این مطلب مخاطب خاص ندارد. قبلا اگر در نوشته هایم کلمه ی اپوزیسیون به کار می بردم امروز اپوزیسیونی نمی بینم که آن را خطاب قرار دهم.
مخالفان حکومت هم همه ی ما را در بر می گیرد. موثران و بی تاثیران، نامداران و بی نامان، و خلاصه همه ی جان به لب رسیدگان ایرانی.
یک نفر آقای شاهزاده از جمع تاثیرگذاران می توانستند تا حدی بر جامعه اثر بگذارند که ایشان هم ظاهرا مشغولیات خود را دارند.
دار و دسته ی چپ ها هم که بیش از ایران، فعلا برای فلسطینی ها پستان به تنور می چسبانند و ما را ابدا با آن ها کاری نیست.
بقیه هم هر یک در گوشه ای ساز تک نفره ی خود را می نوازند و بیشتر مجری برنامه های تلویزیونی هستند تا فعال سیاسی و اگر هم به فرض محال متشکل و یکصدا شوند، نهایت کارشان می شود بیانیه شصت نفره صادر کردن و گرفتن یقه ی اسراییل و امریکا که مبادا جمهوری نکبت و سپاه پاسداران اش را بزنید. بعد از بیانیه هم برای رفع خستگی تشریف می برند دنبال کار و زندگی و چانه جنباندن شان.
این وسط ما می مانیم و ما. مردمی جان به لب رسیده، که حاکمان جنایتکار اسلامی دارند ما را در حالی که چشمان مان باز و حواس مان کاملا جمع است به سمت دره ای عمیق و هولناک می برند و چون پراکنده هستیم و رهبری نداریم کاری جز فریاد کشیدن که داریم به طرف دره می رویم و چیزی نمانده که پایین بیفتیم از دست مان بر نمی آید.
دنیا هم که گرفتار خود است. بایدن برای خامنه ای پیام می فرستد و لابد او هم مثل اپوزیسیون بی خاصیت ما فقط هشدار می دهد که حضرت آقا دست به سلاح نبرد و وارد معرکه ی اسراییل و عرب ها نشود؛ جلوی حزب الله را بگیرد و پای اش را در غزه از گلیم اش جلوتر نگذارد.
سدعلی هم که دم مردن، می خواهد موشک هایی را که انبار کرده بر سر اسراییل بیندازد، با نهایت وقاحت و دریدگی از حماس در تهران به صورت علنی پذیرایی می کند و حماس در تهران در جمع تندروها و اصلاح طلب های حکومتی سخنرانی می کند و بعد از سخنرانی «قهرمانانه» با داداش بزرگ ایرانی اش به روسیه می روند تا مفلوکی به نام پوتین را که در باتلاق اوکراین گیر کرده ملاقات کنند بلکه رفیق پوتین و بعد هم رفیق شی جین پینگ را همراه خود سازند. چین هم که مثل یک تاجر خبره، با خونسردی دنبال بازار یابی برای ساخته های خود در وسط جنگ و معرکه است.
وزیر خارجه ی گاگول جمهوری اسلامی، در سازمان ملل، امریکا را وقیحانه تهدید می کند و با گردن کلفتی از حق مسلم فلسطینی ها برای برخورد مسلحانه و کشتار و جنایت علیه اسراییلی ها سخن می راند. وزیر خارجه احمق امریکا هم لابد حرف او را با این گوش می شنود و از آن گوش به در می کند و آن را «سند»ی برای دخالت داشتن جمهوری نکبت در آتش افروزی جهانی نمی داند.
در این اوضاع به شدت آشفته، اگر نظامیان امریکا چراغ سبز برای زدن جمهوری هار اسلامی نشان دهند و بایدن چرت اش پاره شود و فرمان حمله را امضا کند، صدها نقطه از ایران هدف قرار خواهد گرفت و کشور بر سر مردمی که اکثرشان مخالف حکومت نکبت اند خراب خواهد شد.
فردای بمباران،،، نامبردگان فوق، شروع به داد و فغان و واایرانا و وا مردما سر خواهند داد و بیانیه پشت بیانیه علیه امریکا ی جنایتکار و اسراییل غاصب صادر خواهند کرد و پشتوانه ای خواهند شد برای حفظ آخوندهایی که در سوراخ های موش خزیده اند و از ترس جان شان پنهان شده اند. سال ها طول خواهد کشید تا این ها دانه به دانه دم شان گرفته شود و از سوراخ ها بیرون کشیده شوند، البته اگر مخالفان الکی جمهوری اسلامی اجازت فرمایند و جلوی شکارچیان موش و تمساح را نگیرند.
برای این که این اتفاقات شوم نیفتد تنها یک راه هست، و آن از بیخ و بن کردن ریشه حکومت اسلامی از ایران است.
این کار نشود، و غرب ایران را بزند، تقصیر غرب نیست. تقصیر اسراییل نیست. تقصیر مردم ایران هم نیست. تقصیر کسانی ست که باید مردم را برای بر انداختن حکومت مدیریت کنند؛ و چه حرف مسخره ای ست و چه انتظار مسخره ای ست چنین چیزی از اینان که ما امروز در عرصه ی سیاست ایران می بینیم داشتن.
به همین خاطر است که این مطلب مخاطب ندارد. شکوه و گلایه است از وضعی که گرفتار آن شده ایم و کاری برای خروج از این وضع هم نمی توانیم انجام دهیم. دستکم این ها را بگوییم که فردا اگر بیانیه سرایان حرفه ای شروع به داد و فغان کردند، بدانند که مقصر خودهاشان هستند نه هیچکس دیگر.
سر افعی را کوفتن یعنی چه؟