حکومت: درگیر در تنشهای نظامی، اقدامهای تروریستی، و بسط فرقهگرایی در پنج قاره، و مردم: گرسنه، بیکار، معتاد، مهاجر، بیغولهنشین و تحقیرشده
مجید محمدی - ایندیپندنت فارسی
چرا رژیم اسلامی در شکل یکدست و کاملا زیر نظر علی خامنهای و فرماندهان سپاه و کارگزاران موجود، بهرغم مشکلات اقتصادی و سیاسی جدی، به افایتیاف نمیپیوندد؟ چرا از احیای برجام چنان که بوده و به برداشتهشدن تحریمها میانجامد، پرهیز میکند؟ چرا همچنان، علیرغم نیاز به رابطه با اروپا، شهروندان اروپایی را گروگان میگیرد و نگاه میدارد؟ چرا گروگانهای اروپایی فقط با تروریستها معاوضه میشوند؟ ترمیم رابطه با عربستان سعودی آری، اما ترمیم رابطه با دول اروپایی نه؟ چرا حکومت شهروندان دوتابعیتی را میرباید و اعدام میکند؟ چرا از دخالت نظامی در اوکراین، بهرغم امکان اختلال در رابطه با اروپا، دست نمیکشد؟ چرا همچنان تلاشهای تروریستی رژیم در آمریکا و اروپا ادامه دارد (تازهترین آنها طرح ترور یهودیان در یونان بود که اواخر مارس ۲۰۲۳ اعلام شد)؟ چرا رژیم، علیرغم نیاز به سرمایهگذاری خارجی و فروش نفت و گاز به اروپا، هیچ اقدامی برای بهبود رابطه با غرب نمیکند؟ چرا بهرغم فشار اقتصادی بر مردم، اقدامی برای قطع آتشافروزی در منطقه و توقف ریختن میلیاردها دلار به جیب نایبان خود نمیکند؟
پاسخ همه این سوالها را باید در اصول و اهداف سیاست خارجی رژیم جستوجو کرد. اصول سیاست خارجی رژیم عبارتاند از یاغیگری، گروگانگیری، و گسترشطلبی (و نه حکمت و عزت و مصلحت) که نتایج آنها فقر و فلاکت بیشتر برای مردم و فربهتر شدن نظامیان است.
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
در مواردی که این اقدامها با ایستادگی جزئی و غیرمداوم دولتهای غربی مواجه میشود، حکومت ایران به خدعه و تقیه (مثل فتوای خامنهای در مورد برنامه هستهای) و مذاکره برای مذاکره روی میکند. اما سه اصل ذکرشده در خدمت اهداف رژیماند که عبارتاند از بسط شیعیگرایی در سراسر جهان، گسترش حیطه نفوذ دستگاههای امنیتی و نظامی و عقیدتی رژیم در پنج قاره، و تاسیس حکومت جهانی اسلامی (شیعی). هدفهای اول و دوم عقیدتی و نظامیاند و هدف نهایی همانا سلطه جهانی است. استدلال مقامهای جمهوری اسلامی آن است که اگر بهآسانی توانستند ایران را اشغال کنند، چرا بقیه دنیا را نتوانند اشغال کنند. البته اولویت رژیم در سیاست خارجی همیشه تسهیل سرکوب داخلی و تحمیل فلاکت بر جامعه بوده است.
اینطور نیست که مقامهای رژیم ندانند پیگیری اصول و اهداف سیاست خارجی آنها چه پیامدهایی دارد و چگونه باید روابط موجود را ترمیم کنند و چگونه میتوانند اندکی فشار اقتصادی بر مردم را کاهش دهند. مشخص است که نمیخواهند. چرا؟ شش پاسخ تبیینکننده، سیاست خارجی جاری رژیم است.
عادتدادن مردم به فلاکت و سکوت
از منظر حاکمان و در تعیین سیاست خارجی رژیم، مردم ایران باید به فلاکت همهجانبه اقتصادی خود عادت کنند، درست مانند مردم کوبا و کره شمالی و ونزوئلا. آنها باید یاد بگیرند بدون درآمدهای نفتی، که خرج گسترشطلبی و فساد میشود، و بدون آزادی کسبوکار و دسترسی به منابع کشور زندگی کنند و (با اقدام ترکیبی ماشین سرکوب) خود را به سکوت و اطاعت عادت دهند.
