دیوار ترس وقتی خیلی بلند شود، یک جا فرو می ریزد. این یک اصل طبیعی در جوامع انسانی ست که اگر نبود، ما همچنان در غارها و بر روی درخت ها زندگی می کردیم.
در مسائل سیاسی و امنیتی هم این اصل بر قرار است به عبارتی نمی توان برای ابد پایه های یک حکومت را بر ایجاد رعب و وحشت بنا نهاد و امنیت آن را با روش هراس افکنی برای ابد حفظ کرد.
ترساندن، در کوتاه مدت، روش خوب و درستی برای مقابله با «دشمن» است اما در دراز مدت جواب نمی دهد.
ایجاد ترس ذهنی، راه ساده و کم هزینه و کم خطری ست که برای مدت معینی دشمن را از ما دور نگه می دارد. برای ایجاد ترس نیازی به داشتن امکانات سخت افزاری نیست بلکه با روش های ساده و تبلیغات می توان در دل انسان ها ترس ایجاد کرد.
حکومت ها برای بقای خود می توانند از ایجاد ترس در دل کسانی که خواهان بر انداختن آن ها هستند «برای مدت معینی» استفاده کنند و این موضوع چون خسارت فیزیکی در پی ندارد و برای حکومت مستلزم هزینه زیاد نیست کاملا قابل فهم و قابل قبول است.
یکی از روش های موثر در ایجاد ترس، دادن حالت رازگون و پنهانی به کارهایی ست که مثلا دستگاه امنیت یک حکومت انجام می دهد.
دوم اشاعه خبرهایی ست که اشخاص را نسبت به عواقب بسیار سخت و هراسناک کاری که می کنند هشدار می دهد.
سوم بزرگنمایی دردسرهای فوری و آتی ست که اشخاص مخالف حکومت می توانند گرفتار آن شوند.
چهارم نزدیک بودن عامل ترس به انسان است به عبارتی شخص تصور کند که حتی نزدیک ترین افراد به او وابسته به دستگاهی هستند که همگان از آن خوف دارند و این نزدیک ترین افراد که پنهانی و رازگون عمل می کنند می توانند شخص را به دردسر بیندازند. در دوران پیشین ما اصطلاح «دیوار موش داره موش هم گوش داره» را همیشه در ذهن داشتیم و با نزدیک ترین کسان خود هم به ظن «ساواکی بودن و مامور دستگاه بودن» با شک و احتیاط برخورد می کردیم.
عوامل دیگری نیز در این رابطه وجود دارند که برای کوتاه نگه داشتن مطلب از بیان آن ها خودداری می کنیم.
اما واکنش طرفی که قرار است «ترسانده شود» در مقابل ایجاد کننده ی ترس چگونه خواهد بود؟
ابتدا فردی که می ترسد بر اساس عقل و منطق و دو دو تا چهارتای انسانی، خود را از موضوعاتی که می تواند او را درگیر کاری خطرناک کند دور نگه می دارد.
بعد به لحاظ خصلت بشری، اندک اندک از حصار ایمنی که به دور خود ایجاد کرده بیرون می آید و به عامل ایجاد ترس نزدیک می شود.
با نزدیک شدن به عامل ترس، ترس او کاهش می یابد و فاصله اش با عامل ترس را کم و کم تر می کند.
برای این که گرفتار عامل ترس نشود، او هم به شیوه ی پنهان کردن و رازگون کردن خود عمل می کند و خود را بزرگ تر و خطرناک تر از آن چیزی که هست نشان می دهد.
برخورد آغاز می شود.
در صحنه ی درگیری، باز بنا به خصلت بشری، موضوع ترس به ناگهان از میان می رود و جای آن را گردن کشی و دعوت به مقابله می گیرد حتی اگر طرف مقابل واقعا قوی تر باشد.
با فروکش کردن درگیری، طرف ضعیف مجددا دچار ترس می شود و این روند مجددا تکرار می شود.
این توضیح بسیار کوتاه و ناقص از موضوع حاکمیت به کمک ترس است. لذا اگر از این عامل بیش از اندازه و به طور دائم استفاده شود، اثرش در دراز مدت کلا خنثی می شود و جای آن را گردن کشی و مقابله می گیرد.
ساواک آقای ثابتی، در ادارات مربوط به امنیت داخلی، روی عامل ترس و هراس افکنی در دل مخالفان حکومت پادشاهی بسیار تکیه داشت و توانسته بود در دل افراد منتقد و مخالف -به یک اندازه- ایجاد رعب و وحشت کند طوری که حد فاصل میان منتقد و مخالف -چه مخالفان بالقوه و چه بالفعل- از میان رفته بود و این یکی از اِشکالات ادارات امنیت داخلی ساواک بود.
بر عکس، ادارات ضد جاسوسی و بخش های امنیت خارجی ساواک بسیار درست، زیرکانه، دقیق، و حساب شده عمل می کرد که به این بخش در مطالب بعد می توان پرداخت.
مهم نیست که نظر احساسی امروز ما نسبت به درست و غلط عملکرد ساواک چه باشد. یک عده می گویند ضعیف عمل کرد و باید بیشتر می گرفت و می کشت، و عده ای دیگر می گویند عملکرد هراس افکن او از پی و بن اشتباه بود. مهم این است که روش ساواک «قطعا و حتما در امر حفظ امنیت داخلی اشتباه بود» چرا که حکومت پیشین، به هر دلیل ساقط شد و ساواک نتوانست آن را حفظ کند.
کیهان: خمینی اجازه نداد مصباحیزدی به جبهه برود