Monday, Dec 11, 2023

صفحه نخست » نرگس عزیز این گل‌ها را تقدیم چه کسانی کنم؟ ابوالفضل محققی

Abolfasl_Mohagheghi_3.jpgبا دسته گلی شکل گرفته از زیباترین کلمات و اسامی از فاصله‌ای دور از مرز‌ها، کشورها و شهرها عبور می‌کنم. از دروازه زندان اوین می‌گذرم و با قلبی سرشار از عشق، سرشار از امید و سرشار از غرور دسته گلی نوشته شده ازکلمات را که هدیه یک همشهری، یک روزنامه‌نگار پیر شده در فراق وطن، که سال‌ها برای عدالت وآزادی جنگیده است تقدیم زنی می‌کنم که امروز جهان به دیده تحسین در او می‌نگرد.

آزاده زنی که در اوج ستم، زیر تازیانه حکومتی به‌غایت خون‌ریزاز کرامت و حقوق انسان سخن می‌گوید!

رنج، درد، دوری دو نوجوان دوست داشتنی و همسر خود را همراه با زندان می‌پذیرد تا از آزادی و حقوق انسانی ما دفاع کند.

این زیبائی درون، این عظمت پذیرفتن درد انسان‌ها در وجود خود نصیب هر کس نمی‌شود. تنها جان‌های آزاد! روح‌های بزرگ که برجسم فرمان می‌رانند توان کشیدن چنین بار جلیلی را دارند. تمامی افسانه‌ها ملهم از شخصیت قهرمان‌هایی است! که قادرند به خاطر حقوق انسان‌ها بجنگند. با دردمندان هم‌دردی کنند بر شادی آن‌ها شاد باشند و قامت در برابر ستمگران برفرازند تا به افسانه بدل شوند.

هر ملت قهرمانان خود را دارد. خوشا که این سرزمین نیز هرگز خالی از این قهرمانان نبوده است.

حال با اعلام پیوستنتان به اعتصاب دو شیر زن بهائی خانم‌ها مهوش ثابت و فریبا کمال‌آبادی در زندان، که در دفاع از حقوق انسانی خود، دفاع از حقوق قانونی و شهروندی جامعه بهائی که روزانه توسط حکومت اسلامی به شدیدترین وجه سرکوب می‌شوند. دست به اعتصاب زده‌اند. در همگامی با شما این گل نقش بسته از کلمات را تقدیم آنها هم می‌کنم. دسته گلی تزئین شده با کلماتی از جنس جنبش "مهسا"!، آرزو، عشق، صلح، دوستی، مهر، شادی، عدم خشونت، آگاهی، همبستگی، مبارزه، پایداری، امید و پیروزی.

می‌دانم دوست دارید! چنین دسته گلی سمبلیک را تقدیم قره‌العین آن جان آزادی نمایم! که صد واندی سال قبل حجاب از سر بر گرفت و بی‌هراس پای در جمع مردان نهاد. زنی که می‌دانست سرانجام آزادی‌خواهی و بدعت گذاریش مرگ است.

تقدیم زنی به نام فروغ فرخزاد کنم که صد سال جلوتر از زمانه خود بود. زنی که از تاریکی شب می‌گفت و از خاموشی چراغ‌های رابطه. زنی که گاه شادترین آواز‌های عاشقانه را می‌خواند و گاه چون پری غمگینی دل خود را در نی‌لبکی کوچک می‌نواخت. زنی که شب هنگام به بوسه‌ای می‌مرد و سحرگاه به بوسه‌ای زنده می‌شد و به آفتاب سلامی دوباره می‌داد. زنی که "تجسم آزادی بود! در محبس" درجامعه‌ای که او را درک نمی‌کرد. او را که برای خانه‌اش، برای سرزمین مادرش چراغی هدیه می‌خواست و به امید سبز شدن دست‌هایش را در باغچه می‌کاشت. آری می‌دانم چه انسیتی با وی دارید.

می‌دانم چه میزان خوشحال خواهید شد! که این گل را تقدیم شاعره بزرگی کنم که می‌خواست با خشت جان خویش وطن را دوباره بسازد.

دوست دارید این گل تقدیم آن زن آزاده‌ای شود که از روسری سفید خود چرچمی برای رهائی ساخت. در میدان انقلاب بر سکوئی ایستاد واز آزادی زن گفت.

می‌دانم چه رابطه عاطفی عمیق با مادر ستار این دلاور زنی که در هشتاد سالگی حجاب از سر گرفت و بانگ داد خواهی جوانان کشته شده د ر مبارزه برای آزادی را داد. دارید! چنین گلی با چنین کلماتی را شایسته ایشان میدانید.

شایسته مادری بنام "ناهید شیر بیشه" که با دیدن پیکر غرق در خون پسر برومندش که بر روی دست‌ها حمل می‌گردید. فریاد مرگ بر خامنه‌ای می‌کشید. فریادی که مدتها است ایشان رابه کنج همان زندان در زادگاهتان زنجان که سختی آن را تجربه کرده‌اید کشانده است.

میدانم خواهید گفت" این گل‌های شکل گرفته از اشگ وخون، از عشق، مبارزه و امید را نثار مادران خاوران، مادران آبان، تقدیم مادران نشسته در ماتم زیباترین فرزندان این سرزمین کنم که جگر گوشه گانشان با شعار زن، زندگی آزادی ّبشارت روز‌های روشن آینده دادندوسرود خوان گذشتند.

تقدیم به آن زن نود ساله بهائی کنم که در مقابل چشمان پر از اشگ وخونش خانه‌اش را ویران ساختند و دریغ که کسی بیاریش نشتافت. حتی بسیاری از مدعیان جمهوری خواهی. تقدیم آن چهار زن بهائی راهی زندان علم الهدا در مشهد که غریبانه در سکوت خبری با خنده وروی گشاده بسوی زندان رفتند. رفتنی چنان با شکوه که سنگین ترین احکام را به تمسخر می‌کشاند.

نرگس عزیز می‌دانم که نهایت این گل هارا نثار آن دسته از نویسندگان وخبرنگاران زن ومردی خواهی کرد که در سیاه ترین شب‌های دهشت انگیز این سرزمین پرده فریب، فساد، نا عدالتی، بی قانونی و جنایت رژیم را بالا زدند ودر همراهی با جنبش بزرگ "مهسا" وحراست ازشرافت قلمشان درد شکنجه وزندان را بجان پذیرفتند.

از مردان، از هنرمندان وشاعرانی چون شاملو، شجریان و صد‌ها هنرمند آزاده جون مختاری‌ها نمی‌نویسم که سخن و نوشته‌ام به درازا کشید چنان که رسم پیران است. اما چه باک که همشهری عزیز من را صبر وگذشت بسیار است. توانی که استواری او در ایستادن بر سر پیمان را ممکن می‌سازد. پیمانی با شعار "زن، زندگی، آزادی" که شنیدنش از دهان فرزندانتان، این نسل زیبا، حسی و شوری غریب در جانم نشاند.

جایزه نوبل صلح بر ملت ایران مبارک باد

ابوالفضل محققی



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy