فرامرز داور - ایران وایر
نوزدهمین جلد یادداشتهای روزانه «اکبر هاشمی رفسنجانی» که تا به اینجا مهمترین و مفصلترین سند بهجا مانده به قلم یک مقام جمهوری اسلامی ایران است، منتشر شده و با عنوان «اصلاحات در بحران»، مربوط به سال ۱۳۷۹ است. سال علنی شدن مخالفتهای ناگفته و گاه تکاندهنده «علی خامنهای» با اراده ملی و خواست اکثریت شهروندان ایرانی در آن دوره است.
***
ابراز مخالفتهای علی خامنهای با دولت وقت و خواسته عمومی در آن زمان، از پیام نوروزی سال ۱۳۷۹ آغاز شد. اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود نوشته است که پس از تحویل سال، در جزیره کیش، پیام نوروزی خامنهای را ملاحظه میکرده و دیده که خامنهای «برای اولین بار» در پیام نامی از رییس جمهور و دولت نیاوردند و از آنجا پیشبینی میکند که دولت با سالی سخت مواجه است. با توجه به شناخت او از خامنهای و شیوه اداره کشور، پیشبینی او حتی پیش از تعطیلات نوروزی محقق شد.
چند روز پیش از عید نوروز، «سعید حجاریان» از مدیران موسس وزارت اطلاعات که آن زمان عضو شورای شهر تهران بود، توسط یک فرد نزدیک به سپاه پاسداران ترور شده بود و همان روزها، «مادلین آلبرایت»، وزیر خارجه وقت آمریکا، در پیامی از کودتای ۲۸ مرداد ابراز تاسف کرده و حکومت ایران را به دو بخش انتخابی و پاره انتصابی توسط خامنهای تقسیم کرده بود.
هاشمی رفسنجانی نوشته است که خامنهای در سخنرانی سنتی خود در شروع سال نو که از مشهد انجام میدهد، وزارت خارجه را بابت واکنش ملایم به پیام آلبرایت «سرزنش کردند» و چند روز بعد مینویسد وزارت خارجه به موضوع کماهمیتی درباره آمریکا واکنشی تند نشان داد که به تعبیر او «برای جبران» ناراحتی خامنهای بوده.
تلقی عمومی در آن زمان این بود که «محمد خاتمی»، رییس جمهور وقت دست به اصلاحاتی زده که به دلیل حمایت عمومی، برگشتناپذیر است. این باور در نظر مقامهای حکومتی، جایگاه خامنهای را به عنوان قدرت اصلی کشور، نزد مردم، تضعیف کرده بود.
در خاطرات روزهای نوروز ۱۳۷۹، هاشمی رفسنجانی نوشته «حسن روحانی»، دبیر شورای عالی امنیت ملی وقت هم با خانوادهاش به جزیره کیش رفته و در یکی از اولین گپوگفتهایش، به او میگوید: «لیبرالها دیگر از رهبری نمیترسند.»
هاشمی، سخنرانی خامنهای در مشهد را «بسیار تند» توصیف کرده و میگوید مستقیما خاتمی را خطاب قرار داد و درباره پیام آلبرایت و واکنش رییس جمهور به آن گفت مساله جمهوری اسلامی با آمریکا از نوع «خصومت» است و نه «بیاعتمادی.»
👈مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
«هنگامی که آیتالله خامنهای وارد شدند آشفته بودند»
خاتمی گفته بود که بین ایران و آمریکا «دیوار بلند بیاعتمادی» وجود دارد و تلویحا اشاره کرده بود که میشود از این مانع عبور کرد. سخنرانی خامنهای رد این تمایل از سوی جمهوری اسلامی و سایر سیاستهای اصلی دولت وقت با تندترین لحن تا آن زمان بود. چنانکه اثر این تلخی را تا اولین دیدار حضوریاش با خامنهای در سال ۷۹ در ۹ فروردین ملاحظه کرده است. این ملاقاتها به صورت هفتگی در عصر روزهای سهشنبه انجام میشده:
«شب مهمان آیتالله خامنهای بودم. هنگامی که وارد شدند برآشفته بودند. گفتند بعد از نماز با آقای [علی] یونسی [وزیر اطلاعات] اوقات تلخی کردند که چرا با افراد شرور مطبوعاتی مثل اکبر گنجی برخورد نمیشود.»
برخوردها به زودی آغاز شد، اما از نکات جالب این دیدارها مخالفت خامنهای با انتشار متن مذاکرات مجلس خبرگان رهبری در خرداد ۱۳۶۸ است که در آن خود او مخالف انتخابش بوده و شماری از اعضا هم به دلیل نداشتن مرجعیت و حتی اجتهاد علمی در بابهای مختلف اسلامی، با انتخابش مخالفت کرده بودند. اما سرانجام هاشمی ورق را با نقل قول مشکوکی از «روحالله خمینی» به نفع رهبری او برگرداند.
