نمی دانم آیا اصطلاح «لاس خشکه» زدن هنوز در فرهنگ بچه های امروز ایران به کار می رود یا نه چون زبان شان آن قدر تغییر کرده که اگر زنده بمانیم و روزی به ایران برگردیم برای فهمیدن صحبت هایشان باید یک دوره جدید زبان فارسی را بگذرانیم! :)
البته من کتاب «فرهنگ زبان مخفی» بچه های امروز را خریده و مطالعه کرده ام ولی این فرهنگ به نظرم لغات و اصطلاحات اندکی را در خودش جای داده چون بعضی وقت ها چیزهایی که در اینترنت می خوانم را اصلا نمی فهمم!
باری در تعریف «لاس خشکه زدن» گفته اند نوعی سخن گفتن و دلبری کردن مردانه است از زنان زیبا و سطح بالا، که معلوم است به نتیجه ای نمی رسد و مرد نگون بخت فقط دلخوش است به همان لاس زدن خشک و خالی و لذت ذهنی بردن از آن!
در تکمیل این اصطلاح،،، ما «لیس زدن به مربا از پشت شیشه ی مربا» داریم که حکایت از این دارد که یارو دست اش به مربا نمی رسد، به لیس زدن شیشه ی آن دلخوش است!
قدیم ها هم که بچه پولداری بستنی می خرید و می خورد، بچه بی پول با حسرت به بستنی او نگاه می کرد و به او می گفت «میشه بستنی ات رو بِدی ما هم یه لیس بزنیم؟» که بچه پولدار نامرد با وقاحت و دریدگی جواب می داد «نه! نمیدم!» و بستنی یا آلاسکایش را خودش تنهایی کوفت می کرد!
صحبت های اخیر جناب زیدآبادی را که شنیدم یاد این اصطلاح های شیرین و حسرت به دلانه افتادم و خلاصه ی کلام شان را در «لاس خشکه» زدن با حکومت نکبت و سر دسته ی آن «آسد علی دونگ» فرموله کردم.
حالا ایشان و همفکرانش می توانند به شیشه ی مربای در بسته ی «جمهوری اسلامی» هی لیس بزنند و از جناب «نظام» عاجزانه بخواهند که اجازه دهد یه لیس هم آن ها به بستنی جمهوری اسلامی بزنند، ولی من عاقبت خوشی در این لاس زدن و لیس زدن و فشار دادنِ درِ سفت و سخت بسته شده ی شیشه مربای جمهوری نکبت نمی بینم!
تا جناب زیدآبادی و دوستان همفکرشان چجور فکر کنند و چجور به اهداف ناز نازی شان با این روش ها برسند! ان شاءالله تعالی! :)
حمله دوباره زیدآبادی به اپوزیسیون نظام