از طریق مطالعۀ مقاله ای جامع و پرمحتوا از اسماعیل نوری علا بنام "با شاهزاده ای که سلطنت طلب نیست" از جزئیات مصاحبۀ اخیر رضا پهلوی با پاتریک بت دیوید مطلع شدم. کلیۀ نقل قولهائی که از این مصاحبه انجام میدهم از مقالۀ اسماعیل نوری علا برگرفته شده که دیگر جداگانه بآن اشاره نمیکنم، و چون در مصاحبۀ یاد شده از رضا پهلوی مؤلفه هائی یافتم که بمقالۀ چهار بخشی اخیر من بنام "پاسخی به نازنین بنیادی" مربوط میشوند، امیدوارم که تحلیل ایده های رضا پهلوی در این کانتکست برای خوانندگان گرامی سودمند واقع گردد.
رضا پهلوی در مصاحبۀ اخیر خود با پاتریک بت دیوید به سه نکتۀ اساسی و بسیار مهم اشاره و شفاف سازی میکند. نخست آنکه او شروع دوران گذار به استقرار نظام دموکراسی در میهنمان را در چارچوبی پیش از سرنگونی رژیم اسلامی زمان بندی مینماید و دربارۀ زمان گذار برای اولین بار بصراحت میگوید که این دوران "هم قبل و هم سراسر روند «گذار به حکومت بعدی» را در بر می گیرد." این امر از این نظر بسیار مهم است که بصورت فراخوانی به فرد فرد ایرانیان و گروههای اپوزیسیون درآمده که هشدار میدهد، بهتر است از هم اکنون خود را دور یک محور، متمرکز نمود و آن استراتژی مشترک براندازیست.
دومین موضوع بسیار مهمی که رضا پهلوی برای اولین بار بصراحت ابراز میکند، آمادگی برای بعهده گرفتن مدیریت و یا رهبری دوران گذار است. حتی در مصاحبه ای که از مردم وکالت خواسته بود، از وکالت به "من" صحبتی نکرد، بلکه صرفا از وکالت به "ما" سخن میگفت که برای مخاطب، گروه هشت نفرۀ آن زمان تداعی میشد. ولی در مصاحبۀ اخیر خود بوضوح میگوید: "چگونه می توانیم این دوران «گذار» را مدیریت کنیم. و اینجا است که تشخیص می دهم و احساس می کنم که بسیاری از ایرانی ها برای بازی من در آن نقش به من امید بسته اند. چرا که افراد زیادی را نمی بینند که بتوانند به آنها اعتماد کنند... تمرکز من در حال حاضر روی مرحله ای است که در آن هستیم: چگونه از شر این رژیم خلاص شویم؟ و سپس، چگونه مرحلۀ «گذار» را مدیریت کنیم؟ ... من می دانم که این کار نیاز به رهبری دارد... در این مرحله من نقش دارم و می کوشم عاملی تأثیر گذار باشم تا به مردم کمک شود به آنچه می خواهند دست یابند... آنچه من در اینجا می خواهم بگویم این است که می بینم می توانم به بهترین نحو به این فرایند کمک کنم تا کار فروپاشی رژیم تسهیل شود."
سومین نکتۀ مهمی که رضا پهلوی در مصاحبۀ اخیر خود با پاتریک بت دیوید بآن اشاره میکند، مربوط بآیندۀ سیاسی او میشود. وی میگوید نه بدنبال یک پست اجرائی است و نه یک پست تشریفاتی. و مایل نیست محل اقامت خود و فامیل خود را نیز بایران "سنجاق" کند. این کلام صریح، محکم و با اعتماد بنفس، او را تهاجم ناپذیر مینماید، باعتبار او میافزاید و اعتماد و احترام اقشار مختلف ملت را بر میانگیزد. و ایرانیان، گفتار او در مورد خصائل یک رهبر دوران گذار مانند "یک دل و صادق" ، "بی طرف" با جایگاهی "بالاتر از نزاع" را می پذیرند.
ایده های رضا پهلوی در مورد اقدامات اجرائی در دوران گذار پیش از سرنگونی حول یک ائتلاف گسترده بین گروههای مختلف اپوزیسیون و افراد، دور میزند که در آن باورهائی حداقلی مانند حقوق بشر، یک نظام سکولار دموکرات با جدایی مذهب و دین از حکومت و دولت، و اعتقاد به تمامیت ارضی ایران مورد توافق همگی قرار گیرد.
