آیا ما کابوس میبینیم؟
آیا منطقه ما خود دچار کابوس شده است؟
آیا در بیداری ما اتفاقاتی در حال جاری شدن است؟
آیا ما هم به عنوان یک انسان صدای ناله و ضجه و هوار هوارهای انسان هایی را نمیشنویم که نامشان مادر، پدر و خواهر و برادر و...، است که برای عزیزانشان ضجه میزنند؟
آیا میدانیم در درون این انسانها چه شیون و غوغا و فغانی وجود دارد؟
آیا نالههای آنها را میشنویم؟
از قفس ایدئولوژیهای خود بیرون بیاییم. انسانی که ضجه میزند تفاوت نمیکند پیر است، جوان است، ایرانی است، اسراییلی است، فلسطینی است و یا امریکایی و فرانسوی.
ضجه معنی شیون و زاری انسانی است که دستش از همه جا کوتاه است و به دنبال فریاد رسی است، فریاد و ضجه و شیون درون و برون او را چه کسی پاسخ میدهد؟
نادانی، ناآگاهی و یا بی توجهی یکی از بزرگترین و منفی ترین ویژگیهای انسان هاست، ما معنا و مفهوم و ارزش اعداد و ارقام را نمیدانیم و نمیفهمیم و در این زمینه اگر نُخبگان و برگزیدگان جامعه نیز آن را نادیده بگیرند فاجعه آغاز میگردد.
جنگ و انسان کُشی برای ارضای شخصی و جاه طلبیهای بی انتهای رهبرانی است که برای به کُرسی نشاندن تمایلات بی خردانه و رزیلانه خود دست به کشتار جمعی انسانها میزنند و غافل از اینکه دنیای تاریک و سیاهی را برای انسان هایی که هیچ تقصیری جز اینکه در زندان این زندانبانانِ جهل و سیاهی گرفتار آمدهاند.
امروز این شیپور جنگ نه تنها در خاورمیانه که برای تمام جهان به صدا در آمده است و این بار و در قرن بیست و یکم و پس از دو جنگ خانمان برانداز و خانمان سوز جهانی اول و دوم و با میلیونها کشته که بالغ بر ۵۰ تا ۷۰ میلیون نفر و عواقب آن برای خانوادههای آنان که چندین و چند برابر کشتههای جنگ بود و معلولان بی شماری که بر جا گذاشت، یکبار دیگر جهان را تهدید میکند.
امروز دو برادر تنی و هم خون یکی مسلمان و یکی یهودی در حال برافروختن این جنگ هستند. خامنهای و نتانیاهو عامل کشتار و بی خانمانی هزاران هزار کشته و در به در شدن انسان هایی هستند که ریشهاش به چندین دهه پیش باز میگردد و ابزار و قدرت آنها تنها سلاحهای کشتار جمعی و با افراد ناآگاهی است که فرمانبردارشان هستند.
امروز جمهوری اسلامی با یکی از دستهای جنگ افروزش که حماس نام دارد به کشتار انسان هایی دست میزند که هیچ گونه گناهی ندارند جز اینکه در منطقهای به نام کیبوتص نیراوز یا بئری در گوشهای از اسرائیل زندگی میکردند، آنان را با بی رحمی میکشد، میسوزاند، تجاوز میکند و گروگان میگیرد.
آن یکی (نتانیاهو) با شکل فجیع تری پاسخ میدهد و چون از حمایت رهبران سیاسی غربی و یا کوتولههای سیاسی حاکم بر نیم از جهان برخوردار است در ازای ۱۴۰۰ نفر بیشتر از ۱۰۰۰۰ نفر را تا امروز میکشد و بیش از یک میلیون نفر را بی خانمان میکند و به جای ۲۳۹ نفر، هزاران را گروگان میگیرد و بدین شکل بازی مرگ همچنان ادامه پیدا میکند و ناقوسش به تهدیدی برای جهانیان میانجامد.
