*
*
*
زامبیهای مومن
به فرمان زامبی اعظم
از دخمههای دینشان بیرون میخزند
گذرگاهها را قُرُق میکنند
و زندگی را برای زنان آزاده
تنگ میکنند
*
زامبیهای مومن
از اینکه زندهاند، آزردهاند
سخت به سر- و- روی خود میزنند
هایاهای گریه میکنند
با قمه و زنجیر تیغی،
پیکرهاشان را ریشریش میکنند
و ازحسرت گورستان
در گل و لای میغلتند
*
زامبیهای مومن
فلسفهی دینی شگرفی دارند
آنان به زندگی مشکوکاند
به زن مشکوکاند
به شادمانی مشکوکاند
به درخت آرزوها مشکوکاند
به آزاداندیشان که بودن را بزرگ میدارند مشکوکاند
آنان حتا به زیستبوم پلنگ و پرنده و پروانه مشکوکاند
*
زامبیهای مومن
جان و مال آدمیان را
شاهراه شرعی خود میدانند
و در برابر پُرسشها
سقز دروغ میجوند
*
زامبیهای مومن
تالارهای جشن را ماتمسرا میکنند
موسیقی را میگریانند
رنگینکمانها را سیاه میکنند
معنای زن را
در کتابهای دقیانوسی میجویند
و از تلاشهای بیهوده در کندن آیهها
بر هستی پُرموجاش دست نمیکشند
*
زامبیهای مومن
با همهی توان، ایران را
از همه سوی، به سوی دیانتشان
به سوی سوگواریها، گورستانها میکشند
*
زامبیهای مومن
دانش و هنر زیستن را از دینشان نیاموختهاند
آنان
آینده را در زیبایی زنان نمیبینند
و از کمین شبستانها
به روی ماهِ دختران شلیک میکنند
رضا فرمند
اوت، ۲۰۲۳