مردی علیل، مستبد وجانی در یک سرزمین باستانی تکیه زده بر عرصه قدرت، انباشته از کینه ونفرت که هیچ ابری را بر بالای سر خود تحمل نمیکند. در نفرت دائمی ازتحصیل کردگان، روشنفکران وهنرمندانی که حاضر به تن دادن، به زندگی در سایه مردی کم مایه، سفله پرور، خود شیفته ومستبدی چون او نمیباشند. مغرور از سرکوب جنبش مهسا، گردن فرازی معترضان را با گردن زدن، کارد آجین کردن، شکنجه کردن وزندانی نمودن پاسخ میدهد.
ویژگی لازم برای نشستن بر اریکه قدرت وحفظ آن بهر قیمت.
کاریکه از نخستین روز ورود شیاد بزرگی بنام خمینی که دست بر نرده ایوان نهاد تا لشگری غرق در نئشه اسلام ناب محمدی بوسه بر دست او بزنند، اسلام اوراکه بوی خون میداد به جهان صادر کنند. تخم اژدهای هفت سری که او ریخت. حال جانشینش چهل سال بعد بوسه بر پیشانی و دستهای آلوده بخون دست پروردگانی میزند که هیچ ابائی از کشتن کودکان ده ساله تا هنرمند هشتاد وسه ساله ندارند.
لشکریان سادیستی پرورش یافته، مخلوطی ازباورمندان دینی متعصب، لاتهای کف خیابان که یکه تازی ومیدان داری، قداره کشی در خیابانهای قرق شده توسط قدرتی که حکومت در اختیارشان نهاده غرق در لذتشان میکند.
تصور کنید رئیس جمهور عقب ماندهای که دستش تا، آرنج غرق در خون کشته شده گان شهریور شصت وهفت است، از درک ساده ترین مسائل سیاسی واجتماعی عاجزاما نشسته بر راس قوه اجرائیه یک مملکت. "اگر مملکتی باقی گذاشته باشند" مملکت ویران شده که اگر از همین امروز هم دگرگون شود. زمان بسیار طولانی طلب میکند تا به حال متعادل در آمده وگام در جاده سازندگی وپیشرفت بگذارد.
این راهزنان قانونی سرازیر شده از غارهای توحش وبنیاد گرائی جامعه را دچارچنان عقب ماندگیهای ناشی ازتراوش مغزهای کوچک آخوندی با منشاءروستائی نموده اندکه نه تنها اعتماد عمومی بدولت ازدست رفته و مشروعیت از کف داده است. بلکه لطمات جدی به اعتماد عمومی این ستون استوار نگهدارنده پایه واساس ملتها نیزوارد ساخته است. امری که ترمیم آن بسیار مشکل است.
وقتی اعتماد عمومی یک ملت نسبت بیکدیگر فرو میریزد. تشکلها فرو میپاشند. خلقیات فردی حاصل از چهل سال دوگانه بازی، هراس از دست دادن حداقلهای بدست آمده ببهای سکوت کردن! تن دادن به زندگی مختوم تدارک دیده شده توسط حکومتگران فاسد در جامعه جا باز میکند. جاری شدن ضد ارزشها بجای ارزشهای جهان شمول امروزی به امری عادی بدل میشود! بلائی بر سر این مردم ورفتارهای شرطی شده آنها جهت کشیدن گلیم خود از سیل بنیان کن جاری شده میآورد که شعار نقد بچسب ونسیه را رها کن به شعار عمومی بدل میشود!
ذهنیت حاضر وحساب گر مردم، بخصوص لایه هائی که بهر ترتیب شده با هزار کله ومعلق زدن زندگی خود رادر این آشفته بازار میچرخانندو در هراس از هر نوع تغیر که قادر به درک انتزاعی آن نمیباشند. خود به عامل انفعال و بازتابهای منفعلانه، عافیت طلبی و عدم باور به قدرت تعین کننده و سرنگون سازمردم در برابر حکومت آخوندی بدل میشوند.
فداکاری وجان بازی، جانهای عاشق وروشن جنبش مهسا که در آرزوی ساختن جامعهای نو، مبتنی بر سکولاریسم و دمکراسی وحکومت بر آمده از دل یک انتخابات آزاد جان خود بر دست گرفته وبمیدان در آمدهاند بی جواب میماند.
در چنین فضای بی اعتمادی به نسل جدید، پراکندگی اپوزیسیون پر مدعای وراج، بی عمل که خرابی ایوان میبیند اما هنوز در بند نقش ایوان است! عملاجنبش ازرفتار باز میماند. خیزش بزرگ یک نسل بدلیل همین عدم حمایت عمومی به شدید ترین وحهی سرکوب میشود. حاکمیت کودک کش جری تر میگردد. شروع به گذراندن قوانین جدید از مجلس بی همه چیز، جیره خوار حکومت میکند. دست به تسویه دانشگاهها میزند با وقاحت حاصل از دریده شدن آخرین پرده شرم وحیا. مداحان را بر جای استادان صاحب نام دانشگاه مینشاند ودر یک قلم سه هزار پانصد استاد اخراج میکند و وابسته گان خود را که هنوز دانشگاه تمام نکردهاند جای گزین آنها میسازد.
زاکانی بی سر وپا را مقام شهرداری میبخشد تا در مملکتی که هر نهاد و فرد مرتبط با دستگاه رهبری وامنیتی خود یک قانون گذار ومجری قانون است. لشگری از زنان عقدهای و کف خیابانی را بعنوان آمران نهی از منگر آتش به اختیاران منسوب زاکانی در متروها مستقر سازد وجان فرشته زیبائی که جرمش انتخاب حجاب اجباری وزیبائی بود بگیرند.
در تداوم این جری شدن بار دیگرسناریو قتلهای زنجیری راکه برای مدتی در صندوقچه نهاده شده بود بیرون بکشند و هر چهره سرشناس هنری، اجتماعی، سیاسی معترض مانند داریوش مهر جوئی وهمسرش را کارد آجین کنند. پیام روشن به هر هنرمند وچهره سرشناس معترض حکومت.
بی پروا وبی پاسخ گو بودن به ملت! با دمیدن و دفاع علنی وعملی کردن از جریانهای تروریستی چون حماس و شعار محو اسرائیل کشور در آستانه نابودی کامل قرار دهند.
تمامی این عمل کردها تنها از قدرت سرکوب گری ونیروی نظامی حاکم نیست. بخش زیادی به خود ملتی بر میگردد که چنین فجایعی را میبیند، سرکوب وکشته شدن زیبا ترن فرزندان خود را درجنبش مهسا نظاره میکند. اما دم بر نمیآورد وقدم در میدان نمینهد.
حاصل عملکرد اپوزیسیونی هست که هنوز چهل سال است روی مبنانی عقیدتی و تشکیل صف مستقل با حدود وثغور تعریف شده، باد دادن خرمن بیست هشت مرداد سخت درکاراست. دوران پهلوی که جای خود دارد. حکومت آخوندی سرخوش از این فضا واز این اپوزسیون سرگرم جهاندن و تاختن در میدان.
لشگر اشرف افغان به در وازههای اصفهان رسیده بود. بشاه سلطان حسین هشدار میدادند "شاه دشمن پشت دروازههای اصفهان است! " او در جواب کاغدی را که روی آن با خط زیبا در حال نوشتن اصفهان بود نشان میداد و میگفت "ببنید چه اصفهانی مینویسم. قاتلان قانونی در خیابانها میگردند. پشت در خانههای معترضان میایستند. اما چه باک ببیند مااپوزیسیون چه ایرانی مینویسیم!
ابوالفضل محققی