آیا صدای ناقوس جنگ میتواند خاموش شود؟
اگر من و ما و مردمان زیر یوغ این رهبران جنایتکار چه مسلمان و چه یهودی و ...، به جای هیجان و مرگ بر این و مرگ بر آن کمی به خرد فردی و جمعی خود نگاه کنیم بی تردید میتوانیم از شّر این دو هیولایی که مغز بیمارشان تنها به کشتار و بی خانمانی و خانمان براندازی مردم منطقه میاندیشد رهایی یابیم و جهان و جهانیان را نیز از این تهدید به رهانیم.
در آخرین نظرسنجی که در اسرائیل انجام شده است آقای نتانیاهو تنها از ۲۷ درصد حمایت مردم برخوردار است و برای ادامه جنایتهایش نیازمند حداقل ۵۱٪ آرای مردم اسرائیل میباشد و بدین شکل ادامه دار نخواهد بود، در آن سوی نیز آقای خامنهای بنا بر دیدگاههای حتا نزدیکانش بیشتر از ۹۰٪ مخالفانی است که به دنبال سرنگونی کلیت، تمامیت و موجودیت این رژیم هستند و در نهایت قادر به ادامه نخواهد بود و ناگزیر ادامه دار نخواهد بود.
پیش بینی من در مقالهای که در ۲۴ خرداد ۱۳۸۸ نوشتهام مبنای کودتایی است که از سوی سپاه به انجام خواهد رسید، این مقاله در چهار پرده تنظیم شده است که اگر تهدید و حمله به ایران شکل واقعی تری به خود بگیرد، سپاه و چند نفر از فرماندهانش با کُشتن تعدادی از آخوندهای سرشناس اعلام حکومت نظامی میکنند و تنها خامنهای را در یک قفس طلایی همانگونه که قطب زاده میخواست در مورد خمینی رفتار کند خواهند گفت که امام خامنهای دستور دادهاند که ...، و در نهایت با سازش بلافاصله با آمریکا حکومت پاسداران برای مدتی شکل پیدا خواهد کرد.
پیشنهاد
پیشنهاد این است که با کنار گذاشتن مسائل فرعی و تنها برای رهایی از این ننگ و حقارت با هم به گفتگو و تبادل نظر بپردازیم و فارغ از اینکه راست هستیم یا چپ، ملی هستیم و یا مذهبی، کُرد هستیم یا ترک و بلوچ و لُر و عرب ایرانی و یا ...، با توجه به اینکه ما باید بتوانیم به یک حداقل آزادی و دموکراسی دست یابیم تا بتوانیم تحولات گسترده و شگرفی را در زمینههای مختلف در کشورمان ایجاد کنیم راهی جز این نخواهیم داشت که در کنار یکدیگر قرار بگیریم و به عمق مسئله و ریشههای مشکلات مان نگاه کنیم و با همفکری و کمک یکدیگر در داخل و خارج از کشور به امروز و فردای ایران مان بپردازیم.
با امید به اینکه امروز و پس از چهل و چهار سال ننگ و حقارت و با نگاه به نقاط و ویژگیهای مثبت یکدیگر که بسیار زیاد هم هست، در کنار همدیگر قرار بگیریم و خط قرمزی را بر نفرتها و پراکندگیهای مان بکشیم، بلکه راهی باشد که امیدهای ما به آینده روشنی برای امروز و فردای ما و فرزندانمان بیانجامد.
باور بسیار من بر اینست که جنبش منتهی به انقلاب زن، زندگی آزادی با دختران و زنان و جوانانش و با حمایت گُسترده مردمی که بیشتر از ۱۰۰ سال است برای برابری و آزادی تلاش کردهاند هر آنچه زودتر سرانجامی برای مردم ایران خواهد داشت و تمامی ما را از این ننگ و حقارت نجات خواهد بخشید.
ایران فرزندانش را صدا کرده است، پاسخگویش باشیم.
حسین لاجوردی
سرِ مار را چه کسی میزند؟ بهروز ستوده
تصور کن، جهان بدون صهیونیسم را! کورش عرفانی