شستشوی مغزی مردمان در روی کرهی خاکی پیشینهای دراز دارد و از هزاران هزار سال پیش آغاز شده است. شستشوی مغزی برای فریب مردمان و واداشتن آنان به فرمانبرداری است. جادوگران، رهبران دینی و مذهبی، خودکامگان و شاهان در درازای تاریخ جهان، برای خشنودی خود و خواهشهای درونی خویش مردمان را به فرمانبرداری و یا به جنگ و در گیری واداشته اند. این کار برای بهره کشی از دیگران و یا گاهی فریب نزدیکترین کسان خود مانند همسر، فرزند، برادر و از این دست نیز انجام گرفته است. وحشی بافقی در سخنی زیبا این فریب و خود خواهی را بدون خونریزی و ستیز، در آرامش و دوستی بین دو برادر چنین سروده است: «از صحن خانه تا به لب بام از آن من - از بام تا به ثریا از آن تو.
فرهنگ بریتانیکا در زیر واژگان شستشوی مغزی (brainwash) مینویسد: « روشیهایی است که کسی بر این اندیشه و باور است که دیگری را وادار به این کند که نتواند طبیعی و با مغز خود بیاندیشد، این گونه است هنگامی که میگوییم؛ ... «تروریستها زندانیان را شستشوی مغزی میدهند.» ».
فرهنگ لاروس فرانسه دربارهی شستشوی مغزی (lavage de cerveau) مینویسد: «کارهایی که با زور روی کسی انجام میشود تا او اندیشه و خرد خود را از یاد ببرد و گفتار یا رفتار تازهای را جایگزین آن بکند.».
همهی آئینهای دینی و گروهی برپایهی همین فریب کاریها بر پا شده است. «جنگ هفتاد و دو ملت» و گروههای گوناگون دینهای گوناگون مانند شیعه و سنی، سرخ جامگان، سپید جامگان و مانند این ها، ستایشگاههای باستانی، کنیسه ها، مسجدها، کلیساهای بزرگ و پهناور در سراسر جهان نشان از فریب خوردگی و نادانی پیروان دینها و باورهای گوناگون دارد. در همهی دینها و آئینها مردمان را از اندیشیدن با خرد خود باز میدارند. چنین مردمان گمراه و بیخرد، بیآن که بخواهند و بیاندیشند، از دروغی پیروی میکنند که به راستی نمیشناسند و درباره آن پرس و جو، یا پژوهش نکرده اند.
دانشمندان فضایی سال گذشته اعلان کردند که تلسکوپ جیمز وب کهکشانی را رصد کرده است که بیش از ۷/۱۳ میلیارد سال نوری از زمین فاصله دارد. [نور در هر ثانیه ۳۰۰،۰۰۰ کیلومتر حرکت می کند. یک سال نوری می شود ۹٬۴۶۰٬۷۳۰٬۴۷۲٬۵۸۰ کیلومتر، این شماره را باید در یک میلیون و در یک هزار ضرب کنیم( ۱۰۰۰ ۱۰۰۰,۰۰۰ x) تا بشود یک میلیارد سال نوری ۱۰۱۵ ]. این گونه آگاهیها را هیچ یک از دینها به پیروانشان نداده اند. در قران، الله دانا و توانا و آگاه از همهی رازهای جهان است، او دارای صفتهای علیم، حکیم، بصیر، سمیع، قادر و از این دست است اما از کشفیات و اختراعات آینده در جهان بیخبر است. (سوره احزاب آیه یکم و دهم، سوره نور آیه ۱۸، سوره لقمان آیه ۲۱ و...). خدای همهی دینها از اختراعها و کشفهای گوناگونی که تا کنون در جهان رخ داده است ناآگاه بوده و مردم را در بیماری، گرسنگی، جنگ و نادانی رها کرده است. کار رهبران دینی در جهان دزدیدن خرد از مردمان جهان و همراهی با قدرتمندان و پادشاهان بوده است. شستشوی مغزی؛ راز نزدیک به هزار سال فرمانروایی امپراتوری مقدس روم در اروپا را در خود نهفته دارد. حکومتهایی که بر باورهای ویژه برپا میشوند مانند، امپراتوری مقدس روم، آلمان نازِی، روسیه شوروی، جمهوری اسلامی و از این دست نیز برای فرمانروایی بر توده ها، از شستشوی مغزی بهرهی فراوان گرفته اند.
