریم و تعظیم نمایند.
۲- محمد رضا سبحانی معروف به ساشا فرزند همین احمد سبحانی است. که اکنون در پی بازگشت پدر سفیرش از ونزوئلا، یک سایت قمار بازی باز کرده و لابد فیلمهای مستهجن اطاق خواب مملو از زنان خیابانی کاراکاس و بذل و بخششهای دهها هزار دلاری وی را، همگان بخاطر دارند. اگر فرزندان لاریجانیها و دیگران مشغول بر باد دادن پولهای دزدیده پدرشان، از ملت ایران، در خارج و انجام لهو و لعب درآمریکا و اروپا و هستند. مابقی در تهران و شهرهای بزرگ، با جولان دادن اتومبیلهای گرانقیمت صدها هزا ر دلاری و بذل و بخششهای هزاران دلاری به زنان آنچنانی، در خیابانهای کشور، یا فیلم برداری و پز دادن از خانههای سوپر شیک و قصرهای آن چنانی خود، همان کاری را میکنند. که آن بخشنامه وزارتخارجه، در تحقیر و توهین ملت ایران، از همان آغاز به کار این رژیم، سنگ بنای آنرا گذاشت و اینکه چرا تاکنون هیچیک ازین سران رژیم، اعمال شنیع فرزندان خود، در داخل و خارج را، تقبیح نکردهاند؟! یا خامنهای اعتراض و نصیحتی نکرده است. معنی سکوت هم یعنی تشویق.
نتیجه آن که: مقدمه طولانی فوق، برای حل این معما و یافتن چشم اسفندیار رژیم بود. اینکه خامنهای کودک کش و دشمن زن زندگی آزادی، تعمدا ملت را تحقیر میکند. تعمدا ملت را فقیر و نیازمند نموده و به روز مرده گی مجبور و عمدا به حملات شیمیائی علیه مدارس دختران کشور میپردازد و به هزار درد بی درمان دیگر مبتلایش میکند. تا ملت فقط در گیر نجات خویش از مرگی زودرس بوده و بفکر شور و حال و شادی و زندگی واقعی، رفاه و آسایش و آرامش نبوده و به همدیگر مهربانی کردن و اتحاد و اتفاق از جامعه رخت بر بندد. وقتی ملتی شجاع و قهرمان بوده، خود را سربلند تاریخ و فرهنگ چند هزار سالهاش بداند و بدان افتخار کند. هرگز زیر بار توهین و تحقیر امت واحده در خدمت ولی مطلقه فقیه بودن نمیرود. همچون نیاکان خود، ققنوس وار از خاکستر بی پناهی و بی کسی تحمیلی یک رژیم خون آشام، بر خاسته و سرانجام با اتحاد و یک دلی و میدان میلیونی، ایران و ایرانی را، یک بار و برای همیشه، ازین ویروس مرگبار ولی فقیه و آخوندیسم نجات میدهد. درس یا مرگ یا زندگی ایام خیزش مهسا (زن زندگی آزادی) این بود و کماکان هست. که این جنبش تا حصول به نتیجه و رستاخیز غیرت ملی با خیزش عموی، درپیش رو و نجات ایران و ایرانی ازین بساط انیرانی، ادامه دارد. ایام آبستن حوادث بوده و بزودی آن خیزش انفجاری هزار ریشتری-میلیونی، دودمان این بساط بدخیم عصر حجری اهریمنی انیرانی را، حواله زباله دانی تاریخ میکند.
علی اکبر امیدمهر