رضا پهلوی با نگاهی مثبت و سازنده به پیشرفت اپوزیسیون در جهتِ قرارگیری در یک مسیر مشترک اشاره میکند. او میگوید: "در میان اپوزیسیون دیالوگ خوبی برقرار است. پیشرفت خوبی در این زمینه وجود دارد. ما اکنون اقشار جدیدی داریم که تاکنون بخشی از معادله محسوب نمی شدند... منظورم «اصلاح طلبان» سابقی هستند که دیگر باور ندارند که این نظام قابل دوام است. آنها ممکن است راهی برای همگرایی با ما پیدا کنند . آنها در داخل ایران نفوذ زیادی دارند و در نتیجۀ این همگرایی می توانیم دارایی عظیمی به دست آوریم."
ولی در مورد نقشۀ راه و اقدامات اجرائی طی دوران گذار که به تأکید وی قبل از سرنگونی آغاز میگردد، در سخنان رضا پهلوی ابهاماتی وجود دارد.
اولا رضا پهلوی از "ائتلاف مشتاقان" صحبت میکند که میتوانند افراد یا سازمان ها باشند. ولی ائتلاف معمولا بین گروههای سیاسی انجام می پذیرد که من در بخش دوم پاسخم به نازنین بنیادی دشواریهای آنرا تشریح کرده ام. توافق بین افراد هم چندان ساده نیست، همانطور که این پدیدۀ ناخوشایند در گروه هشت نفره نیز جلوه نمود. با اینهمه رضا پهلوی سؤال میکند چگونه می توانیم "ائتلاف مناسبی" داشته باشیم؟ و از توافق بر روی باورهای حداقلی که در بالا ذکر شد، صحبت میکند. این مورد را من در قسمت پروژۀ پیشنهادی خود بنام "ایران در حرکت" مورد بحث و بررسی قرار میدهم.
ثانیا رضا پهلوی در بارۀ عملیات در حین دوران گذار میگوید باید دو کار انجام شود. "الف) مطمئن شویم که یک «دولت دوران گذار» مناسب داریم که باید بتواند به طور موقت امور کشور را مدیریت کند، و ب) بتواند در انتصاب و یا انتخاب هر چه سریع تر نمایندگان مردم ایران برای شرکت در مجلس مشروطه کمک کند." در اینجا کاملا مبهم است که چه کسی این «دولت دوران گذار» را انتخاب کرده که بعد مطمئن شویم آیا این دولت "مناسب" است یا خیر؟ علاوه بر این، "انتصاب" نمایندگان مردم ایران هیچگاه در قلمرو حمایتهای دولت گذار و یا دولت دائمی نیز قرار نخواهد گرفت. افراد یا نمایندگان احزاب و گروههای سیاسی خود را معرفی میکنند و از سوی ملت انتخاب میشوند. ثالثا رضا پهلوی در مورد نقش خود در ایجاد یک ائتلاف گسترده میگوید که هموطنان ایرانی را در هرکجا و با هر رنگ سیاسی دعوت خواهد کرد برای ساختن یک برنامۀ مشترک جهت آزادی کشورمان: "وقتی که در عقیده با هم اختلاف داریم بگذاریم تا نمایندگان ما در مجلس قانون اساسی دربارۀ آن بحث کنند. آخرین اقدام هم رفتن پای صندوق رای است. مجلس تنها مکانی است که در آن ارادۀ مردم از طریق صندوق رای سنجیده می شود... پس بیایید همین را بپذیریم".
