Monday, Jun 19, 2023

صفحه نخست » جنبش سبز و جایگاه آن در آینده سیاسی ایران! مصطفی قهرمانی

Mostafa_Ghahramani.jpgکودتای انتخاباتی بخش تمامیت‌خواه حاکمیت در سال ۱۳۸۸که به انتخاب مجدد محمود احمدی‌نژاد منجر شد جنبش اعتراضی وسیع مردم ایران را به دنبال داشت که بعداً به «جنبش سبز ایران» مشهور گردید، که آن‌را بایستی بدون شک مترقی‌ترین، مردمی‌ترین و فراگیرترین حرکت و جنبش اعتراضی پس از انقلاب ایران بدانیم.

انگاره‌های اجتماعی و سیاسی این خروش و خیزش خشونت‌پرهیز ملهم بودند از:
- مردم‌سالاری اسلامی،
- ملی‌گرایی مدنی،
- لیبرالیسم اجتماعی و
- سکولاریسم.

هستند مشاهده‌گرانی که جنبش سبز را "تحوّلی بی‌سابقه، دموکراتیک و آزاد که خارج از رابطهٔ رهبری، اطاعت، فرمان‌بری، مریدی و مرادی و... " در تاریخ میهن ما می‌دانند.
جنبش سبز و پیام‌های اصیل شهروندی آن در جهت پاسداری از حق رأی و بازپس گرفتن رأی داده شده با شعارهای «رأی من کو؟» و «رأی ما رو پس بدید» در یک فرآیند انتخابی وسیع و هم‌چنین راهبرد نهایی آن یعنی "اجرای بدون تنازل قانون اساسی" امّا یقیناً هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ چهره‌های اصلی هویتی و کنش‌گری آن یعنی میرحسین موسوی و مهدی کروبی و زهرا رهنورد دارای قابلیت‌های لازم جهت احیای دوباره می‌باشد درصورتی‌که "مرجعیت سیاسی" آن دوباره در داخل کشور شکل بگیرد و بتواند آزادانه امکان کنش‌گری پیدا کند و این تنها با رفع حصر از "سه عزیز محصور" -موسوی. کروبی و رهنورد- میسر می‌باشد. رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی بایستی به مطالبه مرکزی جنبش مدنی ایران تبدیل بگردد
تا آن‌زمان امّا دیدگاه‌های منتشر شده به نام سران شناخته شده این جنبش که بعضاً همانند آخرین بیانیه منتسب به میرحسین موسوی انجام همه‌پرسی جهت "عبور از قانون اساسی و نظام موجود" را نیز به عنوان راه برون‌رفت از شرایط بغرنج کنونی میهن ما اعلام می‌کنند از آنجا که تحت شرایط آزاد انجام نگرفته‌اند می‌توانند به دلیل نبود شفافیت لازم به‌جهت اصالت از یک‌سو و فقدان امکانات رایزنی و راستی‌آزمایی اطلاعات برای رهبران محصور آن از جانب دیگر با شک و تردید همراه باشند و از همین‌رو نمی‌توانند حائز وجاهت حقوقی و سیاسی لازم و کافی برای تبدیل شدن به یک انگاره و راهواره فراگیر و وسیع‌القاعده شهروندی برای تغییر قانون‌مند و دمکراتیک در میهن ما باشند.
اصالت جنبش سبز به شعارهای شناخته شده از جانب مرجعیت سیاسی آن متکی و معرفی می‌گردد. از درون شرایط حصر نمی‌توان جایگاه رهبری یک جنبش وسیع مردمی را در کشوری با پویاترین ملت در منطقه حفظ کرد. تا زمان تحصیل دوباره مقدمات سیاسی و حقوقی لازم یعنی آزادی رهبران محصور آن یقیناً به‌عنوان‌ بخشی جدایی‌ناپذیر از رنگین‌کمان سیاسی در افق آرزویی ایرانیان الهام‌بخش باقی خواهد ماند.
نیاز به رهبری جایگزین نیز امّا خود همچنان امری اجتناب‌ناپذیر باقی خواهد ماند زیراکه رهبری پویا و مسولانه نیاز به رایزنی در درون با دوستان و هم‌پیمانان و مذاکره و رایزنی با حاکمیت و سرای قدرت را طلب می‌کند که این‌همه از درون شرایط حبس و حصر امکان‌پذیر نمی‌باشد. بنابراین ضرورت پاسخ عاجل به آن اکنون بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود. وفاداری به رهبران محصور جنبش سبز اما به آن معنا نیست که ما رهبری جنبش را به «نوابان» و «باب‌ها» بسپاریم همان‌هایی که با شعار رمانتیستی «نجات ایران» به مثابه شعار مرکزی خود در منازعات سیاسی درون ایرانی آدرس غلط می‌دهند و «فقر معرفتی» خود را آشکار می‌کنند. کسانی که مشروعیت و مقبولیت آنها از جانب اکثریت کنش‌گران سیاسی جامعه مدنی ما تأئید نمی‌گردد. تنها با این تمهیدات است که می‌توان جنبش سبز را تا آزادی رهبران محصور و کنش‌گران ارشد محبوس آن زنده و سرپا نگه داشت.
مانا گردیدن جنبش سبز به عنوان یک مشعل و برج راهنمای سیاسی تنها با احیای مرجعیت سیاسی آن در داخل کشور میسر می‌باشد مرجعیتی که قادر خواهد بود با بسیج خشونت‌پرهیز مردم این میهن در نهایت حتی حاکمیت را به پذیرش انگاره‌های یک حکومت ملی به ‌معنی مردم‌سالار (دمکراتیک) در این سرزمین مجاب بگرداند.
با انقلاب بزرگ خود در ۲۲بهمن ۱۳۵۷ ایرانیان توانستند استبداد سلطنتی ۲۵۰۰ را شکست دهند؛ آنها یقیناً با همان رویکرد و با همان سرمایه و ابزارهای خشونت‌پرهیز می‌‎توانند استبداد دینی را نیز مجبور به انتقال صلح‌آمیز قدرت سیاسی به نهادهای منتخب مردم بگردانند. و این راه‌واره‌ای است که جنبش سبز ایران باید برای عینیت بخشیدن و تجسم آن مبارزه کند.

مصطفی قهرمانی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy