جمشید عنبرستانی - کیهان لندن
مردم ایران پیش از شورش سال پنجاه و هفت مانند مردمان بسیاری از کشورهای محترم دنیا زندگی عادی داشتند. در آن روزگار در ایران کسی در زبالهدانها دنبال تکه غذای دورانداختهشده برای شکم گرسنهاش نمیگشت، زن شوهردار برای تامین نیازهای خانواده و یا دختر دانشجو برای معاش و مخارج تحصیل خود به تنفروشی اقدام نمیکرد. پدری با دستان تهی به خانه نمیرفت و شرمنده زن و بچههایش نمیشد. کسی نیازمند فروش اعضای بدن برای رفع گرفتاری و مشکلاتش نبود. کودکان کار در هیچ شهری دیده نمیشدند. بیمارستانها بیماری را به خاطر ناتوانی مالی جواب نمیکردند و یا بیمار بستری شده که از پرداخت هزینه سنگین درمان عاجز شده را در کنار خیابان رها نمیکردند تا بمیرد.
در رژیم گذشته مجرم محکوم به اعدام را در خیابان یا میدانی با حضور مردم به دار نمیکشیدند و کشور از حیث تعداد اعدام مجرمین در انتهای جدول در میان کشورهایی که مجازات اعدام را در قانون قضایی و کیفری خود داشتند قرار داشت. در دوران زمامداری شاه فقید نیروی انتظامی دختری را به جرم بیحجابی بازداشت نمیکرد و مورد تجاوز قرار نمیداد و یا به قتل نمیرساند و یا در کوی و برزن مورد هتاکی و ضرب و جرح قرار نمیداد. دستگاه قضایی و امنیتی کشور مخالف سیاسی حکومت را اگر به اقدامات خرابکارانه دست زده بود عادلانه محاکمه کرده و حق داشتن وکیل انتخابی را از او سلب نمیکرد و از طرفی به خانواده و نزدیکان و خویشاوندان متهم سیاسی کاری نداشتند و آنان را بازداشت و شکنجه و از کار و تحصیل محروم و یا اخراج و یا به اعترافات اجباری وادار نمیکردند. اقلیتهای مذهبی مانند بهائیان مورد آزار و ستم حکومت قرار نمیگرفتند.
کارخانهداران و تجار و کسبه با همت و تلاش و سرمایه خودشان به ثروت و مکنت دست مییافتند و نه با رانتخواری. دولتمردان و مدیران عالیرتبه کشور دارای مدارک عالی تحصیلی از دانشگاههای معتبر داخلی و یا خارجی بودند و مانند وزرا و مدیران رژیم ملایان مدارک تحصیلی و پایاننامههای خود را از مدرکفروشان جلوی دانشگاه تهیه و خریداری نکرده بودند. در دوران رژیم گذشته کارگران از حقوق و مزایا و بیمه برخوردار بودند و... اما اکثریت جامعه و مردم و شخص پادشاه و بسیاری از دولتمردان از نظر عقیدتی یک وجه مشترک داشتند که باعث شد خود و مملکت را به خاک سیاه بنشانند و آن احترام بیش از اندازهای بود که برای خرافات مذهبی و دینفروشان شارلاتان (آخوندهای مفتخور و بیمصرف) قائل بودند.
دشمنان خارجی پادشاه (آمریکا و شرکای اروپایی) و دشمنان داخلی، چپها و تودهایها و مارکسیستهای اسلامی (سازمان مجاهدین خلق) و ملی مذهبیها و الدنگهای جبهه ملی از همین نقطه مشترک و از کانال دین و خرافات مذهبی نهایت سوء استفاده را نمودند و مهار مردم را برای ایجاد بلوا و آشوب در کشور و علیه رژیم شاه به دست گرفتند و با علم کردن متحجرترین، بیسوادترین، خالیبندترین و خونخوارترین موجود ضد ایران و ایرانی به نام «خمینی»، حکومت شاهنشاهی را به چالش کشیدند و سرنگون کردند که تیر خلاص را آمریکاییها و فرماندهان مزدور و خیانتکار ارتش (قره باغی و فردوست) با اجبار کردن دیگر فرماندهان عالیرتبه برای اعلام بیطرفی ارتش به نظام پادشاهی شلیک کردند و این سناریوی شوم با فرار «مرغ توفان» (شاپور بختیار) از کشور که ادعا میکرد سنگرش را ترک نخواهد کرد به نقطه پایان رسید و کشور به سادگی و دو دستی تحویل خمینی و نوکرانش داده شد که سیهروزی ملت و کشور را برای دههها ضمانت کرد.
