این دومین رمز جنش مهساست!
بیان شده از زبان خبرنگاری متعهد در جستجوی حقیقت! بنام "نازیلا معروفیان"
دختر دیگری از شهر سقز با دسته گلی از گلهای آفتاب گردان بر دست. بدون حجاب اجباری و انگشتانی به علامت پیروزی در برابر زندان اوین، لحظاتی چند پس از آزادی!
نمایشی از صلابت و پایداری نسلی که حاضرنیست تن به بردگی حکومت وحکومت گری شداد بدهد، که سرزمینی آباد را بویرانهای مبدل ساخت.
سرزمینی که در آن جز صدای شوم قاریان قران نمیشنوی. حکمی جز حکم بر دستگیری، زندان، شکنجه و اعدام آزادی خواهان توسط جلادن در آمده در لباس قاضیان نمیبینی. در مجلس فرمایشی آن جز مشتی دزد وفاسددر لباس قانون گذاران داخل نمیشوند! قانون در حمایت از منافع حکومت ورانت خوران صادر نمیکنند. سرزمینی که قاتلی بی شرم در کسوت رئیس جمهور بر راس دولت نشسته وامر بری ولایت مطلقه میکند. دستور قتل وسر کوب آزادی خواهان میدهد.
حکومتی که آزادی انتخاب پوشش زنان را تحت عنوان دفاع ازحجاب زن مسلمان به مهم ترین دغدغه فکری خود و چالش با ملت بدل ساخته است! مسئلهای بسیار پیش پا افتاده در جهان معاصر، اما تبدیل شده به مسئله اساسی یک حکومت که برای اجرای آن شدید ترین فشارهای روانی، تحقیر، شکنجه وزندان را بر زنان تحمیل میکند.
جنبش مهساغلیان خشم ونفرت فشرده شده در وجود نسلی است. که باشعار زن، زندگی، آزادی پای در میدان نهاد. دختران و وپسران جوانی که سرود خوان، سرشار از زندگی وشادی درون! جوانانی که خواهان حرمت نهادن بر زن ایرانی بودند و هستند. خواهان یک زندگی شاد، امید بخش، فعال و پر شور، منطبق بازمان وبهره گرفته از دستآوردهای مدرن آن که شایسته این ملت و نسل جوان آن باشد.
با چنین درک وخواستهای چه میزان سخت ودرد آور است تن دادن به حکومت مردی نفرت انگیز، دیوانه قدرت! که خود را ولی وقیم مردمان این سرزمین میداند. مردم را بی بصیرت وفاقد قوه تشخیص تلقی میکند که باید هدایتشان کند.
تحقیر فرومایه مردی! نسبت به ملتی که تمام تاریخش مشحون از مبارزه برای آزادیست. توهین به هزاران جان عزیز وزیبائی که برای رسیدن به آزادی خون بهای سنگینی را پرداخت کردهاند.
خلقی رنجدیده که بر تمام سختیها، گرانی، خفقان، ترس وسرکوب طاقت میآورد! باشد که با گذاری معقول، با حداقل هزینه وبدون جنگ وخون ریزی این مهم را بسرانجام برساند.
صبوری مردمی که تلاش میکند خاک این سرزمین به توبره کشیده نشود وانسان ایرانی که قرن هاست در آرزوی آزادی وعدالت میسوزد با کمترین هزینه ممکن! آزادی این گوهر ارزشمند زندگی را بدون آلوده شدن به خون جوانانش بر نگین انگشتر فردابنشاند.
فردائی که در آن فرزندانش شادمانه زندگی کنند و سرزمینش نماد زیبا ترین نگاه به آزادی وبرابر حقوقی زن باشد.
رمز مهسا قامت افراشتن زن ایرانی در برابر حکومتی ارتجاعی وبخشی از جامعه مرد سالاری است که هنوز قادر نیست تن به برابر حقوقی زن ومرد بدهد. هنوز نمیتواند صف بستن ودست در دست هم نهادن، سرود خواندن، رقصیدن هم زمان شعار "زن، زندگی، آزادی "دادن دختران و پسران جوان، زیبا، تحصیل کرده را در جنبش مهسا و زندگی مورد نظر نسل جوان را درک کرده وحلاجی نماید.
