گذارت گر فِتد بر بیتِ رهبر
لبی تر کُن ز داغِ دبشِ دلبر
به کُنجِ چفیهاش ماچی بچسبان
بخوان مدحی به وزنِ بندِ تنبان
کنارِ منقلش آرام بنشین
که همراهش پری تا ماه و پروین
بگیر از لحظهها تک تک تو کامی
مَکُن وقتی تلف چون طفلِ خامی
پرستو چون کُند سویِ تو پرواز
بسویش پر بزن با رقص و آواز
به رسمِ طوسیان با تر بیآمیز
گهی در خلوتی، گاهی سرِ میز
ز رنجِ خستگان گنجی به چنگ آر
که جیبت پر شود چون شیخ و سردار
برای بستگان شغلی بیندیش
مشو غافل ز احوالاتِ همریش
اگر پُستی نشد رانتی طلب کُن
تمنایِ نهان جاری ز لب کن
نیا بیرون تو با دستانِ خالی
و گرنه تا ابد هر شب بنالی
مهران رفیعی