Thursday, Aug 10, 2023

صفحه نخست » از مردم ساختگی تا مردم واقعی: رابطه نماینده، الیت، مردم و حاکمیت، مهرزاد نکوروح

Mehrzad_Nekourouh.jpg(از سری مقالات راه دمکراسی از یونان تا ایران)

حال آنکه حرف از "انتخاباتی" جدید در جامعه داریم، و در حالیکه دموکراسی های مدرن جهان تا دویست سال تجربه دوخته اند و پس از این دوره طولانی، از فرهنگ دمکراتیک مردم، الیت و سیاسیون خود سود میبرند، شوربختانه ما ایرانیان حتی الیت هایمان در مفاهیم و تعاریف نه تنها در دانش ها و علوم قدیمی و سنتی هنوز قدم بر میدارند، بلکه به دو دلیل هنوز از دانش روز دور میمانند. دورتر به افکار امثال نوربخش ها، خلجی ها و هودشتیان ها ... خواهم پرداخت که دم از دکترا و استادی در دانشگاه های آمریکایی و کانادایی و فرانسوی میزنند ولی در حس شنیدن انتقاد مستند، در بلاک کردن دوستان بسنده میکنند

دلایل این قهقرای تفکری چیست ؟

۱​ـ از طرفی، ترجمه های اشتباه الود، بانی برداشت هایی مغلطه آلود بوده اند و میباشند. با پایبندی به این ترجمه ها و برداشت ها، الیت های ما در این چرخه اصرار میورزند و هیچگونه بازبینی و نقدی را نمیخوانند و نمیپذیرند زیرا غرق در دنیا و سلول انفرادی هستند که خود را در آن زندانی کرده اند.

۲ـ ندانستن زبان اصلی دانش ها و علوم اجتماعی که بدان مراجعه میکنند. این عیب حتی در افرادی که ده ها سال است در غرب به زندگانی میپردازند، حقیقتی تلخ است که از هموطنان پنهان میکنند ! برخی از این دوستان، ادبیات شان هنوز به خرید نان و آب خلاصه میشود​. حال آنکه بهتر است بدانیم که بهترین فلاسفه و جامعه شناسان و استادان دیگر علوم اجتماعی از جمله سیاسی، با ادبیاتی بس پیچیده مینویسند و سخن میگویند به حدی که حتی اکثر مردم کشورهایشان توان خواندن و فهم ادبیات آنان را ندارند. این موضوع بحدی جدی است که حتی دانشجویان همان کشورها (که در بالاترین سطح ادبیات کشورشان از مدارس ابتدایی تعلیم و تربیت شده اند)، بسختی سخنان و نوشته های این استادان را میفهمند و باید بارها زبان این نخبه های جهانی را بخوانند و بحث کنند تا بخوبی آنرا بفهمند.

در نتیجه این امر، سیاسیون و الیت هایمان با تجزیه و تحلیل و استاد نمایی کهنه، نه تنها مردم را با مغلطه و اشتباهاتی بزرگ توصیه و نصیحت میکنند بلکه در بهترین فرصت های تاریخی و استراتژیک، مردم را به بیراهه، حتی تا ته دره رانده اند و میرانند. بی آنکه هیچگاه کوچکترین حس مسئولیت و ندانم کاری از خود نشان دهند. اینهمه حکایت از پوپولیسم دارد که بارها حتی به جان دمکراسی های مدرن افتاده.

نمونه ها، در همه انقلاب ها و جنبش های مردم ایران رویت شده اند و میشوند. و تک ستاره های درخشان علم و دانش ایران را دیکتاتورهای حاکم، بی رحمانه کشته اند و خاموش کرده اند.

گسست از این روند و آگاهی سازی بدون تعارف و نقد سازنده، بزرگترین خدمتی است که هر ایرانی میتواند به کشور و مردم خود بکند. بر این پایه، امروز به توضیح مفهوم مردم میپردازم زیرا نقش مردم در تمام جوامع مدرن اساسی ترینِ نقش ها میباشد و فقط مردم، ناجیِ دراز مدت و پایدار خود میتوانند باشند. خوشبختانه، مردم ایران را آز آگاه ترین مردم جهان میبینم امری که میتواند به چشم انداز مثبت جامعه ما تبدیل شود هرچند هنوز در پارادوکسی عظیم و خطیر در گذر از پوپولیسم قرار داریم و الیت و رسانه های ما نه تنها نقش سازنده خود را ایفا نمیکنند بلکه نقشی شدیدا تخریبی و وابسته و پوپولیستی، بازی میکنند.

اهمیت فهم درست مفهوم مردم

برخلاف تصور رایج، تعریف مردم واقعا دشوار است، و کسانی که ادعا می کنند به نام مردم صحبت می کنند اغلب شعبده باز سیاسی و اجتماعی هستند... اما "چهره" های مردم را بطرق متفاوت میتوان ترسیم نمود که در این مقوله، حقیر به نظریات مدرن که میان ایرانیان بدلایل فوق رایج نیست خواهد پرداخت:

۱)

"مردم انتخاباتی" : چهره مردم را از طریق « صندوق انتخابات » ترسیم میکند. در چنین چهره ای، اکثریت ماهیتی احتسابی و انتزاعی ("ابسترکت") دارد چنانچه هر رأی قابل تعویض میباشد. پس چهره انتخاباتی مردم در هر دوره انتخاباتی، و حتی در هر هفته و در هر روز میتواند تغییر کند. برای مثال، در انتخابات اخیر آمریکا، فرانسه، بریتانیا و بسیاری کشورهای دیگر، تا روز انتخابات، رای مردم تغییر میکرد و هر اخبار و حادثه ای حتی فیک و دروغ، در نتیجه تاثیر بسزایی داشت. چنانچه اگر برخی حودث و اخبار در روز های کارزار انتخاباتی بروز نمیکردند، ترامپ و مکرون و بوریس جانسون و نتانیاهو و خامنه ای و ولایت فقیه، هیچگاه به قدرت نمیرسیدند و چهره کشور و منطقه و جهان را متلاشی نمیکردند !