دیدار اول خامنهای و هاشمی در سال ۱۳۷۹ به گلایههای متعدد رهبر از مطبوعات آن زمان میگذرد. هاشمی پس از این نوشته که در ملاقات به «غلامحسین کرباسچی»، مدیر روزنامه «هممیهن» گفته «در روزنامهاش تندروی نکند رهبری چندبار ابراز ناراحتی کردند.»
در دیدار با «رضا امراللهی»، از نظامیان سپاه و اولین فرمانده نیروی انتظامی جمهوری اسلامی که آن زمان رییس دانشگاه خواجه نصیر بوده، خبردار میشود که جلسه اخیر خامنهای و خاتمی «تلخ» بوده. در دیدار بعدیاش با خامنهای جویای جزییات میشود: «گفتند تلخی نداشتند، اما مطبوعات آن روز را نشان آقای خاتمی دادند و با خواندن تیترهای مضر بخشی از آنها، فساد مطبوعات منحرف را به او نشان دادند.»
اولین نماز جمعه سال ۷۹ به امامت خامنهای که ۲۶ فروردین اقامه شد، روزی نگرانکننده برای دولت ساخت: «به دوم خردادیها تاختند و توضیح در مورد مفهوم خشونت و اصلاحطلبی در اسلام، عملا مخالفت با آنها را شروع کردند.» خامنهای در خطبههای دوم نماز جمعه وعدهای داد که ابعاد رعبآور آن بهزودی معلوم میشود: «اعلام کردند که در آینده حرفهای مهمی خواهند گفت.»
«وزیر اطلاعات گفت آقای خاتمی مضطرب است و نزد او گریه کرده»
آیندهای که خامنهای در آن دست به تهدید زده بود، خیلی زود رسید کمتر از یک هفته بعد از نماز جمعه، در اول اردیبهشت: «آیتالله خامنهای امروز در مصلای تهران برای دهها هزار نفر از جوانان سخنرانی مفصلی کردند. هدف اصلی از این اجتماع مطرح کردن مشکلهای ناشی از مطبوعات دوم خردادی است. عصر به مرکز تحقیقات استراتژیک رفتم. جلسه معاونان بود. از صحبتهای امروز رهبری شادمان بودند. آقای [حسن] روحانی [رییس مرکز] گفت که آقای یونسی که با او ملاقات کرده از خطر تعطیلی روزنامهها، اظهار ناراحتی کرده و گفته آقای خاتمی مضطرب است و نزد او گریه کرده است.»
روحانی که بعدها رییس جمهور شد و معاونانش در مرکز تحقیقات پستهای کلیدی دولت و ریاست جمهوری را گرفتند، از موضوعی «شادمان» بودند که خود بعدها، طی ۸ سال طعم تلخ آن را که دخالتها و کارشکنیهای خامنهای بود، تجربه کردند. روحانی بارها بدون نام بردن از رهبر، علنا از دخالتها و مانع تراشیهای او گلایه و انتقاد کرد.
سخنرانی شدید و غلیظ خامنهای در مصلای تهران که هاشمی رفسنجانی نوشته صداوسیما و شخص «علی لاریجانی»، رییس وقت آن به شکل گستردهای برای آن تدارک دیده بودند، اثر ویرانگر خود بر فضای سیاسی و اجتماعی ایران را بهزودی آشکار کرد.
وضعیت در ایران واقعا ملتهب بود. روزنامهها که به دلیل ترور حجاریان در نوروز ۷۹ و نامشخص بودن نتایج انتخابات مجلس ششم که طرفداران دولت در آن به موفقیت خیرهکنندهای دست پیدا کرده بودند، منتشر شده بودند تا حکومت در فضای تعطیلی اطلاعرسانی، دست به کارهای مرسوم خود بزند. اما پس از سخنرانی خامنهای، مطبوعات در وحشت بیاطلاعی از سرانجام خود فرو رفتند. اما، این وضع چند ساعتی بیشتر طول نکشید.
چندین نشریه و روزنامه به صورت دستهجمعی توقیف و روزنامهنگاران آن دوره از جمله اکبر گنجی که خامنهای از وزیر اطلاعات دستگیری او را مطالبه کرده بود، به زندان افتادند. نقش «ابراهیم رئیسی» که در سال ۱۴۰۰ رییس جمهور ایران شد هم در آن دوره خواندنی است:
«ابراهیم رئیسی، رییس سازمان بازرسی خبر داد که همراه عدهای از سوی آقای [محمود] هاشمی شاهرودی [رییس قوه قضاییه] مامور تامین نظر رهبری درباره مطبوعات شدهاند و کارشان را با دستگیری افراد آغاز کردند. روزنامه عصر آزادگان، فتح و مجله ایران فردا توقیف شدند. مجموعا ۱۲ روزنامه توقیف شده است.»