در ایران اسلامی هنگامی که کسی به زبان عربی میگوید: «أشهد أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللَّهِ،» نمیداند چه میگوید. چون نه عربی میداند، نه تاریخ میداند، نه محمد و خاندان او و شیوهی زندگی او را میشناسد. آخوندها یک مشت دروغ در مغز او فرو کردهاند و او از روی ناآگاهی از آخوندهای مردم فریب پیروی میکند؛ چنین پدیدهای شستشوی مغزی نام دارد. این گونه از مردمان؛ در راه چیزی که نمیدانند و نمیشناسند خود را به کشتن هم میدهند. نه تنها مردمان بیدانش کوچه و بازار از قران و نوشتههای آن آگاهی ندارند، بیشتر دانشجویان، مهندس ها، دکترها، تلاشگران و رهبران سیاسی ما هم قران را نخوانده و نمیدانند در قران چه نوشته شده است و چرا نوشته شده است؟ اگر کسی هم قران را بخواند و بخواهد آن را ارزیابی یا نقد کند پاداشش مرگ است. کسانی هم که میدانند در قران چه نوشته شده است و از آن پشتیبانی میکنند، با دروغ و فریب میکوشند تا کالای خود را به قیمت خون جوانان میهن ما بفروشند.
در کودکی در دبستان و دبیرستان قران خواندیم و به ما آموختند که باید آن را مقدس بدانیم و از آن پیروی کنیم. من کمی بزرگتر که شدم به درستی و منطقی بودن برخی از آیهها ی آن شک کردم. از شانزده سالگی دین اسلام و قران را کنار گذاشتم و با خود پیمان کردم که از افسانه و خرافه دوری کنم. در همه پرسی دوازده فروردین ۱۳۵۸ به جمهوری اسلامی رأی «نه»، دادم. پس از آن یعنی در همان سال ۱۹۷۹ میلادی به فرانسه رفتم، در آنجا در سن ۳۸ سالگی هنگامی که از کارهای روزانه آزاد بودم، از روی کنجکاوی، ترجمهی قران را به زبان فارسی خواندم. آیههای قران هم از نگاه فلسفی و هم از نگاه تاریخی با هم ناسازگار هستند. در قران سخنانی هست که آنها را با خرد نمیتوان سنجید و از دانش به دور است. اینها که در اینجا مینویسم؛ دروغ و ناروا نیست همه میتوانند قران را بخوانند و با خرد و دانش خود داوری کنند. خوشبختانه ترجمه قران امروز به فارسی و به همهی زبانها بر روی شبکه جهانی اینترنت هست و هر کس به آن دسترسی دارد. مهمترین پیام قران کشتن کافران، اسیر کردن زنان و کودکان و غارت دارایی آنان است. برابر با دستور قران؛ «فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِین»، دو میلیارد مردمان مسلمان باید چندین میلیارد کافر را بکشند و زن و فرزند و داراییهای آنان را به غنیمت بگیرند. من پیشنهاد میکنم برای کنجکاوی، برای آگاهی از خرافی بودن قران هر ایرانی آن را بخواند تا بداند مادران ما و پدران ما چگونه بیش از هزار و چهار سد سال در سیاهچال نادانی گرفتار بوده اند. بیهوده نیست که خیام میگوید: «... زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین».
در قران اگر آگاهی یا دانشی باشد، چهارده سده از آن گذشته است. افسانههایی هم که در قران آمده بیشتر داستانهایی است که بر سندهای درست و واقعی تکیه ندارد. در قران دربارهی زنان محمد و همخوابگیهای او با زنان و زن پسر خوانده محمد هم آیه هست (آیه ۳۷ سوره احزاب). در سوره ۳۳ آیه ۵۰ زنان بسیاری را الله به محمد پیشکش میکند. ترجمهی آن آیه را در اینجا میآورم: «ای پیغمبر (گرامی) ما زنانی را که مهرشان ادا کردی بر تو حلال کردیم و نیز کنیزانی را که به غنیمت خدا تو را نصیب کرد و ملک تو شد و نیز دختران عمو و دختران عمّهها و دختران خالو و دختران خالههایت را آنها که با تو از وطن خود هجرت کردند و نیز زن مؤمنهای خود را به رسول ببخشد و...».