البته من در حسن نیت رضا پهلوی برای ایجاد چنین ائتلافی هیچ شکی ندارم. ولی راه عملی برای تشکیل چنین ائتلافی مبهم است. چون با در نظر گرفتن اینکه رضا پهلوی مایل است کلیۀ ایرانیان را به دیالوگ دربارۀ چنین ائتلافی دعوت نماید، جنگ و جدلها، ناسزاگوئیهای احساساتی و بحثهای لایتناهی در اینگونه نشستها اجتناب ناپذیر خواهد بود. بهمین دلیل رضا پهلوی در انتها بدرستی سؤال میکند: "باید بدانیم که آیا ما دموکرات هستیم؟ آیا ما به یک نتیجۀ سکولار دموکراتیک اعتقاد داریم؟ آیا تعداد ما به اندازه کافی هست که بتوانیم یک ائتلاف گسترده تشکیل دهیم و کشور را به این سمت هدایت کنیم؟"
درست آخرین سؤال رضا پهلوی که عدم اطمینان او به جمع آوری تعداد کافی از شرکت کنندگان برای یک ائتلاف گسترده را جلوه گر میسازد جزء مهمترین مسائل است. زیرا اگر تعداد مؤتلفین کم باشد، خیلی سریع سر و صدای منتقدین در میآید و آنرا ائتلافی خود ساخته مینامند و زیر سؤال میبرند. با در نظر گرفتن دلائل فوق به باور من، پروژۀ "ایران در حرکت" که من بنیانگذاری آنرا به نازنین بنیادی پیشنهاد کرده بودم مانند لباس دست دوختی است که با سایز سیاسی رضا پهلوی از هر شخصیت دیگری بیشتر تناسب و مطابقت دارد.
لذا با فرض اینکه رضا پهلوی پاسخ مرا به نازنین بنیادی مطالعه نموده، مایلم پیشنهاد خود را باین بانوی مبارز اکنون به رضا پهلوی انتقال دهم. به سه دلیل: اولا تا کنون رضا پهلوی دومین شخصیت معروف و محبوبی است که پس از نازنین بنیادی بصراحت آمادگی خود را برای شرکت در حرکات عملی و سازمانی دوران گذار ابراز نموده و حتی یک قدم فراتر نهاده و رهبری این حرکت را نیز پذیرفته است. ثانیا من در آن زمان به نازنین بنیادی در اپوزیسیون بعنوان کنشگری مشهور مینگریستم که از یک بیطرفی نسبی برخوردار بود.
حال رضا پهلوی هم با کلام صریح و بی باکانه در مورد عدم استقرار دائمی خود و فامیلش در ایران و اینکه مایل است بیشتر به براندازی بهره برساند و سفیر بین المللی از سوی هموطنان باشد، بیطرفی نسبی خود را به اثبات رسانده است. من میدانم که گروههائی از اپوزیسیون اینگونه زودباوری را ساده لوحانه می انگارند، و من در همین مقاله به راستی آزمائی سخنان رضا پهلوی باز خواهم گشت. ثالثا بنظر میرسد که راه اندازی پروژۀ "ایران در حرکت" که من به نازنین بنیادی پیشنهاد کرده بودم، برای این بانوی مبارز بسیار سنگین است. ولی رضا پهلوی امکانات بیشتر و بهتری را برای مدیریت یک بانک داده ها، شامل میلیونها تقاضا برای شرکت در انتخابات موقت را دارد. حتی از نظر مالی اگر برای این پروژه، صندوق اعانه ای ایجاد شود، مردم از فراخوان رضا پهلوی برای حمایت مالی از پروژه خیلی بیشتر استقبال میکنند تا شخصیتهای مشهور دیگر.
حال برای خوانندگانی که پاسخ مرا به نازنین بنیادی مطالعه نکرده اند، پروژۀ "ایران در حرکت" را کاملا باختصار بازگو میکنم. این پروژه صرفا یک بانک داده هاست که مشخصات ایرانیانی را که مایل به شرکت در انتخابات آنلاینِ موقت هستند، در حافظۀ خود ضبط میکند. این حرکت هیچگونه جهت گیری، مرامنامه، منشور، پرچم و سمبل بخصوصی نخواهد داشت بجز نام ایران که بمیهن و ملیت ما مربوط است و همه نقشۀ آنرا میشناسیم و میدانیم که حدود و ثغور آن کجاست. به جریان "ایران در حرکت"، هر ایرانی بالای 18 سال، از هر حزب، گروه، قشر یا طیفی میتواند بپیوندد بدون اینکه از گروه خود خارج شود یا آرمانهای ایدئولوژیک خود را ترک نماید. هر لحظه هم میتواند از آن خارج شود.
