حسین رونقی - «اینک ماییم شناسنامهیِ تاریخِ» سالهای سیاه...
آرمیتا گراوند، از به ستم کشتهشدگان توسط پیامآوران جهل است
میگويند: آرمیتا «درگذشت»! نه، او کشته شد.
چراکه اینجا به مرگ طبیعی درگذشتن انسانها، مدتهاست غیرطبیعی شدهاست.
«مردنها و درگذشتنهایی» که با بسته بودن راه اطلاعرسانی دقیق و فقدان شفافیت، به یک جمله و تصویر و گزارش خبرگزاریهای رسمی حکومت ختم میشوند، طبیعی نیستند. مرگهایی که روزبهروز بیشتر و غیرعادیتر میشوند.
در تمام این سالها، مرگهایی که بهدلیل عدم رسیدگی درمانی، کمبود و گرانی دارو، اطلاعرسانی نادرست همهگیری کرونا و نبود واکسن، دسترسی نداشتن زندانیان به درمان ضروری و فوری، تامین نشدن امنیت جانی افراد تحت خطر ( از مردم گمنام تا مشهور)، رخ دادهاند، به نوعی در تعریف قتل سیستماتیک بودهاند.
تمام آنها که با ضرب و زور گشتهای به اصطلاح «ارشاد» و «حجاببان»، آزار میبینند یا در کوچه و محلههای خود با گلوله کشته میشوند و جواب دادخواهانشان زندان است.
همهی آنها که با موشک جان میسپارند یا در محرومترین مناطق، برای کمترین خواسته های انسانی، برای بیآبی و نداشتن امکانات بهداشت عمومی، ازبین میروند، تمام جانهایی که قربانی جنگ افروزی میشوند.
و دهها مثال دیگر...
آرمیتا گراوند، از به ستم کشتهشدگان توسط پیامآوران جهل است. او قربانی قتل حکومتی است. آنها که هرگز پاسخگوی اعمال غیرانسانی خود نبودهاند، بدانند که سرانجام روزی در پیشگاه عدالت و مقابل چشمان زخم خوردهی ایران، محاکمه خواهند شد.
در یک کلام میتوان گفت: «مرگ هیچکدام از ما ایرانیان، درتمام این سالها، مرگ طبیعی، نبوده و نیست».
تشکیل پرونده قضایی برای ۷ هنرمند به اتهام نشر اکاذیب
ضربوشتم پزشک آملی برای اخذ اعتراف اجباری