جنبشهای اجتماعی مهم از اصول شناختهای شدهای پیروی نمیکنند، هر چند که اشتراکاتی با حرکتهای پیش از خود داشته باشند. آنها خود را میآفرینند و با این، اصول و قواعد حرکت خود را. در نبود توانایی برای برپاسازی این سازوکارهای درونی است که جنبشها به درازا میکشند، کند میشوند، به طور مقطعی یا دائمی خاموش میشوند. بنابراین تولید روش و قواعدی که جنبش باید از طریق آنها مسیر خود را پیدا کرده و به مقصد برسد امری مهم است.
برخی از عوامل دخیل در فرایند ساخت مسیر و شکل دهدی قواعد حرکت در آن چنین است:
۱. تعهد فرد به حیثیت انسانی و حقوق شهروندی خود: این پایهای ترین عنصر شکل گیری شرایط موفقیت یک جنبش است. عاملی روانشناختی و جامعه شناختی که نشان میدهد چه تعداد از اعضای یک جامعه، تا چه حد و تا کجا، حاضر به پذیرش ستم و تحقیر و محرومیت هستند یا خیر. تا آن نقطه، شاهد جنبش و حضور گستردهی مردم نخواهیم بود. هر چه این نقطه دورتر، حرکت اعتراضی جامعه دیرتر، کندتر، پرهزینه تر و دشوارتر. ستمپذیری اعتراض را تاخیر میاندازد و در نبود اعتراض گری جمعی کافی، جنبشهای اجتماعی شانس کمی برای بناسازی روندهای درونی خود برای تهاجم و پیروزی دارند.
۲. ضعف توان کار جمعی: انسان هایی معترض اما فاقد قدرت جمعی، اتمهای پراکندهای هستند که خوراک دستگاههای سرکوب شده یا در بهترین حالت، به صدایی ضعیف و مورد بی اعتنایی تبدیل میشوند. تا زمانی که جامعهای نداند چگونه به طور جمعی برای احقاق حقوق خود عمل کند حقوق او را پایمال میکنند. مشکل جمعی راه حل جمعی دارد و راه حل جمعی کار جمعی میطلبد. بخش عمدهی کار جمعی بر عهدهی نخبگان است، اگر آنها توان این کار را نداشته باشند از اکثریت مطلق تودههای مردم هیچ انتظاری در این باره نیست. نخبگان در این جا اشاره به لایهی آگاه حاضر در هر قشر و طبقه از جامعه دارد و آگاه یعنی دارای آگاهی یا همان «قدرت تشخیص درست منافع جمعی». بدون بخشی از جامعه که این قدرت تشخیص را داشته و براساس آن به کار جمعی منظم و سازمان یافته روی آورد، محال است یک جنبش اجتماعی یا اعتراضی حتی گسترده و عظیم ره به جایی برد.
۳. ضعف حاکمیت: جنبشهای اجتماعی وقتی فاقد بازوی دفاعی و شاخهی عملیاتی باشند در مقابل دستگاه سرکوب ضعیفاند و تار و مار میشوند. تا زمانی که حاکمیتها بتوانند دستگاه قدرتمند سرکوب را تغذیه کنند اجازهی شکل گیری حرکتهای جمعی ماندگار یا خطرساز را نمیدهند. به همین خاطر، جامعهی فقر زده، در نهایت، به شورشهای کور و مقطعی روی میآورد و یا جنبشهای اجتماعی ضعیفی که به دلیل بالا بودن هزینهی سرکوب، توان جذب گستردهی مردم وحشت زده را نداشته و شکست میخورند. تا موقعی که حاکمیت قوی است جنبش اجتماعی ضعیف شانسی ندارد. هرگونه جنبش اجتماعی که نتواند روشهای موثر تضعیف مالی و سرکوبگری رژیم حاکم را نیابد از پس آن برنخواهد آمد.