آمریکا و اروپاییها به خواسته خود که حذف شاه از قدرت بود رسیدند اما به هدف اصلی که ادامه چپاول و غارت منابع انرژی کشور بود نرسیدند و رودست بزرگی از شوروی که مرغ تخم طلا را از آنان ربود خوردند و نتیجه این دسیسه و نامردی که آمریکا و متحدانش در حق مردم و متحد وفادار خود شاه ایران کردند وضعیت نکبتبار مردم و کشور ایران و اوضاع نابسامان منطقه است و پیدایش گروههای مسلح و شبهنظامی و تروریستی اسلامی که تحت حمایت مالی و تسلیحاتی جمهوری اسلامی قرار دارند که تهدید بزرگی برای غربیها و آمریکا و متحدان آنها و منافع آنان در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس و صلح جهانی به شمار میروند.
متاسفانه نه شاه و نه بختیار شجاعت لازم برای نجات کشور از توطئه غربیها و مزدوران رنگارنگ داخلی را نداشتند. شاه فقید به خاطر تعلق خاطری که به خرافات مذهبی و مراجع تقلید داشت حاضر نشد درخواست مسئولان نظامی و امنیتی برای دستگیری و یا حذف خمینی را بپذیرد.
حالا بسیاری از افراد و تشکلات سیاسی مخالف جمهوری اسلامی از شرایط سیاسی موجود و مطرح شدن و مورد استقبال قرار گرفتن سامانه پادشاهی مشروطه و شخص شاهزاده رضا پهلوی از سوی مردم و جوانان انقلابی داخل کشور نگران و خشمگین هستند، خاصه چپها و تودهایها و مارکسیستهای اسلامی که حال و هوای سال پنجاه و هفت و پهلویستیزی در دل و ذهن آنان بیدار شده و نوک حمله خود را از رژیم ملایان برگرفته و به سمت سامانه پادشاهی و شاهزاده رضا پهلوی نشانه گرفتهاند.
اپوزیسیون و تشکیلات سیاسی مخالف جمهوری اسلامی در خارج کشور با نسخههایی که برای مردم مبارز داخل کشور میپیچند به گونهای هم خودشان و هم مردم را سر کار گذاشتهاند. یک چهره سیاسی و مدیر یک رسانه فارسیزبان در آمریکا در همکاری و لاس زدن با اصلاحطلبان داخلی و صادراتی رژیم ملایان گوی سبقت را از رسانههای فارسیزبان دولتی در اروپا و آمریکا که تحت نفوذ اصلاحطلبان صادراتی قرار دارند ربوده است. مدیر این رسانه زمانی که اعتراضات مردم اوج میگیرد شروع به تشویش افکار مردم و مبارزان میکند و به شکلی برای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و آخوندها لابیگری میکند آنهم با این ترفند که همه اعضای سپاه پاسداران جنایتکار نیستند و فرزندان همین مردم و مملکت هستند و آخوندها هم جملگی بد نیستند و آخوندهای حکومتی هستند که به مردم ستم میکنند. این فرد عمامهپرانی را هم که گهگاهی توسط جوانان در گوشه و کنار مملکت صورت میگیرد کار درستی نمیداند.
نسخه مبارزاتی این شخص برای مردم و مبارزان میهندوست و آزادیخواه داخل کشور این است که با رقص و آواز و شعر خواندن با رژیم ملایان مبارزه کنید و به مزدوران آدمکش حکومت که در اعتراضات مقابل شما صفآرایی میکنند گل هدیه کنید.