اینکه با کوچکترین اعتراض و بلندکردن صدا، فردی مثل سپیده قلیان را در جاده بازداشت و به دو سال زندان محکوم میکنند، نشان میدهد که میخواهند مردم به خفهشدن عادت کنند، وگرنه باید هزینه سنگینی بپردازند.
احکام زندان بلندمدت برای کسانی که فقط از حکومت انتقاد میکنند (مثل فاطمه سپهری) این سیاست را بهروشنی اعلام میکند. اعلام امکان فروش جزایر برای پرداختن حقوق بازنشستگان نیز بدین معناست که سرمایهها و پساندازهای مردم را حکومت هزینه کرده است. حکومت موجودی صندوق ذخیره ارزی را از ۱۵۰ به ۱۰ میلیارد دلار کاهش داده است. سوال مردم این است که آن ۱۴۰ میلیارد دلار و درآمدهای سالانه نفت و گاز و پتروشیمی در کجا هزینه شده است.
قطعکردن امید معترضان به کمک غرب
حکومت میخواهد مردم ایران بفهمند که دولتهای خارجی نمیتوانند به نجات آنها کمک کنند و باید از این کمک قطع امید کنند. مشاطهگران نظام در خارج کشور، از لابیگران تا اصلاحطلبان و بخشی از مارکسیستها، نیز دقیقا در همین راه تلاش میکنند.
پیام حاکمان به مردم این است که «تنها باید به خود ما امید داشته باشید و نه چیزی دیگر. امید هم همان چیزی است که ما برای شما میخواهیم.» تاکید مقامهای رژیم بر افول غرب متوجه ناامید کردن مردم از یاری جوامع دموکراتیک است. کاهش مدام رابطه با کشورهای غربی همین پیام را منتقل میکند، چون بدون رابطه، دولتهای غربی اهرمی برای فشار نخواهند داشت. رژیمی که مقامهای نظامی آن در سوریه و لیبی آموزش دیدهاند و رهبران غربی برای آن فرش قرمز پهن کردهاند، امروز درخواست همراهی مخالفان خود از دولتهای غربی را نوکری بیگانه معرفی میکند و مشاطهگران آن نیز در حین نقض آزادیهای مردم، از استقلال تخیلی دم میزنند.
انزوا برای مردم در خدمت کشورگشایی
حکومت تمامیتخواه ایران ضمن پیشبرد پروژه کشورگشایی و بسط حیطه نفوذ امنیتی و نظامیاش، مردم را رها نمیکند که با دنیا ارتباط داشته باشند. ارتباط با دنیا پول میخواهد. بدین ترتیب، مردم بهتر است به نان و گوشت خود بیندیشند تا سفر تفریحی و کاری به خارج یا اعزام فرزندان به خارج برای تحصیل و خرید خانه در کشورهای غربی. اینها در شان ژنهای خوب است.
در نگاه خامنهای، دشواری شعب ابیطالب مقدمهای برای کشورگشایی اعراب در ۱۴۰۰ سال پیش بود و امروز نیز برای تاسیس امپریالیسم شیعی مردم باید ریاضت بکشند، حتی اگر راههایی برای پرهیز از ریاضت وجود داشته باشد. سیاست خارجی رژیم شامل انزوا برای مردم و ارتباط خودیها - به هر علتی - با دیگر کشورهاست.
نگهداشتن چوب «دشمن» روی سر مردم
هرگونه عادیسازی روابط با غرب حکومت را از امکان توسل به صدها اتهامی که به مخالفان در نظام قضایی زده میشود، محروم میکند: از سرکوب خیابانی مردم به اتهام عامل دشمن بودن، اعترافگیری در بوقهای تبلیغاتی به اتهام همکاری با بیگانه یا گول خوردن از آنها، و انحصار رابطه با دولتهای دیگر در دست دولت.