«خاتمی ناراحت است و میخواهد به رهبری شکایت کند»
تصور اینکه اصلاحات برگشتناپذیر است و روزنامهها به دلیل تعدد و پایگاه اجتماعی مهمی که یافتند غیرقابل سرکوب است و آنچه حسن روحانی گفته بود که «لیبرالها دیگر از رهبری نمیترسند» با یک سخنرانی او باطل شده بود.
خامنهای ۶۱ سال داشت و هنوز برای سرکوب و بازگرداندن مسیری که شهروندان آن زمان با شرکت در انتخابات -از میان امکانات محدودی که شورای نگهبان باقی میگذاشت- فرصت کافی داشت. اینک اولین دیدار رودرروی هاشمی و خامنهای پس از این تحولات در ۶ اردیبهشت:
«شب میهمان رهبری بودم. کسالت دارند و خستهاند. گفتند که بهزاد نبوی و محمدعلی نجفی آنجا بودند. خواستهاند که به توقیف روزنامهها پایان داده شود و بد حرف زدند. ایشان هم برخورد تندی با آنها کردند که جا خورده بودند. گفتند آقای خاتمی برای کم شدن فشار روی مطبوعات درخواست شفاعت کردند، اما رهبری خطر وضع مطبوعات را برای او شرح دادند.»
در این روزهای روحانی و هاشمی با هم ملاقاتهایی داشتهاند و روحانی از حال و وضع رییس جمهور وقت برای او گفته «خبر داد که آقای خاتمی از قصد توقیف چند نشریه دیگر و بازداشت چند نفر دیگر ناراحت است و میخواهد به رهبری شکایت کند.» در همین روزها خامنهای میگوید که خاتمی «دچار شوک عصبی شده و تحمل ناراحتیها و بحرانها را نمیتواند داشته باشد.» هاشمی به او تلفن میکند و خاتمی خبر میدهد که قرار است آزمایش قلبی بشود. آنژیوگرافی او به صورت محرمانه باقی ماند و تا سال ۱۳۸۸ دربارهاش اطلاعرسانی نشده بود.
از نکات جالب یادداشتهای این روزهای بحرانی، مخالف هاشمی شاهرودی با توقیف گسترده مطبوعات به خواست خامنهای است. رفسنجانی از خامنهای میشنود که رییس قوه قضاییه به دلیل اینکه به روزنامهها اخطار داده نشده بوده، با توقیف باقی مانده آنها مخالف کرده است.
در یکی از ملاقاتهای حضوری، هاشمی رفسنجانی به خامنهای میگوید اگر صندوقی از آرای حوزه انتخابیه تهران باطل اعلام شود که جایگاه او در جدول تغییر کند و بتواند در مجلس ششم بماند به مجلس نخواهد رفت و انصراف میدهد. هاشمی از این مجلس انصراف داد و با باطل شدن شماری از صندوقها، «علامعلی حداد عادل» پدر زن «مجتبی خامنهای» به مجلس ششم راه پیدا کرد.
«خاتمی ناراحتی عصبی پیدا کرده و بهطور مرتب داروی آرامبخش میخورد»
خرداد ماه آن سال خاتمی به هاشمی خبر میدهد که تحت فشار زیاد کاری ناراحتی عصبی پیدا کرده و «به طور مرتب داروی آرامبخش میخورد» و اگر نخورد ممکن است به افسردگی تبدیل شود.
از این ماه، مساله مجلس هم به جمع بحرانها اضافه میشود. خامنهای به اعضای موتلفه اسلامی گفته بود که با دیدن هیات رییسه مجلس ششم، «به آن بدبین شده» است. «مهدی کروبی»، رییس، «محمدرضا خاتمی» و «بهزاد نبوی» که خامنهای به تازگی با او دعوا کرده بود، نایب رییسان مجلس شده بودند. تقابل خامنهای و مجلس ششم به حدی در این دوره بالا گرفت که به نظر میرسد رهبر جمهوری اسلامی پس از این تصمیم به تخفیف جایگاه آن گرفت.
در این دوره خامنهای مشغول ملاقاتهایی برای دادن یک تعریف تازه از مفهوم «اصلاحات» هم شده بود. در بخشهای بعدی خاطرات هاشمی، او از تلاش خامنهای برای «تغییر معنی اصلاحات» نوشته و به صراحت میگوید خامنهای هیچ نرمشی در برابر رییس جمهور وقت هم نشان نمیدهد: «آقای خاتمی خواستند چیزی از مقولات سیاسی هم باشد که رهبری نپذیرفتند.»
