ویژه خبرنامه گویا
آنچه امروز به صورت اجماع در میان مخالفان اسلامگرایی در آمده باور به جدایی دین و دولت یا سکولاریسم است. سکولاریستها بر این باورند که بدون این جدایی دمکراسی و حقوق بشر و حاکمیت قانون و برابر حقوقی در برابر قانون محقق نخواهد شد. نویسندهی این مطلب بر این باور است که بدون حذف دین از حوزهی عمومی در ایران دمکراسی و حقوق بشر و حاکمیت قانون و مدارا و برابری حقوقی در این کشور ممکن نخواهد شد.
حذف دین از جامعه ممکن نیست اما حذف دین از حوزهی عمومی ممکن است. همچنین حذف دین از حوزهی عمومی مطلوب است چون نتایج بسیار مثبتی برای ایران خواهد داشت با کمترین هزینه، اگر اسلام عبادت و جماعت مورد خدشه واقع نشود و ازادی ادیان تحقق پیدا کند. برای باز کردن این بحث ذکر سه مقدمه مرتبط با روندهای اجتماعی پنج دههی اخیر لازم است:
۱. اسلام آینده در ایران اسلام عبادت و جماعت خواهد بود و نه اسلام سیاست، هویت و شریعت (سکولاریسم حداکثری). بر این اساس افراد تنها در مساجد و خانهها میتوانند ادعای آخوند بودن داشته باشند (آزادی پوشش به معنای داشتن شغل و صنفی به اسم روحانیت نخواهد بود). اموال اوقافی به نهادهای مدنی منتقل خواهند شد. با منع ترویج خشونت و تنفر اکثر حوزههای علمیه قانونا بسته خواهند شد. اسلام آینده سه کارکرد اصلی دین-رابطه با امر مقدس، التیام و اجتماعی شدن- را پاسخ میدهد و دین امری شخصی و مدنی با کارکردهای محدود خواهد بود. لازمهی اسلام عبادت و جماعت الف) پرهیز از قبیله گرایی و فرقه گرایی هویت طلب، ب) توقف اجرای احکام شریعت و پ) جدایی دین و دولت است.
۲. تحت حکومت قانون و دمکراسی و استقلال دستگاه قضایی نیازی به تمسک به خشونت برای حذف دین از حوزهی عمومی نیست. نهادهای دینی که با پول مردم ساخته شده (مثل دهها هزار مسجد و حدود نه هزار امامزاده و هزاران حوزهی علمیه) در یک روال قانونی بسته خواهند شد و تخفیف و امتیازی برای آنها که توسط مردم ساخته و اداره میشوند وجود نخواهد داشت. اموال تاراج شده برای بسط دین باید به مردم بازگردد.
۳. تاریخی از مشارکت نهادهای دینی در سرکوب و فساد و امتیاز و تبعیض در ایران وجود دارد که شهروندان میتوانند آنها را در دادگاهها دنبال کنند. ایرانیان نه میتوانند و نه اجازه میدهند که این جنایات فراموش شود. آنها دیندارانی را که در این سرکوبها و فسادها مشارکت داشتند نخواهند بخشید.
دو توصیف و دو توصیه
از سه مقدمهی فوق دو توصیف و دو توصیه میتوان نتیجه گرفت:
۱. حذف «دین از حوزهی عمومی» یا اسلامگرایی بدون دین ستیزی ممکن است. دیندار از حوزهی عمومی حذف نمیشود اما دین او نقشی در مدیریت حوزهی عمومی ندارد. دین افراد را میتوان به حوزهی خصوصیشان محدود کرد مثل رابطه جنسی. رابطهی جنسی قابل حذف شدن نیست اما عرف آن را به حوزهی خصوصی یا محلهای ارائهی آن خدمات رانده است.
۲. مسیر قانونی، منصفانه و غیر خشونت آمیز برای نشاندن دین در جایگاه مطلوب آن در دسترس است. راه، نفی انتقام گیری شخصی و عدالت گنگستری است.
۳. بیرون ریختن روحانیون و سیاستهای اسلامی سازی (علم و فلسفه و هنر و اقتصاد و فرهنگ) و حاکمیت فقه از حوزهی دولت و نهادهای عمومی و قانون بر اساس خواست مردم یک ضرورت است.
۴. نهادهای دینی در برابر آنچه در ۴۴ سال گذشته کرده یا منافعی که به دست آوردهاند باید پاسخگو باشند.
پنج مسیر برای حذف دین در حوزهی عمومی
ذیلا به پنج مسیر تجربه شده برای حذف دین از حوزهی عمومی اشاره میکنم:
۱. قطع کامل بودجهها و یارانهها و تخفیفهای دولتی به نهادهای دینی: دادن کوپن غذا و مسن عمومی به روحانیون بیکار شده تا حرفه و کاری بیاموزند یا با خدمات مذهبی به افراد امور خود را بگذرانند.