حکومت حتی خواست حق انتخاب پوشش را به حمایت از بیگانه، مقابله با حجاب اجباری را به جنگ شناختی دشمن، و شعار «زن، زندگی، آزادی» را به برنامهریزی سرویسهای امنیتی خارجی نسبت میدهد (بیانیه وزارت کشور، ۱۰ فروردین ۱۴۰۲).
حتی زنان و دخترانی را که حجاب اجباری را عملا نفی میکنند، به گرفتن ساعتی ۳ تا ۵ دلار از بیگانه متهم میکنند (تسنیم، ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۲). دخترانی را نیز که همراه با هم در ملأ عام بدون حجاب حاضر میشوند، «سازمانیافته» و عضو تشکلهای وابسته به بیگانه معرفی میکنند (باشگاه خبرنگاران، ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲). رئیس قوه قضاییه در این مورد میگوید: «با علم و آگاهی میگویم که بدون تردید، امروز پشت اتفاقات مربوط به حجاب دشمن ایستاده است.» (تابناک، ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲)
سیاست خارجی رژیم بهگونهای شکل گرفته است که ماشین سرکوب و تبلیغات رژیم را تقویت و روغنکاری کند. فرض حاکمان این است که مردم هوادار آنها و مخالفان عوامل بیگانهاند و هیچ واقعیتی این فرض را نقض نمیکند.
بدین ترتیب، آن گزاره که سیاست خارجی دنباله سیاست داخلی است، درمورد رژیمهای تمامیتخواه و اقتدارگرا نیز صدق میکند. آنها سیاست خارجی خود را طوری تنظیم میکنند که بتوانند مردم تحت حکومت خود را آسانتر رام کنند.
اشتیاق به تحقیر از سوی روسیه و چین
وقتی دولت چین عینا مواضع امارات متحده عربی را درمورد جزایر سهگانه تکرار کرد و پوتین و لاوروف رئیسی و امیرعبداللهیان را در دیدار از روسیه تحقیر کردند (با استقبال و مشایعتنکردن آنها) دیگر مشخص شد که دولتهای روسیه و چین تبعیت رژیم اسلامی از مواضع آنها را مفروض میدانند و دیگر برای مقامهای رژیم تره هم خرد نمیکنند.
تنها با یک کلمه پوتین بود که خامنهای ایران را در جنگ اوکراین و پیامدهای آن درگیر کرد. دنبالهروی از سیاستهای روسیه و چین دیگر بخشی از سیاست خارجی جمهوری اسلامی خواهد بود و مقامهای رژیم تلاشی برای استقلالنمایی به خرج نخواهند داد. علت نیز ماهیت سرکوبگر این دو رژیم و بیاعتنایی آنها به سرکوب مردم ایران است. برقراری رابطه دیپلماتیک با عربستان سعودی، با اشاره چین صورت گرفت تا رژیم از فروش ارزان نفت به چین برخوردار شود و بتواند به سرکوب مردم ایران ادامه دهد.
زدن بر طبل هرجومرج در نظام بینالملل
در نظام موجود بینالملل، کشتیها میتوانند در آبهای آزاد حرکت کنند، اما سیاست اعلامشده جمهوری اسلامی ایران وارد نشدن کشتیهای آمریکایی به دریای عمان و خلیج فارس و دریای سرخ و مدیترانه («منطقه» به قول آنها) است. این درحالی است که جمهوری اسلامی ایران کشتیهای جنگی خود را به آبهای بینالمللی گسیل میکند و این گسیل را با فخر به هوادارانش میفروشد.
در قلمروهای دیگر نیز جمهوری اسلامی میخواهد نظم و مقررات موجود را برهم زند و اگر در مواردی با آنها همراهی میکند، برای برهمزدنشان با استفاده از خود آنهاست. هزینه این سیاست را تاکنون مردم ایران پرداختهاند و نه حکومت.
کسانی که شکاف میان حکومت و مردم را نمیبینند، معمولا برای دفاع از مردم با حکومت مماشات میکنند یا برای پرهیز از مقابله با حکومت، مردم را زیر پا له میکنند. مسئولیت این امر عمدتا به گردن کسانی است که خط فاصل میان حکومت و مردم را کمرنگ میکنند.
زدودن چند دروغ از چهره شادروان بنی صدر، محمد جعفری
باز هم تشدید اعدامها، علی شاکری زند