در حقیقت این پروژه همان اتوبوسی است که رضا پهلوی مثال آورده بود، با این تفاوت که این بار او خود رانندگی اتوبوس را پذیرفته و دیگر کسی امکان مخالفت با ورود مسافرین جدید به اتوبوس را ندارد. ولی اگر هر واژۀ دیگری، هر چه هم بدیهی باشد مانند تمامیت ارضی ایران را بعنوان پیش شرط برای سوار شدن باین اتوبوس بگذاریم، موجب بحث و جدل بیشتر میگردد و بکاهش تعداد مسافرین اتوبوس منتهی میشود، و این در تناقض است با سؤال نهائی و اساسی رضا پهلوی: "باید بدانیم که... آیا تعداد ما به اندازه کافی هست که بتوانیم یک ائتلاف گسترده تشکیل دهیم؟" ولی اگر نام این اتوبوس "ایران در حرکت" باشد و شعار آن: "زن - زندگی - آزادی"، کلیۀ پیش شرطهای رضا پهلوی در آن مستتر است، بدون اینکه حساسیتی در برخی از گروههای سیاسی اپوزیسیون ایجاد شود. این اتوبوس یک مسیر مشترک برای تمام مسافرین دارد و آن استراتژی براندازی رژیم اسلامی میباشد، بایک مقصد و یا هدف مشترک، که استقرار دموکراسی در میهنمان است.
بنا براین اگر رضا پهلوی مدیریت دوران گذار را بعنوان رانندۀ اتوبوس "ایران در حرکت" بعهده گیرد، نه تنها یک شیوۀ عملی، کارآمد و با اعتبار بین المللی را انتخاب کرده بلکه احتمال نجات ملت ایران را نیز افزایش میدهد و مردم را برای همیشه در قبال این خدمت تاریخی سپاسگزار خود خواهد نمود. رهبریِ اجرائی دوران گذار با این روش آغاز میگردد: رضا پهلوی مقررمینماید که در وبسایت خود بخش جدیدی تعبیه شود بنام "ایران در حرکت". هر ایرانی، چه در داخل و چه در خارج از کشور، با کلیک روی این بخش از سایت رضا پهلوی، فرم درخواست برای شرکت در انتخابات را می یابد و در صورت تمایل آنرا پر میکند.
این فرم که بصورت یک رکورد در حافظۀ بانک نرم افزار "ایران در حرکت" و با خط رمز ضبط میشود، بهتر است بزبان فارسی و انگلیسی بوده و شامل این فیلد ها باشد: شمارۀ ردیف که شمارۀ فرد متقاضی هم خواهد بود و از طرف نرم افزار بطور خودکار داده میشود و قابل تغییر هم نیست. اسم و اسم خانوادگی، اسم مستعار، محل اقامت، ملیت، تاریخ تولد، شمارۀ شناسنامه (کارت ملی، گذرنامه یا سندی شبیه آن) و ملاحظات در مورد کسانیکه مایل به کاندید شدن در یکی از نهادها هستند. طُرُق مختلف انتقال مخفی این مشخصات را نیز من در نامۀ خود به نازنین بنیادی مفصل شرح داده ام که تکرار آن در چارچوب این مقاله عملی نیست. ولی در اینجا پروژۀ "ایران در حرکت" را بصورت خلاصه تکرار میکنم که بهتر است بعنوان زیرمجموعه ای از سایت رضا پهلوی برنامه ریزی شود .
1- رضا پهلوی پس از تعبیۀ سایت "ایران در حرکت" در سایت خود به سایر افراد گروه 8 نفره و دیگر شخصیتهای معروف ایرانی توصیه میکند که با انتشار یک تویت و یک استوری در شبکه های اجتماعی خود، هشتگ #ایران_در_حرکت را در رسانهها فراگیر کنند و خود نیز از هوادارانش و جمیع ملت ایران میخواهد که با این هشتگ از طریق شبکههای اجتماعی باین جریان بپیوندند و دیگران را هم تشویق باین اقدام نمایند، تا این هشتگ با شیبی سریع، ترند شود.
2- رضا پهلوی با جاوید رحمان که از سوی سازمان ملل بعنوان گزارشگر ویژه حقوق بشر در ایران انتخاب شده، تماس میگیرد تا راهی برای نظارت سازمان ملل بر انتخابات موقت از طریق جریان "ایران در حرکت" پیدا شود.
3- هنگامیکه تعداد متقاضیان شرکت در انتخابات از یک میلیون تجاوز کرد موعد انتخابات با فرجۀ چند ماهه در سایت "ایران در حرکت" اعلام میگردد.