۲. خلع ید نهادهای دینی از شرکتها و موسساتی که دولت به آنها واگذار کرده است.
۳. فروش همهی نهادهای دینی که با بودجهی عمومی ساخته و اداره شدهاند (دهها هزار مسجد و امامزاده و حوزهی علمیه) و ورشکسته کردن آنها با اخذ منابعی که دریافت کردهاند.
۴. باز کردن مسیر شکایت شهروندان از نهادهای مذهبی: ورشکسته شدن آنها با پرداخت غرامت به قربانیان این نهادها. به عنوان مثال مسجدی که از ان به مردم شلیک شده باید به خانوادهی قربانی غرامت بپردازد. همچنین میتوان پخش اذان در حوزهی عمومی را با شکایت به دیوان عالی منع کرد.
۵. با بحث معافیت مالیاتی نهادهای دینی میتوان نهادهای مذهبی در حوزههای بهداشت و درمان و آموزش، و خیریه را در حوزهی عمومی سکولار کرد و هویت مذهبی و فرقهای را از آنها گرفت. این معافیتها ابزار مناسبی برای حذف بعد سیاسی/هویتی/شریعتی از نهادهای خدماتی هستند. این نهادها اگر فقط به همدینان خود خدمت دهند معافیت مالیاتی نخواهند داشت.
سیاست سکولاریزه کردن در شرایط امروز دنیا و ایران با اقتدارگرایی ممکن نیست. برابری حقوقی، حقوق بشر، استقلال دستگاه قضا، حاکمیت قانون، مدارا، و دمکراسی قابل دور زدن نیست. راهبردها و سیاستگزاریها در این چارچوب قابلیت اعمال خواهند داشت. با تاسیس محلههای مذهبی یا دیگر نهادهای دینی حکومت دینی در پی اسلامی سازی نبودهاند. اینها طرح امنیتی است بودهاند برای مقابله با اعتراضات محله محور. مجموعهی طرحهای اسلامی سازی ابتدائا امنیتی و قدرت محور بودهاند. این گونه طرحها همه در جهت تنفر بیشتر مردم از اسلام سیاست و هویت و شریعت عمل خواهند کرد. نهاد سازی مذهبی بیشتر بازی را عوض نخواهد کرد. بنا به گفتهی مقامات مذهبی رژیم، ۵۰ هزار مسجد خالی است و در آنها نماز جماعت برگزار نمیشود.
نقد توجیهات مماشات با دین در حوزهی عمومی
توجیهات مختلفی برای عدم حذف دین از حوزهی عمومی مطرح شده است:
توجیه اول این که اگر دین از حوزهی عمومی حذف شود دینداران به افسانه سازی و اسطوره سازی رو میکنند. پاسخ این است که اسطوره سازی بخشی از جهان دینی است. در شرایط آزادی ادیان و آزادی بیان این افسانهها به صورت افسانه باقی میمانند.
توجیه دوم منزوی شدن دینداران در شرایط حذف دین از حوزهی عمومی است. پاسخ آن است که دین جماعت (گردهمایی در معابد) دینداران را در معابد خود محدود میکند و موجب انزوا نمیشود.
توجیه سوم ضرورت اتکای دولت به باورهای دینی برای حیات مسالمت آمیز است چون ادعا میشود ادیان مبشر برخی از این ارزشها بودهاند. پاسخ آن است که اگر دولت به حوزهی ارزشها وارد شود حکومت در خطر ایدئولوژیک شدن است و آن ارزشها در حوزهی عمومی مخل زندگی مسالمت آمیز بوده است. حکومت تنها مقید به قانون است و حق ترویج ارزشهای خاصی را ندارد.
توجیه چهارم ناگزیر بودن آورده شدن دین به حوزهی عمومی توسط دینداران است. دینداران هیچ اجبار یا احساس ضرورتی غیر از سلطه بر دیگران و به نمایش گذاشتن هویت خود در عرصهی عمومی ندارند. نمیتوان با عباراتی مثل این که دینداران را از حوزهی عمومی نمیتوان حذف کرد پشتک واروی اجتماعی زد و برای عدم حذف دین از حوزهی عمومی استدلال درست کرد.
بزرگ بودن هیولای دین و حکومت دینی ممکن است افرادی را از اخراج دین از حوزهی عمومی مایوس کند. در این جهت به ترکیه و رشد اسلامگرایی در این کشور سکولار اشاره میکنند. اما اسلامگرایی در ترکیه واکنش به سکولاریزم آمرانه بود. رشد سکولاریزم در ایران واکنش به اسلامگرایی آمرانه بوده است. این روند بسترهای تازهای ایجاد میکند. برای ایرانیان زخم خورده از اسلامگرایی جدایی دین و دولت لازم است اما کافی نیست. آنها بر این باورند که دین از حوزه عمومی باید حذف شود.
مجید محمدی