از جمله یک بار در تیرماه مقامهای ارشد کشور را به بیت رهبری دعوت میکند و از سران سه قوه به همراه رییس مجمع تشخیص مصلحت میخواهد به تعریف تازهای از اصلاحات برسند: «از نبود شباهت بین [میخاییل] گورباچف و آقای خاتمی گفتند و از اینکه غربیها از اصلاحات حمایت میکنند ناراضیاند و تعریف دیگری از اصلاحات دادند.»
دو ماه بعد در شهریور، هاشمی نوشته که «حسین مرعشی»، از سیاستمداران نزدیک به دولت و از اقوام همسر هاشمی «گفت دوم خردادیها نگران برخورد احتمالیاند که رهبری در ملاقات با مدیران اطلاعات گفتند که ریشه فتنه را بهزودی میکنند.»
به نوشته هاشمی، خامنهای در مهرماه آن سال و شروع سال تحصیلی جدید «از آقای خاتمی خواستهاند دانشگاهها سیاسی نباشد و علیه مخالفان حکومت دینی موضع بگیرند.»
یکی از بخشهای خاطرات هم مربوط به مذاکرات هاشمی و خامنهای درباره مسایل خارجی است. از جمله جایی که هاشمی اولا پیشنهاد برگزاری رفراندوم در اسراییل و سرزمینهای اشغالی را که خامنهای مطرح کرده بود، طرح خودش میخواند و سپس میگوید که خامنهای به او گفته خاتمی در ملاقات هفتگیاش از پیشنهاد رفراندوم ابراز خوشحالی کرده و «فکر میکند این نظر برگشت از نابودی اسراییل است که به او توضیح دادند که این راهکار نابودی اسراییل است چون نتیجه رفراندوم همین است.»
مخالفت خامنهای با اصلاحات سیاسی در ایران، در نیمه دوم سال ۱۳۷۹ شکلی صریح و بیسابقهتری پیدا میکند و او در سخنرانیهای عمومیاش با مفهوم دموکراسی رسما مخالفت نشان میدهد. یکی از این سخنرانیها در مراسم افطار در بیت رهبری است که مقامهای مختلف کشور از ردههای بالا تا میانی را دعوت میکند. هاشمی نوشته است: «مفصلا به مردمسالاری تاختند و مردمسالاری را به گونهای معنا کردند که شباهتی به مردمسالاری غربی ندارد.»
توقیف روزنامهها و مجلات تا آخرین روز سال ۱۳۷۹ ادامه دارد و قبل از شروع تعطیلات آخر اسفند، مجلات «پیام امروز»، «جامعه مدنی» و «متین» هم توقیف میشود و فعالیت افرادی که به «ملی-مذهبی»ها مشهورند، از سوی دادگاه انقلاب ممنوع اعلام میشود. هاشمی چند روز پیش از این نوشته بود که خامنهای از میزان سختگیری دادگاه انقلاب هم ناراضی بوده و به نظر میرسد که این تصمیم، برای نشان دادن اطاعت از او بوده است.
دستگیری ملی-مذهبیها در اواخر سال ۷۹ خواست شخص خامنهای بوده است. در یکی از ملاقاتهایش میگوید: «عزتالله سحابی نامه عذرخواهی نوشته و خواسته که جبران کند.»
۱۰ نفر از افراد این گروه در اسفند بازداشت شدند. سحابی مدتها بعد و پس از آزادی این دوره زندان را با زندانی شدنش در قبل از انقلاب ۵۷ غیرقابل مقایسه دانسته و در نامهای سرگشاده آرزوی مرگ کرده بود.
خاتمی که آخرین هفتههای دوره اول ریاست جمهوریاش را سپری میکرد، در اظهاراتی که هاشمی نقل کرده برای ثبتنام و نامزدی مجدد علاقه نداشته و با وجود اینکه اواسط سال میگوید نامزد میشود، اواخر سال رغبتی به آن نشان نمیداده.
در روایت سال ۷۹، هاشمی رفسنجانی دیدگاهی نزدیکتر به خامنهای دارد تا محمد خاتمی و سیاستمدارانی که آن زمان اعتماد کثیری از شهروندان ایرانی را برای ایجاد تحول داشتند.
سالی که خامنهای از پیام نوروزی با تلخی زیاد شروع و دورهای سخت برای دولت و ایرانیان امیدوار به تحول میسازد، با رضایت نسبی او از فلج کردن دولت و مجلس ششم و مهار کردن تحولخواهان و ناامیدکردن شهروندان به پایان میرسد: «گفتند لیبرالها منزوی و ارزشیها فعال شدند».*
*نقل قول های داخل گیومه، همه از کتاب مورد اشاره یعنی «اصلاحات در بحران» یادداشتهای روزانه اکبر هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۷۹ است.