اکثر افراد و تشکیلاتی که خود را اپوزیسیون و فعال سیاسی مخالف حکومت ملایان قلمداد میکنند و مبارزه مدنی و خشونتپرهیز و «سوسولبازی» را برای غلبه بر حکومت وحشی اشغالگر روضهخوانها که از غارت و تجاوز و کشتن و آزار و اذیت مردم ایران لذت میبرد تنها راهکار مفید و موثر میدانند دچار آلزایمر تاریخی شدهاند.
رژیم ملایان حاکم بر ایران در طول تاریخ بعد از استیلای دین قبیلهای اسلام و تازیان بر کشور ایران تا به امروز، از همه ایرانستیزان و اشغالگران خارجی، وقیحتر، غارتگرتر و جنایتکارتر بوده است. حتا در اعصار و قرون گذشته در هر برههای که سرداران ملی و میهنپرست ایرانزمین علیه مزدوران خارجی و اشغالگر و یا حاکمان ستمگر به مبارزه برخاستند با شمشیر و کمان به مصاف با آنان میرفتند و نه با رقص و آواز و شعرخوانی و مبارزه مدنی.
دفاع از جان و مال و ناموس و میهن در مقابل جرثومههای مسلح و قدارهبند نظام ملایان یک اصل مشروع و انسانی است و کسانی که این امر را خشونت میدانند باید به عقل خود شک کنند.
برخی چهرههای فعال سیاسی مخالف جمهوری اسلامی جنگ مسلحانه با حکومت ملایان را یک ضرورت میدانند. اما منظور این مبارزان میهندوست این نیست که مردم عادی و به جان آمده از ظلم و ستم حکومت اسلحه به دست بگیرند و در خیابانهای شهرها سنگربندی کنند و جنگ داخلی به راه بیندازند چرا که چنین چیزی امکانپذیر نیست و این حکومت وحشی و تا بن دندان مسلح از بمباران و ویران کردن شهرها و قتل عام کردن مردم ایران ابائی ندارد. اما ایده مبارزه مسلحانه در رابطه با شبکههایی از مبارزین میهندوست و آزادیخواه است که توانایی مبارزه مسلحانه یا پارتیزانی را از جهات گوناگون دارا هستند و خنثیسازی آمران و عاملان جنایات علیه مردم را که در هر پست و مقامی باشند عملیاتی میکنند.
بارها این پرسش بعد از حملات هوایی اسرائیل به مراکزی در داخل کشور و نیروهای نیابتی رژیم مستقر در سوریه و عراق مطرح شده است که چرا رژیم ملایان هیچگونه واکنشی به اقدامات نظامیاسرائیل نشان نمیدهد و سکوت میکند؟
علت اینکه رژیم ملایان اقدامات متقابل و تلافیجویانه علیه اسراییل انجام نمیدهد، ناتوانی نظامی رژیم نیست. از طرفی کشور اسراییل در محاصره نیروهای نیابتی رژیم ملایان قرار دارد و دهها هزار نیروی نظامی و شبهنظامی که میتوانند وارد خاک اسراییل شوند و کشور اسراییل قدرت دفاعی در تمام جبههها را ندارد و بسیار آسیبپذیر است. تنها چیزی که مانع شده که ملایان و سرداران فاسد و دنیاپرست و عاشق قدرت و ثروت در مقابل حملات حکومت اسراییل کوتاه بیایند و به تهدیدات توخالی بسنده کنند آن است که نفوذیها و ماموران امنیتی اسراییل در داخل ایران بطور آشکار این پیام را به سران و حاکمان و سرداران دزد و جنایتکار حاکم بر کشور دادهاند که از خامنهای رهبر حکومت گرفته تا دیگر اوباشان حاکمیت در تیررس ماموران اسراییل قرار دارند و رصد میشوند و اگر رژیم ملایان دست به ماجراجویی بزند که موجودیت مردم و کشور اسراییل را با خطر جدی مواجه کند تمام افراد در حاکمیت را یکجا نابود خواهد کرد و از این جهت است که ملایان و جیرهخواران خارجی حکومت امثال حسن نصرالله رهبر حزبالله لبنان جرأت حمله به اسراییل را به خود نمیدهند زیرا به درستی دریافتهاند که ماموران اطلاعاتی و امنیتی اسراییل از رگ گردن هم به آنان نزدیکتر هستند.