۲)

مردم «اجتماعی» (پلبس به لاتین): اکثریت این مردم، قشر فرودست "جامعه" است. اما قبل از "انقلاب مردمی و دمکراتیک" و حتی هر زمانی که مردم از این حس پاک عدالت و حق خواهانه دور میشوند، این مردم در عمل تابع نخبگان و اشراف و ثروتمندان و حتی "نمایندگان" میشوند تا "توده‌ای عام، جاهل و بی‌عقل" محسوب شوند ! (این نخبگان و اشراف و ثروتمندان و "نمایندگان"، "اولیگارشی مدرن" را تشکیل میدهند)

ولی در گذار به دموکراسی عملی و حقیقی است، که همین مردم "عام و جاهل و بی عقل"، با مطالبات و سازماندهی خود در "مبارزات مشترک" "ساخته" می‌شوند و به مردمی آگاه و حق خواه تبدیل میشوند که حاضر نیستند گوسفندوار رفتار کنند و ظلم و ستم ببینند.

در این زمینه، کافیست به گفتمان و رفتار و کنش سران سیاسی ایرانی مراجعه کنید تا متوجه گردید چه دیدی نسبت به مردم دارند.

۳)

مردم «جامعه شناسی» که بر اساس خاستگاه، سنت، زبان، فرهنگ، مذهب و همچنین تاریخ، ساختار اجتماعی و غیره تعریف می شوند. این تصویر در نهایت به ایده ملت یا ناسیون (به معنای یونانی "اتنوس") منجر می شود.

۴)

"مردم اصل"، همان که نقش اساسی را دارد و متفکران مدرنی همانند "پیر روناسالاوان"، مورخ و جامعه شناس سرشناس فرانسوی، بدان اشاره دارند : این مردم، پیوند نزدیکی با سنت دموکراتیک دارد، به این معنا که با ایده دموکراتیک حاکمیت مردم مرتبط است. مردمی که فرهنگ دموکراسی پیدا کرده و همه شهروندان، در مشورت عمومی صدای خود را دارند و حق طلب هستند ("پوپولوس" در لاتین).

تصاویر فوق از مردم میتوانند در شرایطی به هم نزدیک شوند :

مثلا از لحظه ای که انتخابات، حاکمیت را "عملیاتی" میکند و در حاکمیت کاملا مؤثر واقع میشود، "مردم اصل" و "مردم انتخابات" یکی میشوند.

دقیقاً همین گذر "مردم" به "حاکمیت"، از طریق "نمایندگی" است که در دموکراسی مشکل ساز است. نظریه مارسل گوشه، فیلسوف برجسته فرانسوی که در فلسفه سیاسی نخبه ای امروزه و جهانی است (و ادبیاتش بسیار پیچیده است)، برای تحلیل این موضوع پیچیده مدرن، بسیار دقیق و مستند است : وی از "شواهد گمراه کننده ایده حاکمیت مردم" صحبت می کند :

در واقع شیوه شکل گیری یا نمایندگی مردم شامل تشکیل یک "مردم ساختگی" به جای "مردم واقعی" است ! روندهای کاملا شفاف، مستند و قابل نقد و کنترل، نهادهای مناسب برای تشکیل "مردم واقعی" را شکل میدهند.

حال آنکه ایده‌آل سازی، دروغ، عوام و مردم فریبی، پوپولیسم، دستکاری، انحراف و مصادره، و حتی فلسفه بافی و ایدئولوژی بازی در سیاست امروزه، "مردم ساختگی" را شکل میدهد.

میبینیم که این چالش ها همزمان تفکری، سیاسی و اجتماعی میباشند.

۵)

در نهایت، برداشتی عرفانی از مردم وجود دارد که بسیاری مورخین یا سیاست مداران بدآن میپردازند.

۶)

در نهایت، به آخرین چهره اشاره کنیم که دیگر تصاویر را جدا آزار می دهد، یعنی به "تعداد زیاد"، بمعنای «پلتوس» یونانی.

در نتیجه، می بینیم که هیچکدام از این مفاهیم مردم را بصورت ابدی و «ضروری» نباید پذیرفت چنانچه "مردم" بعنوان "هویتی پنهانی که باید شناسایی کنیم"، وجود ندارد. بلکه "مردم" از طریق کنش و نمایندگی سیاسی "ساخته" میشود : مردمی متکثر که به ویژه از طریق شخصیت ها و نماینده های مختلف آن شکل میگیرد و می تواند حاکمیت را بر عهده گیرد. و البته که در دموکراسی، مفهوم "مردم اصل" و مسئله حاکمیت آن، ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند.

(در این موضوع همچنین رجوع شود به مقاله "چگونه از مردم دیکتاتور یا دمکراسی زاییده میشود"، از همین نویسنده).

Contact : nekourouhm@gmail.com

ادامه دارد...

Ref :

- Gérard Bras, Les voies du peuple

- Pierre Rosanvallon, Le siècle du populisme

- Marcel Gauchet, L'Avènement de la démocratie, La Révolution moderne

(مارسل گوشه، انقلاب مدرن ظهور دموکراسی)



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy