Monday, Dec 4, 2023

صفحه نخست » باز هم درباره‌ی شرّ ابتذال

nikfar.jpgمحمدرضا نیکفر ــ رادیو زمانه

راست افراطی سلطنت‌طلب به دنبال تک‌گویی طولانیِ "پرویز ثابتی" ابتذالی مشدّد را به نمایش گذاشت. حتا تشخیص نداد که مقام امنیتی چگونه راوی فروپاشی رژیم قدیم به دلیل فساد و بی‌کفایتی آن شد.

ابتذال، به شرحی که در مقاله‌ی "شر ابتذال" گذاشت، در بافتار بحث در یک سنت فکری ویژه مترادف با بلاهت به کار می‌رود، بلاهت نه به معنای کم‌دانی، بلکه نداشتن قوه‌ی قضاوت، آنچنانکه در مورد کسی می‌گوییم خوب و بد را نمی‌تواند از هم تشخیص دهد، در حالی که چنین کسی ممکن است بالغ و درس‌خوانده و پراطلاع باشد.

جنبش "زن، زندگی، آزادی" حد بالایی از قوه‌ی تشخیص را در جامعه‌ی ما به نمایش گذاشت: نشان داد که مسئله‌ی زن چه اهمیتی در میان مجموعه‌ی مسائل اجتماعی ما دارد، از طریق آن موضوع تبعیض را برجسته کرد که تبعیض جنسیتی جایگاهی کانونی در نظام آن دارد، اما به آن منحصر نمی‌شود. نظام تبعیض در ایران، یک همتافته‌ی اجتماعی، جنسیتی، قومیتی و سیاسی است. آزادی‌کشی در خدمت آن است. زندگی شایسته‌‌ی انسانی میسر نمی‌شود مگر اینکه نظام تبعیض برچیده شود و شهروند آزاد تعیین‌کننده‌ی سرنوشت خود باشد.

خیزش مردم در سال ۱۴۰۱ ولایت‌شکن بود. تنها علیه رژیم مستبد نبود، نظام تبعیض در کشور را نشانه گرفته بود. جنبش "زن، زندگی، آزادی" تنوع خواسته‌ها، تنوع اشکال محرومیت و تبعیض را به نمایش گذشت.

شروع و گسترش جنبش مدیون روشنگری بود، خبررسانی و سامان‌دهی عمل جمعی که همرسانشْ ممکن‌ساز آن است. اطلاع‌رسانی جمعی، زندان، شکنجه و اعدام را در کانون توجه عموم قرار داد.

روایت ساواکی‌ تاریخ

حدود سه ماه از نخستین سالگرد شروع جنبش "زن، زندگی، آزادی" گذشته بود، که در فضای رسانه‌ای ایران مصاحبه‌‌ای طولانی با پرویز ثابتی -سخنگوی رسمی ساواک ("مقام امنیتی")، مسئول اول اداره کل سوم ساواک، رئیس ساواک تهران و تحلیل‌گر ارشد امنیت داخلی کشور در زمان رژیم کهنه- توجه همگان را به خود جلب کرد. نام پرویز ثابتی در صدر نام‌های مطرح قرار گرفت، عده‌ای به ستایش از او پرداختند و گروهی از ستایش‌گران کوشش کردند، هشتگ "#احیای_ساواک" را به اصطلاح "داغ" کنند. توجه به آنان برای توجه به جلوه‌ای از شر ابتذال در ایران لازم است.

درسی که میرغضبِ ارشدِ شاه می‌دهد: در کشتار نیروهای چپ کوتاهی نکنید، روشنفکران را سرکوب کنید، از سست کردن سانسور بپرهیزید. رژیم ولایی این درس‌ را به کار می‌بندد. طرفداران رژیم کهنه هم می‌کوشند در دنیای مجازی جبران مافات کنند.

ضعف قوه‌ی تشخیص درود فرستندگان بر پرویز ثابتی تا حدی است که در نمی‌یابند او چگونه به شاه و ملکه‌‌ی‌شان حمله ‌برد. مقام امنیتی در بخش پایانی مصاحبه‌اش نشان داد که رژیم کهنه سرنگون نشد، بلکه فروپاشید. بنابر روایت ثابتی، روند فروپاشی‌ آریامهر از اوج قدرت‌اش در سال ۱۳۵۵ شروع شد، از همان زمانی که ساواک شاد و مغرور بود که همه‌ی مخالفان را سرکوب کرده و نفس‌کشی باقی نگذاشته است. فساد، بی‌عرضگی، غلبه‌ی چاپلوسی و کتمان حقیقت بر بیان حقیقت -همه‌ی آفت‌هایی که تاریخ "۲۵۰۰ ساله‌ی شاهنشاهی" آکنده از آنهاست- باعث فروپاشی شد.

وظیفه‌ی ساواک دیدن و گزارش این آفت‌ها نبوده است. دستور داشتند که بزنند و بکشند. به یک نماد در یک فیلم حساس بودند، در سانسور کوشا بودند و شب و روز روشنفکران را می‌پاییدند، اما مأموریت و شهامت گزارش فساد در دربار را نداشتند. چشم و گوش دستگاه بودند، اما قدرت تشخیص و تحلیل‌شان در حد شعور گزمه و میرغضب بوده است. ساواک همان میرغضب سنتی دربارها بود، با این تفاوت که صاحب تشکیلات پیچیده و تجهیزات مدرن شده بود.