نسلی که توانست زیر نگاه سنگین حکومت در دنیای مجازی انترنتی بر زیبائیها و زندگیهای شادمانه جوانان دیگر کشورهای آزاد و دموکراتیک بنگرد. از دست آوردهای علمی آنها بهره گیرد و رشد کند. به درک دیگر گونهای از، زن، زندگی و آزادی دست یابد که نه تنها در قاموس حکومتیان نمیگنجید! بلکه قابل هضم سریع جریانهای اپوزیسیون مخالف جمهوری نیزکه ادعای اشراف بر هر امر سیاسی واجتماعی را دارندنیزممکن نبود.
چرا که اگررمز جنبش مهسا عمیقا درک میشد. اپوزیسیون مخالف جمهوری اسلامی در چنین وضعیت پراکنده وصف کشیده در برابر هم قرار نمیگرفت و یک دیگر را تضعیف نمیکرد!
نسلی با سیمای جدید و شعاری مترقی که عمدتا از جوانان طبقه متوسط ومتوسط به پائین جامعه تشکیل شده. پای در میدان نهاد که نه تنها حکومت بل تمام جریانهای سیاسی مدعی مبارزه با جمهوری اسلامی راحیرت زده ساخت.
بیاد بیاوریم حیرت و بهت زدگی جریانهای سیاسی را که با تبختر بعنوان کنشگران سیاسی واجتماعی که خود را در جایگاهی میدیدندکه گویا با نسخههای تاریخ گذشته خود وظیفه خطیر انقلاب و رهبری آن تا رسیدن به آزا دی را بر عهده دارند. در مقابل این حیزش برق آسا. جریان هائی که هنوز اما واگرهای مباحث سیاسیشان، منزه طلبی گروهی و کشمکشهای داخلیشان بسیار فراتر از فاکتهای روشنی است که مسائل واعتراضات روزانه مردم در برابرشان مینهد و جواب مشخص طلب میکند.
مردم در تمامی طول تاریخ به اشکال مختلف مبارزه کردهاند. هیچ راه رفتنی بی مشکل نیست وهیچ رد شدن از رودی بدون خیس شدن امکان پذیر نمیباشد! کسی که پای در راه مینهد پایش بر سنگ میخورد ره به اشتباه میرود! اما مهم برگشتن و نقد کردن کار خویش است ویافتن راه درست. چه فکرنادرستی است که انتظار دارد که تمامی یک ملت هرگز اشتباه نکند! در یک بازه زمانی کوتاه از نظر تاریخ به تقابل با حکومت مستبد بر خیزذ ازفرمانهای حکومت سرپیچی نماید. در مقابل آن بیاستد!
پروسهای طولانی که باید در دیگ زمان بجوشد. تاملتی در یابد که بهای گزاف بر قدرت نشستن وحکم رانی کردن فردی مانند خمینی، خامنهای از کیسه آزادیهای آنان پرداخت شده است. هرقانون تصویب شده در مجلس به قیمت از دست رفتن بخشی از آزادیهای آنها صادر گردیده است. دست یافتن به آگاهی زمانی طولانی را طلب میکند
زمان لازم است تاپرده توهم مردم نسبت به حکومت ورهبران آن با شمشیر واقعیت دریده شودو نفرت از حکومت در جان ملت بنشیند. نوید افکاری هادر خاطره مردم به قهرمان آزادی خواهی بدل گردند. جنازه بر سر دست گرفته شده پویا بختیاری جای تشیع جنازههای پر تبلیغاتی حکومتی مانند سلیمانیها را بگیرد.