4- در سایت "ایران در حرکت" یک فروم وجود دارد که در آن هر ایرانی میتواند خود را برای انتخابات های مختلف کاندید کند و شرکت کنندگان این امکان را دارند که با نام مستعارِاز قبل تعیین شده نظرات خود را در بارۀ کاندیدها و سایر مسائل ملی و انتخاباتی ابراز کنند.
5- نخست هیئت اجرائی "ایران در حرکت" از بین کسانی که قبلا خود را کاندید کرده اند انتخاب میشود. بدیهی است که رضا پهلوی بعنوان بنیانگذار جریان "ایران در حرکت" در رأس این هیئت قرار دارد. ولی اگر مایل باشد، بهتر است که برای مدیریت گذار که همین رهبری جریان "ایران در حرکت" است و او این وظیفه را پذیرفته است، خود را کاندید نموده و از سوی اقشار مختلف ملت ایران که در انتخابات شرکت کرده اند، رأی اعتماد بگیرد.
6- انتخابات مجلس مؤسسان موقت. رضا پهلوی از "دولت دوران گذار مناسب" صحبت میکند، ولی، همانطور که ذکر شد، معلوم نیست که این دولت چگونه، از سوی چه کسی و طبق کدام قانون اساسی انتخاب شده است تا "مناسب" بودن آن بررسی شود. بنا بر این اولین وظیفۀ هیئت اجرائی "ایران در حرکت" برگزاری انتخابات آنلاین برای کاندیدهای مجلس مؤسسان موقت است تا ایرانیان منتخب که احتمالا اکثر آنها حقوقدان خواهندبود، با تصحیح قانون اساسی مشروطه یک قانون اساسی موقت و مدرن تدوین کنند که بنظر من نکات مهم زیر هم در آن جای گیرد:
الف- کلیه قوای نظامی و انتظامی پس از پیروزی انقلاب، مطلقا تحت فرمان پارلمان موقت خواهند بود. تعیین حقوق این قوا، تصویب اضافه حقوقها، اخراج، تعویض پست و یا ترفیع افسران، همه درقلمرو اختیارات پارلمان خواهد بود. این حوزۀ اختیارات پارلمان برای گروههای سپاهی و بسیجی نیز، اگر منحل نشده باشند، صادق است که پارلمان میتواند یا این گروهها را منحل و یا بخشهائی از آنرا به ارتش ملحق کند. دولت هم همان دولت موقت میماند و مجری مصوبات پارلمان خواهد بود، تا امکانات سوء استفاده از رهبر دولت موقت پس از سرنگونی رژیم سلب شود.
ب- کلیه شبکه ها، رسانه ها و مطبوعات دولتی، مطلقا درقلمرو اختیارات پارلمان موقت است. در اینجا هم مانند ارتش، تعیین حقوق کارمندان و غیره، حتی انتصاب و انفصال مدیران این نهادهای مطبوعاتی باید از طرف پارلمان تصویب شود. این قانون نیز از سوء استفاده های مستبدانه رئیس دولت موقت در تبلیغات یکطرفۀ خلاف واقع و شستشوی مغزی اجتماع جلوگیری میکند.
ج- شفافیت و انتشار کلیه درآمدها، اعانه ها و هزینه ها برای پروژۀ "ایران در حرکت" که از سوی پارلمان نیز حسابرسی میشود.
د- دولت موقت صرفا بنام ملت و بر قانون اساسی جدید سوگند یاد میکند.
ه- قانون اساسی موقت، پارلمان موقت و دولت موقت پس از براندازی نیز به قدرت و اعتبارخود باقی خواهند ماند، تا زمانیکه اکثریت مطلق نمایندگان بادامۀ آن رای دهند. پس از آن انتخابات سراسری از سوی تمام ملت برای تشکیل مجلس موسسان و تدوین قانون اساسی دائمی صورت میگیرد.