جلاد ارشد، اکنون که به گذشته فکر می‌کند به نظرش می‌رسد اِشکال شاه آن بود که خط سرکوب را پیگرانه پیش نبرد. به گمان ثابتی، نمایش "فضای باز سیاسی" −که عده‌ای از مخالفان را گستاخ کرد− اشتباه بود؛ همه‌ی گستاخان می‌بایست دستگیر می‌شدند، به اعتراض‌های نهادهای بین‌المللی حقوق بشری علیه اختناق و شکنجه در ایران نمی‌بایست اعتنا می‌شد، سانسور را می‌بایست سفت و سخت برقرار نگه می‌داشتند و قلم همچنان در اسارت می‌ماند.

درسی که میرغضبِ ارشدِ شاه می‌دهد: در کشتار نیروهای چپ کوتاهی نکنید، روشنفکران را سرکوب کنید، از سست کردن سانسور بپرهیزید.

رژیم ولایی این درس‌ را به کار می‌بندد. طرفداران رژیم کهنه هم می‌کوشند در دنیای مجازی جبران مافات کنند. کشته‌شدگان را از خاک درمی‌آورند و دوباره در دنیای X (توئیتر سابق) تیرباران می‌کنند، سیلی بر صورت نویسندگان و روشنفکران می‌زنند و کتاب‌هایشان را پاره می‌کنند.

پیام جنبش "زن، زندگی، آزادی" آزادی و برابری بود. طرفداران رژیم کهنه اینک فعال‌تر از همیشه علیه این آرمان عمل می‌کنند. نمی‌توان وعده‌ی آزادی داد، در همان حال کف زد برای میرغضبی که می‌گوید اشکال رژیم کهنه آن بود که به اندازه‌ی کافی آزادی‌کش نبود.

تیتر کیهان ۷ آیان ۱۳۵۷ − پرویز ثابتی برکنار شده بود، پیش از آنکه شاه بگوید صدای انقلاب را شنیده (۱۵ آبان) و از کشور بگریزد (۲۶ دی).
تیتر کیهان ۷ آیان ۱۳۵۷ − پرویز ثابتی برکنار شده بود، پیش از آنکه شاه بگوید صدای انقلاب را شنیده (۱۵ آبان) و از کشور بگریزد (۲۶ دی).

سلطنت باز نمی‌گردد؛ از چه نگران باشیم؟

طرفداری از رژیم کهنه و ابراز علاقه به ساواک و شیوه‌های ساواکی، خود به خود نشان‌دهنده‌ی انحطاطی در قدرت تشخیص است. این انحطاط تأسف‌آور است، اما تا جایی که به احتمال بازگشت سلطنت برگردد، نگران‌کننده نیست.

سلطنت شانسی برای احیا ندارد. همین که میرغضب ارشد، این گونه آریامهر را ابله، ناتوان در مدیریت، و گوش به فرمان انگلیس و آمریکا نشان می‌دهد، حاکی از آن است که در آن اردوگاه چه می‌گذرد.

سلطنت‌طلبی شانسی برای بازیگری جدی داشت، اگر مبتنی بر یک نظریه‌ی جدی درباره‌ی انقلاب و علت‌های فروپاشی دستگاه آریامهر بود، نظریه‌ای فراتر از تئوری توطئه و دشنام به موجودی به اسم "پنجاه‌وهفتی". بختی برای قدرت‌یابی دوباره می‌داشت اگر به یک جامعه‌شناسی سیاسی مجهز بود، اساس محافظه‌کاری ایرانی را درک می‌کرد، و از تاریخ سلطنت در ایران از جمله این درس را می‌گرفت که بلاهت شاه را ابتذال دربار تشدید می‌کند، پس آموزه‌ی زیرکی ایجاب می‌کند که در درجه‌ی نخست فکری به حال دربار شود.

دستگاه سلطنت در خارج، یک پروژه برای پیش‌برد جنگ روانی علیه تهران و فشار آوردن بر آن است؛ آمریکا ارزیابی روشنی از بقایای سلطنت دارد. به این ارزیابی در همان سال‌های دوره‌ی آغازین پس از سقوط پهلوی رسیدند؛ از تماس و همکاری با آنان، از جمله با همین مقام امنیتی، دریافتند که مشتی فاسد اند و شعور و اراده‌ی بازگشت به قدرت را ندارند.

آنچه نگران‌کننده است سقوط قدرت تشخیص عده‌ای با سابقه‌ی آزادی‌خواهی است که اکنون به رضا پهلوی امید بسته‌اند. اینان شاید تا سالی دیگر موضع عوض کنند.

نگرانی اصلی اما بابت اقتدارگرایی‌ای است که چاره‌ی حل مسائل کشور را در یک دست قوی می‌بیند که مشت بر سر همه بزند و مملکت را دارای "حساب و کتاب" کند. در کانون ابتذال، این اقتدارگرایی نشسته است. بهره‌ور از این شرّ بزرگ، نه سلطنت، بلکه نیرویی در داخل خود رژیم حاکم در یک نقطه‌ی بحرانیِ دگردیسیِ ناگزیر در آینده است. همه‌ی تبلیغ‌ها به نفع سلطنت، به نفع این نیرو تمام می‌شود.

سلطنت‌طلبی یکی از کانون‌های پرورش شرّ اقتدارگرایی است. پرویز ثابتی، مقام امنیتی، برخی از مبانی سیاست اقتدار را در روایت خود از علل انقلاب توضیح داد. رژیم البته نیازی به آموختن از پرویز ثابتی ندارد. حکومت اسلامی بخشی از ساواک را حتا پیش از قدرت‌گیری به خدمت خود گرفت. درس‌هایی را که میرغضب ارشد می‌دهد، حکومت ولایی فوتِ آب است.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy