در سوگ داریوش مهرجویی و وحیده محمدی فر
باز هم،
در دلِ تنگِ خزان،
از ستیغِ دشنهها،
قطره قطره میچکد،
کینههای سرخ رنگ.
سالیانِ قیرگون،
گر چه رفته تلخ و سخت،
اما هنوز،
میرود نامردمی،
چون خنجری در قلبِ تنگ
مهران رفیعی
در سوگ داریوش مهرجویی و وحیده محمدی فر
باز هم،
در دلِ تنگِ خزان،
از ستیغِ دشنهها،
قطره قطره میچکد،
کینههای سرخ رنگ.
سالیانِ قیرگون،
گر چه رفته تلخ و سخت،
اما هنوز،
میرود نامردمی،
چون خنجری در قلبِ تنگ
مهران رفیعی