گلدستههای مقبره خمینی در اذهان اکثریت مردم به نمادنفرت از مردی بدل گردد! که متحجر بودوقسی القلب، بی هیچگونه حسی نسبت به مردم! و هرآن چه که صلاح مردم بود. مردی که همه امکانات سرزمینی بزرگ وثروتمند را بپای ساختن اتوپیای حکومت و امت بوقلمون صفت اسلامی ریخت و جامعه تازه پا گرفته وسویل شده ایران را از نشاط ونفس انداخت.
گورستان هارا وسعت داد. گورهای گمنام را با مادران وپدرانی عزا دار در جای جان این کشورچون زخمی تلخ وسنگین در فرهنگ اسلام خود جای داد. اندوهی سخت بر قلبها نهاد.
با تمامی این احوال این ملت زنده ماند. زنده در سیمای فرزندان خود. که با هزاران آرزو در این وانفسای گرانی وسختی معیشت با فروختن فرش زیر پای خویش فرزند به دانشگاه فرستاد تا بقدرت علم آن چه را که ما ونسل قبل ازخود دریغ داشتیم. از فرزندان خود دریغ ندارد.
مردمی که تلاش میکنند با نظم زمان هم آهنگ شوند بهر قیمت که شده اگر خود نتوانستند بدلیل حکومتی متحجر با ریتم زمان هم آهنگ شوند. حداقل فرزندان خود را به جهان متمدن پیوند زنند. این همه جوانان تحصیل کرده ایرانی دختر وپسر که سهم دختران در بسیاری از دانشکدهها بیشتر از پسران است محصول جان کندن خانواده هاست. که متاسفانه امروز در پلمیکهای کسانی که از دور دست بر آتش دارند این تلاش وزخمت پدران و مادران نسل پنجاه، شصت و... دیده نمیشود. نامهای مختلف بر آنها مینهند از بخش خاکستری گرفته تا عافیت طلبان. حال که این چنین نیست! ما حمایت به قیمت کار سخت وجانگاه آنها را نمیبینیم.
حمایت از فرزندانی که میخواهند سبک زندگی متفاوتی ازسبک زندگی تحمیل شد توسط جمهوری اسلامی بر جامعه داشته باشند. دنیائی آزاد، روشن، پرشور، که همگان امکان لذت بردن از محصول کار و دسترنج راخود داشته باشند. کودکان شادمانه، بی قید وبند حکومتی سفله پرور به آینده لبخند بزنند.
تمامی اینها نموداری از مقاومت یک ملت است در وجوه مختلف که آرام آرام شکل گرفته ودر سیمای بر پا دارندگان جنبش مهسا. با مرگ جان گداز مهسا امینی صورت آشکاربخود گرفت به اعتراضی گسترده وتاثیر گذار بدل گردید. پایه یک اعتراض مداوم ودامنه داری را پی ریخت که حکومت قادر به کنترل آن نیست. با هر حادثهای سر بلند خواهد کرد. در جای جای این سرزمین پهناور عرصه بر حکومتیان تنگ تر خواهد نمود.
چرا که جنبش مهسا ریشه در جانهای آزادوپرشور میلیونها جوان و نوجوان ایرانی دارد که به هیچ وجه حاضر به پدیرش قوانین صادر شده از طرف حکومتی که دیگر مشروعیت خود از کف داده وبه شیر علم تبدیل گردیده! نیستند.
من در فضای سنگین حاکم بر ایران ترس حکومتیان میبینم! ناتوانی حکومت در برابر جنبش زیر خاکستر نهفته مهسا. با پیامی روشن " ما مجموعه یک ملت هستیم با ارادهای همگانی در تلاش برای سرنگون ساختن حکومتی مستبد وکودک کش. این مجموعه متعلق به هیچ کس و هیچ گروهی نیست. اما هرکدام از ما رویائی در سر داریم با تمایلی متفاوت. ولی مشترک در شعار زن، زندگی، آزادی. مشترک در سرنگونی جمهوری اسلامی در جهت بر پائی حکومتی سکولار و دموکرات بر آمده از دل انتخاباتی کاملا آزاد "ما لایق بهترینها هستیم! ما میتوانیم!"
ابوالفضل محققی