و- در حین تدوین قانون اساسی موقت، اصول آن مرحله به مرحله در سایت "ایران در حرکت" منتشر و مورد بحث و ابراز نظر شرکت کنندگان در انتخابات قرار میگیرد. سپس برای تصویب نهائی به همه پرسی گذاشته میشود. در این همه پرسی هم صرفا اعضاء این حرکت حق رای دارند. ایرانیانی هم از قشر خاکستری که گله داشته باشند، بحق آنها اجحاف شده، بهتر است که همت و جرأت کنند و نام خود را در این حرکت ثبت نمایند که در آن صورت کامپیوتر بلافاصله امکان شرکت در رأی گیری را بآنها میدهد. ولی اگر از قشر خاکستری ایرانیان کسی مایل نباشد با ارسال مشخصات خود از طُرُق مخفی، یکهزارم ریسک زنان و جوانانی را بنماید که بخیابان میروند و اعضای بدن و حتی جان خود را بخطر میاندازند، در زندانها شکنجه میشوند، مورد تجاوز قرار میگیرند، اعتصاب غذا میکنند و یا بیگناه اعدام میشوند، این فرد شایستگی تعیین سرنوشت ملت و مملکت را ندارد و مستحق همان رژیمی است که بر او مسلط است.
7- انتخابات پارلمان موقت. پس از اینکه قانون اساسی موقت از طریق همه پرسی پذیرفته شد، مجلس مؤسسان موقت انتخابات پارلمان موقت را راه اندازی میکند که اعضاء آنهم از طریق لیست "ایران در حرکت" مانند نمایندگان مجلس مؤسسان انتخاب میشوند. پس ازآن مجلس مؤسسان موقت منحل میگردد و پارلمان موقت بعنوان تنها نهاد مقتدر و منتخب شروع بکار میکند.
8- تشکیل دولت موقت. رئیس دولت موقت را تمام هموطنان ثبت شده در لیست "ایران در حرکت" انتخاب میکنند که با همکاری جاوید رحمان مشروعیت بین المللی خواهد یافت. و به باور من بهتر است که رضا پهلوی هم خود نیز برای این سِمَت کاندید شود. زیرا این پست همان مدیریت دوران گذار است که وی آنرا پذیرفته است، وبدین ترتیب از سوی کلیۀ ایرانیانِ داخل و خارج از کشور که امکان شرکت دراین انتخابات را داشته اند احتمالا انتخاب میشود. لینک سایت "ایران در حرکت" قبل از انتخابات به همۀ رسانه های فارسی و افراد مشهور فرستاده میشود. و این وظیفۀ ملی رسانه ها و شخصیتهاست که برای آگاهی همۀ ملت این لینک را بطور رایگان در سایت خود منتشر کنند. سازمان ملل هم ناظر تمام این پروسه ها خواهد بود. باین ترتیب این فرآیند انتخاباتی چنان جنبۀ رسمی بخود میگیرد که دولت موقت، بدیلی جدی برای دولت رژیم حاکم در ایران میشود و پیشرفت مبارزات در سطح بین المللی بطور تصاعدی افزایش مییابد.
بنا بر این اگر رضا پهلوی مقرر کند که سایت "ایران در حرکت" در سایت خودش تعبیه گردد و این شیوۀ مدیریت دوران گذار را عملی کند، قادر خواهد بود مبارزات اپوزیسیون ایران را بطور منسجم و و با اعتبار بین المللی بیک مسیر مشترک، پراگماتیک و بدون بحث و جدل سوق دهد و در ضمن به برخی از انگیزه های خود نیز جامۀ عمل بپوشاند. بعنوان مثال رضا پهلوی همواره ابراز تمایل کرده که بمنزل هموطنان مختلف برود و به درد دل آنها گوش دهد. اگر او این سایت "ایران در حرکت" را بنا نهد، میتواند بخشی از آن را مختص نامه های خصوصی ایرانیان کند که منتشر نشوند. بدین ترتیب از هم اکنون کانالی خصوصی بین ملت و رضا پهلوی راه اندازی میشود. علاوه بر این او همواره تأکید میکند که " آخرین اقدام رفتن پای صندوق رای است."حال اگر او سایت "ایران در حرکت" را راه اندازی کند، این صندوق رأی را که بآن اینقدر معتقد میباشد از نظر تاریخی برای تمام ملت ایران بزمان حال انتقال داده است و با این ساختار سازمان یافته و دموکراتیک امکان براندازی نظام توتالیتر در میهنمان و گذار بیک سیستم دموکراتیک را بمراتب افزایش میدهد.
