برای آخوند روانی چون خامنهای، بی شرمی مرزی ندارد. در دست و پا زدنِ تازهاش برایِ گرم کردن تنور سرد و بی روح نمایش انتخابات گفته است:
"اگر انتخابات نباشد یا دیکتاتوری است یا هرج و مرج!"
چنان در توهمهایِ بیمارگونه خود غرق است که خیال میکند این سخنانش جز تمسخر و بیزاریِ بیشتر از این همه بیشرمی، دستآورد دیگری برایش خواهد داشت! آخوند تو دهانت را با این سخنان آزین بستی با دستهایِ خونینات چکار میکنی!؟ مگر مردم کشتار وحشیانه انقلاب مهسا (ژینایِ) ایران، "زن، زندگی، آزادی" را فراموش میکنند؟ مگر مردم یورش شیمیایی به آموزشگاههایِ دخترانه رافراموش میکنند؟ مگر به این زودی از یاد میبرند که چگونه به چشم جوانانِ نازنینِ ما شلیک کردی؟ مگر از یاد میبرند که حتا خاکسپاری قربانیانِ جنایتهایات را برای وابستگان قربانی به شکنجه تبدیل کردی؟ مگر در خواب و در همآن توهم ببینی که مردمِ ایران کشتار هممیهنانشان را در کردستان، بلوچستان، خوزستان و... فراموش کنند یا زندانیانِ سیاسی، آن انبوه زنان و مردانِ دلاوری که در برابرِ ستمهایِ تو قد برافراشته زندان را پذیرفتند تا زندگی ننگین را نپذیرند. آیا مردم تبهکاریهایِ تو علیه هم میهنان بهایی ما، این بیگناهترینها که در مکتب و مرامشان هیچگونه خشونت و آزاری بر کسی جایز نیست، که خود داستان بلند اشک و آه شرارت وجودِ نکبت تو است، را فراموش میکنند؟ دروغها و ریاکاریهای تو دیگر رنگی ندارند حتا اگر دوباره تآتر بازی کنی و گریه سر دهی که"من جسمی علیل دارم... ". آن دورهها گذشت و این بار مردم نیرومندتر از گذشته با نه گفتن به انتصابات، یکبار دیگر عمامهات را لگدکوب خواهند کرد. و تازه این آغاز ماجرا است.
***
ایرانی اگر در" انتصاباتِ" حکومت شرکت کند، مُهر تایید بر خونهایِ ریخته شده کودکان، نوجوانان و جوانان و دیگر قربانیان حکومت کودکش و تبهکار خامنهای زده است. ایرانی با شرکت نکردن در این نمایش نخنما، پیام روشن خود را هم به آخوند خامنهای و تبهکارانِ باندِ او میدهد و هم به کشورهایِ گوناگون، به ویژه به غرب، پیام روشنی میفرستد که این حکومت توتالیتر کوچکترین مشروعیتی در میان ایرانیان نداشته و موجود نکبت و شروری است که خود و سرداران پوشالیاش خود را در سوراخها پنهان کرده و دیگران را به کشت وکشتار و خونریزی وادار میکنند و با دزدیدن سرمایههایِ مردم ایران، مرکزهای فتنه و آشوب درست کردهاند.
***
من خدا باور نیستم جه رسد به اینکه مذهبی باشم ولی یکی از تاکیدهایِ همیشگی زرتشت بزرگ (که دست کم پیامبری ایرانی است) درخواست از اهورمزدا برای مبارزه با دروغ بود. دروغ در روزگار نیاکان گذشته ما بسیار مزموم و نکوهیده بوده است. مبارزه با دروغ و ریا و اهریمن از ویژگیهای نیایش رزتشت است:
راستی: "
ای مردان و زنان از دروغ بپرهیزید. از پیشرفت ریا و فریب جلوگیری کنید و بدانید آن خوشی و سروری که از راه نادرست و بدبختی و بیچارگی دیگران بدست آید جز رنج و افسوس چیزی ببار نخواهد آورد.هات ۵۳ بند۶"
زرتشت واژگونه الله و محمد عرب و دو امام شارلاتان و قلابی ایرانِ پس از انقلاب، دَمبهدَم قتل و کشتار دیگران را فریاد نمیزند واز مهر و دوستی میگوید:
"مهر و دوستی:
خشم و نفرت را از خود دور کنید. اجازه ندهید اندیشههایتان به خشونت و ستم گرایش پیدا کند. به منش پاک و مهر و محبت دلبستگی نشان دهید، رادمردان پاک سرشت برای گسترش راستی و درستی پیوند استوار خواهند ساخت...هات ۴۸ بند۷"
***
یک یادآوری به خوانندگان گرامی مقاله پیشین من"فضای سیاسی اپوزیسیون ایران مسموم است":
در آن مقاله در یک جمله معترضه در برابر نامِ حکومت اسلامی، من ازدوران حکومتِ اسلامی به عنوانِ "یکی از سیاهترین دورانهایِ تاریخ ایران " نام بردهام. تنی جند از خوانندگانِ گرامی بدخوانی کرده و این جمله را نسبت به دوران شاه نیز خواندهاند که چنین چیزی نیست و دوران شاه در هیج زمینهای با دورانِ سیاه حکومت سلامی برابرنیست. شوربختانه همکاران در سایت گویا به سببِ کار زیاد نتوانستند این یادآوری همآن هنگامِ مرا در مقاله بیافزایند.
کوروش گلنام