۴. عوامل بیرونی: در صورتی که قدرتهای بیرون جامعه از حاکمیت سوار بر یک جامعه حمایت سیاسی و مالی و امنیتی و نظامی کنند، به راحتی سرنگون نمیشود. وقتی این حمایت را بردارند، حکومت بدون پشتوانه راحت تر زمین میخورد. این موضوع که قدرتهای بیگانه برای منافع خود چه موقعیتی را ترجیح میدهند بستگی مستقیم دارد به این که آیا جامعه موفق میشود با قدرت خود، در قالب یک جنبش اجتماعی تهاجمی آنها را غافگیر کرده، حضور تعیین کنندهی خویش را به آنها تحمیل کرده آنها را در مقابل کار انجام شده قرار دهد یا خیر.
این چهار عامل برای شکل گیری یک حرکت مردمی دارای شانس موفقیت را این گونه خلاصه کنیم:
۱) شهروندان باید برای احترام به خود و حقوق انسانیشان آمادهی خطرپذیری آمادهی خطرپذیری و مبارزه باشند.
۲) معترضین باید بتوانند باهم کار جمعی منظم (سازمان یافته) صورت دهند.
۳) حاکمیت باید از حیث مالی و سرکوبگری به اندازهی کافی ضعیف و آسیب پذیر شده باشد.
۴) قدرتهای بیگانه باید مجبور شوند دست از حمایت از حاکمیت ضد مردمی بردارند.
در آستانهی موج دوم جنبش مهسا با نگاهی به این چهار عامل در مییابیم که
۱) شمار ایرانیانی که حاضر خواهند بود برای بقاء و حقوق خود به حرکت بپیوندند بیشتر خواهد بود.
۲) توان کار سازمان یافته به دلیل تجربهی کسب شده از موج اول در میان کنشگران قویتر خواهد بود.
۳) حاکمیت با وجود آن که دستگاه سرکوب قویتری در اختیار دارد اما برای تامین آن، ساختار اقتصادی را به سوی ورشکستگی کشانده است.
۴) قدرتهای بیگانه هر چه بیشتر نسبت به این که قادر باشند رژیم را در میان مدت تحمل کنند تردید میکنند.
در چنین شرایطی بدیهی است که کار هر عنصر مبارز روشن است و میداند باید چه کند:
۱) تقویت روحیهی مبارزاتی با یادآوری حقوق انسانی و شهروندی به لایههای مستعد مردم برای افزایش شمار بالقوهی معترضین (به ویژه با مطرح کردن خواستها و شعارهای معیشت محور میان طبقات محروم جامعه)
۲) تقویت کار جمعی در قالب تیمهای چند نفرهی سازمان یافته برای عمل مشخص در صحنه اعتراضات، بدون وارد شدن به بازی از قبل شکست خوردهی اتحاد سیاسی اپوزیسیون و نمایشهای انحرافی از این دست. (سازماندهی از پایین به بالا به خاطر این که شدنی است به جای سازماندهی از بالا به پایین به دلیل این که ناشدنی است.)
۳) تضعیف ماشین کسب درآمد و دستگاه سرکوبگر رژیم از طریق اعتصاب، خرابکاری شرافتمندانه و تهاجمهای ایذایی.
از تک تک ساعتها باید بهره برد تا بتوان این سه را تا حداکثر ممکن قبل از کلید خوردن موج دوم جنبش مهسا تقویت کرد. این بار یک شانس تاریخی به ملت ایران روی آورده است. برای نخستین بار به جای این که ما در انتظار جنبش بعدی باشیم، جنبش بعدی در انتظار ماست. از این فرصت بی نظیر به بهترین نحو بهره بریم تا بتوانیم ایرانمان را که در معرض خطرهایی عظیم است نجات دهیم. برای هر سه منظور نیاز به کار هدفمند مدیریت شده داریم. هر اقدام دیگری فرصت سوزی و هرز انرژی است. #
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
جهت اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید: «بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
آدرس تماس با نویسنده: [email protected]
توئیتر: KoroshErfani@