احمد وحدت خواه - ویژه خبرنامه گویا
شادروان اسماعیل خویی شاعر و فیلسوف برجسته ایرانی در نامه ای سرگشاده که دو دهه پیش به شاهزاده رضا پهلوی نوشته بود او را فردی مردم گرا و میهن دوست و پرچمدار مبارزه ملت ایران برای رهایی از «فرمانفرمایی آخوندی» خطاب، و از خواسته بود با توجه به سقوط سلطنت پدرش خود را در نقش یک رئیس جمهور ببیند و جنبش آزادیخواهی ملت ما را رهبری کند.
بیست سال پس از انتشار آن نامه هنوز نقش شاهزاده رضا پهلوی در یاری رساندن به آزادی ایران از یوغ استبداد خونین و ارتجاع این «فرمانفرمایی آخوندی»، و این بار در بستر جنبش «زن زندگی آزادی»، هنوز موضوع بحث و جدل نیروهای سیاسی و اجتماعی ایران است.
مخالفان شاهزاده با تحلیل های ساده لوحانه و مغرضانه او را از دریچه دوران سلطنت پدرش قضاوت می کنند، بی آنکه نه ارجی بر خدمات و تجربه دستاوردهای حکومت شاه برای ایران بنهند، و نه حتی درک صحیحی از مفهوم حکومت مشروطه سلطنتی و آرمانهای انقلابی نیاکان ما برای به دست آوردن آن داشته باشند.
برانداختن رژیم جمهوری اسلامی بی آنکه جایگزین آن از هم اینک در پیش روی ما خودنمایی کند جز یک رویا بیش نیست.
در حال حاضر هیچ نشانه ای از وجود یک جنبش جمهوری خواهی در میان مردم ایران وجود ندارد و صفت جمهوری در اذهان بسیاری از آنها با گسست از تاریخ و فرهنگ و تمدن ایرانی، با همه فراز و نشیب های نظام پادشاهی آن، برابر است.
رضا پهلوی می تواند و باید با اعلام تعهد صریح خود به آرمانهای انقلاب مشروطه، که نقش پادشاه را در نماد تداوم میهن کهنسال ما، همبستگی ملی در صحنه جهانی و دفاع از آزادی و حقوق شهروندان کشور محدود می کند، یکبار برای همیشه به نقش واقعی و تاریخی خود بازگردد.
دیگر گروه ها و سازمانهای مخالف می توانند در میدان مبارزه با رژیم به دنبال کسب حمایت اقشار جامعه ایران باشند، اما نباید هویت و اعتبار اهداف سیاسی خودشان را از ستیزه جویی با شاهزاده و خاندان پهلوی، و هواداران بیشمار آنها کسب کنند.
برای نیم قرن گذشته تا امروز و حتی در رژیم قرون وسطایی جمهوری اسلامی هم «انقلابی گری» در فرهنگ سیاسی ایران با مخالفت با شاه فقید و برداشتن اسلحه علیه رژیم او مترادف بوده. درب این دکان قلب واقعیت و عوامفریبی که ایران ما را به روزگار سیاه کنونی کشانده باید یکبار برای همیشه بسته شود.
وقت آن است که رضا پهلوی با تکیه بر سنت انقلابیگری واقعی که در جریان جنبش تاریخساز مشروطه و رساندن ایران به قافله تمدن جهانی و پیشرفت به دست پدربزرگ و پدرش صورت گرفت معنای واقعی انقلابی بودن را با پیروی از آنها و انجام وظیفه پادشاهی در یک حکومت مشروطه برای ایران اعلام کند.
در ایرانی که به گفته نویسنده و نظریه پرداز رامین پرهام در کتاب «مشروطه نوین»، در آن پادشاه قانون نیست، قانون پادشاه است.
و این همان آینده و جایگزینی است که اکثریت مردم ایران برای رسیدن به آن در فردای نبود جمهوری اسلامی به آن چشم دوخته اند!