در شورش پنجاه و هفت آنهائی که در تظاهرات خیابانی شرکت نمودند. دغدغه معیشتی نداشته و حتی برخی گزارشات حاکی بود. که کارکنان دولت و سایر مزد و حقوق بگیران، علاوه بر حقوق، اضافه کاری هم میگرفتند. به همین دلیل است. که برنامههای اقتصادی رژیم عمدتا در مسیری است. که بطور تعمدی مردم ایران در فقر مطلق بسر برند. تا نای بلند شدن و خیزش نداشته و در روزمره گی یا بهتر بگوئیم روز مرده گی به تحلیل بروند و بفکر تظاهرات و تغییر رژیم نباشند.
بالعکس در اروپا به هر علتی تظاهراتی از سوی ملت انجام گیرد. قانونی بوده و هیچ کارفرمائی یا شهرداریها و یا خود دولت حق ندارند. حقوق و امتیازات تظاهرکنندگان را کم یا قطع کنند. از جمله در تظاهرات اخیر فرانسه، که در پی کشته شدن یک نوجوان هفده ساله توسط پلیس، انجام گرفت. چون قوانین جامعه رفاه، در کل اتحادیه اروپا، از جمله فرانسه حاکم است. شهروندان، از حداقل امکانات رفاهی برخوردار هستند و تا هر زمان که بخواهند، میتوانند، به تظاهرات خود، تا حصول به خواستههای خود ادامه دهند.
در اروپا از جمله فرانسه، رای مردم در انتخابات حرف اول و آخر را میزند. سران دول اروپائی، در خدمت مردم خود هستند. که به آنها رای دادهاند. در ایران ما، بجای رای اکثریت قاطبه اهالی کشور برای اداره امور، تنها حرف و امر و دستور و رای یک نفر به عنوان ولی فقیه، حجت بوده و کارگزاران رژیم، بردگان گوش به فرمان این یک نفر هستند.
اما خامنهای غافل است. که وقتی ملتی در مرحله انتخاب بین مرگ یا روز مرده گی ملال آور و طولانی قرار گیرد. تبدیل به گلوله آتش و بمب انفجاری میگردد. که سرانجام بساط دیکتاتور عامل این زندگی ننگین را، به آتش میکشد. جامعه ایران هم اکنون در چنین مرحلهای بسر میبرد.
حافظ میفرماید:
این دل غمدیده حالش به شود دل بد من ـ وین سر شوریده باز آید به سامان غم مخور
گرچه منزل بس خطرناک و مقصد بعید ـ هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
علی اکبر امیدمهر