آخرین نکته که همزمان حساسترین موضوع در میان نکات ذکر شده در این مقاله است، مربوط به شرط رضا پهلوی میشود که بوضوح رهبری خود را فقط به دوران گذار محدود میکند. قبل از اینکه وارد این بحث شوم، مایلم برای درک کامل این نکتۀ حساس نقل قولی از کُنراد آدِناور اولین صدراعظم جمهوری فدرال آلمان در این کانتکست بیاورم. خبرنگاری از او سؤال کرده بود که چرا امروز عکس قولی را انجام میدهید که قبل از انتخابات داده بودید؟ آدِناور در پاسخ میگوید:
„Was kümmert mich mein Geschwätz von gestern?"
ترجمۀ فارسی آن: "نگرانِ زِرّی که دیروز زده ام نیستم." و یا: "نسبت به اراجیفی که دیروز گفته ام، بی تفاوتم." یعنی سیاستمدار میتواند هر روز حرف خود را بنا به ساختار جدید سیاست روز تغییر دهد. این اصلی است که در بطن سیاست وجود دارد و روح الله خمینی هم در ایران در قبال صحبتهایش در پاریس بی تفاوت شد. بنا بر این بد بینی گروههائی از اپوزیسیون که در ارتباط با هر نوع رهبری رضا پهلوی نگران جایگزینی استبدادی جدید بجای نظام توتالیتر کنونی هستند، به تجارب تاریخی برمیگردد. به باور من صحبتهای رضا پهلوی در حال حاضر کاملا صادقانه، شفاف و بی باکانه است که حتی موجب ناامیدی برخی از هوادارانش شده. ولی اگر او در رأس اپوزیسیون موفق به نجات ایران از رژیم فعلی شود، بصورت یک قهرمان بی بدیل ملی در میآید که اکثریت ملت ایران خواهان رهبریت او در کشور خواهند بود. اطرافیان ذینفع هم او را متقاعد خواهند کرد که این وظیفۀ تاریخی را بپذیرد. در این حالت است که رضا پهلوی چاره ای جز بی تفاوتی نسبت بگفته های قبلی خود نخواهد داشت. امیدوارم که سوء تفاهم نشود. بنظر من در حال حاضرهم اکثریت ملت ایران، چه بطور عیان و چه بصورت پنهانی، مخالفتی با رهبری رضا پهلوی ندارند، ولی کم نیست تعداد هموطنانی که نگران بازگشت استبدادی ناخواسته هستند که از طریق جبر تاریخ بارِ دیگر بملت اعمال شود.
پس راه حل چیست؟ به باور من آلگوریتم این برنامۀ سیاسی نسبتا ساده است. اگر رضا پهلوی سایت "ایران در حرکت" را راه اندازی کند، و انتخابات مجلس مؤسسان موقت و تدوین قانون اساسی موقت را بجلو بیندازد و نمایندگان این مجلس را در اعلامیه های خود ترغیب کند که نکاتی که در آیتم 6 این مقاله ذکر شده، وارد قانون اساسی شود، بزرگترین خدمت را در کلیۀ تاریخ به ایران و ایرانیان انجام داده است و نامش در سطح و کنار کوروش و منشور آزادی و حقوق بشرش در تاریخ ثبت خواهد شد. زیرا کسیکه از رهبریت آیندۀ ایران در ارتباط با قوای نظامی و انتظامی و همچنین شبکه ها، رسانه ها و مطبوعات دولتی از طریق قانون اساسی خلع ید کند، پایه های یک سیستم دموکراسی با دوام و ماندنی را برای میهنمان ریخته و در قبال تشکیل نظام استبدادی بعدی در ایران و در نتیجه برای همیشه سدّی عظیم ساخته است که در تاریخ بی بدیل است، چه در بر اندازی رژیم فعلی موفق شود یا خیر، چه بعد از سرنگونی، پادشاه یا رئیس جمهور ایران گردد، چه بعنوان سفیر ایران در سازمان ملل خدمت کند و چه فردی عادی بماند و گهگاه بدیدن هموطنان بنقاط مختلف ایران سفر نماید. ایرانیان چنین گنج بزرگی را که رضا پهلوی نصیبشان بنماید پاس خواهند داشت و بهیچ رهبری در آینده اجازه نخواهند داد که از آن عدول کند. ولی در اجراء هر شیوه و روش دیگری این سؤال رضا پهلوی: "باید بدانیم که آیا ما دموکرات هستیم؟" بی پاسخ و در حدّ ذهنیت باقی میماند.
حافظ راهنمای اهل کرم، منوچهر تقوی بیات