آخوندها همیشه میگویند که قران را نمیشود بدون تفسیر و شأن نزول فهمید. آنها با این بهانه میخواهند دروغهای خود را به مردمان ناآگاه بهتر بفروشند. سرچشمهی قران محمد ناپیدا و گمان برانگیز است. قرانی که امروز در دست مسلمان هاست قران محمد هم، قرانی است که به دستور عثمان از روی قرانهایی که صحابه رونویسی کرده بودند، نوشته شده است، چون در قرانهای صحابه دروغها و تناقضات فراوانی بوده که آنها را عثمان هم برنمی تابیده است. عثمان دستور میدهد تا همهی قرانها را یک جا گرد بیاورند و سپس آنها را بسوزانند. پس میتوانیم بپذیریم که هزاران قران از همین کلام الله را که بیوضو به آن دست نمیزنیم عثمان به آتش کشیده است. دانشنامه اسلامی مینویسد:
«... سپس عثمان دستور داد تمام نوشتهها و نسخههای پیشین را از میان ببرند تا ریشه نزاع و اختلاف بکلی از میان برود. البته سوزاندن نسخههای سایر صحابه...».
برخی از تاریخ نویسان نبرد قادسیه در سال پانزده هجری را تاریخ پیروزی عربها بر سپاه ایران دانسته اند. ابوالفتح حکیمیان در کتاب، اسلام در طبرستان، مینویسد: «اوایل قرن سوم که دامنهی فتوحات اسلامی در آسیا تا حدود چین و در آفریقا تا سواحل بحر اطلس و در اروپا... در قلل جبال سواد کوه آتشکدههای دین زرتشت دایر و مشتعل بود و اسپهبدان هنوز کیش نیاکان خود را از دست نداده بودند...». دین اسلام کم کم در درازای سدهها از راه شستشوی مغزی، با زور و فریب شیخها و شاهها در ایران گسترش یافته است. دینوری، بلاذری، طبری و دیگر تاریخ نویسان ایرانی سرگذشت دلیرانهی جنگهای ایرانیان در برابر مسلمانها را از خود به یادگار گذاشته اند. عبدالحسین زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت، ستمها و کشتارهای حاکمان مسلمان در ایران را در درازای دویست سال به خوبی نشان داده است.
کسانی که از راه شستشوی مغزی به اسلام و قران کورکورانه باور پیدا کردهاند در راه این باور بمب به خود میبندند و دهها انسان بیگناه را در جا میکشند تا به بهشتی که به آنها وعده داده شده است بروند. اسلام از راه غارت و کشتار به قدرت رسیده است و هنوز هم مسلمانها بدون آن که درک درستی از قران داشته باشند، با تکیه بر نوشتهها و شنیدههای بیپایه، خون مردمان بیگناه را در سراسر جهان به زمین میریزند. به نقل از تارنمای دانشنامه اسلامی؛ یکی از آیههایی که به روشنی دستور کشتار کافران را میدهد آیه ۵ از سورهی توبه است:
«فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» پس چون ماههای حرام سپری شود، مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیر کنید و در محاصره قرار دهید و در همه جا به کمین آنان بنشینید. پس اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات پرداختند، راهشان را باز کنید (و آزادشان بگذارید) که همانا خداوند، آمرزنده و مهربان است. ». زکات گونهای باج و خراج است که مردمان مسلمان به آخوندها میدهند. در آیه ۸۹ و ۲۴ سورهی نساء هم مانند بسیاری از آیههای دیگر دستور به کشتن کافران و دوستی نکردن با آنان میدهد.
خوشبختانه مسلمانان نتوانستهاند همهی دانشمندان و کافران مانند شیخ شهاب الدین سهروردی، منصور حلاج، عین القضات همدانی و دیگر دانشمندان ایرانی را بکشند. ادیسون، لویی پاستور، آلبرت انیشتین، ماری کوری و هزاران دانشمند و کاشف دیگر نیز اگر در تیر رس مسلمانان بودند تا به امروز مردمان کرهی خاکی هرگز به پیشرفت و ترقی دست نمییافتند.
منوچهر تقوی بیات