به هر میزان که بر یورش و بگیروببند رژیم جمهوری اسلامی افزوده میشود و تعداد اعدامها افزایش مییابد؛ به هر میزان که ابعاد بیشتری از فساد حکومت آشکار میگردد و نقش حکومت اسلامی در دامن زدن به تفرقه درون نیروهای مخالف رژیم روشن تر میگردد. برای نه تنها یک فرد سیاسی بلکه بسیاری از مردم این سوال مطرح میشود: این اپوزیسیون جمهوری اسلامی چکار میکند؟
سوالی که یکی از یاران سابق مانده در ایران تلفنی از من میپرسد.: "شمانقشتان بعنوان اپوزیسیون چه میباشد؟ نظر دقیق ومشخص شما نسبت به تشکیل یک جبهه گسترده در رابطه با رژیم چگونه است؟ چه امری بعنوان اصلی ترین کار وعمل جهت تبدیل شدن بیک نیروی تاثیر گذار در مبارزه مردم برایتان اولویت دارد؟ کدام امراساسی و مشخصی وجود دارد که مانع ازنزدیک شدن این نیروها بهم میگردد؟ این چگونه اپوزیسیونی در برابر یک حکومت ارتجاعی و جنایتکار است که بعد چهل سال نتوانسته حتی برای یکبار هم که شده زیریک سقف گرد هم بیاید و برای امری مشترک گفتکو کنند وچاره بیندیشند؟ جریانهای متعددی که هر کدام داعیه رهبری دارید! اما در عمل قادر به دیدن واقعیتهای اجتماعی ومسائلی که روزانه توسط اکثریت مردم پیش کشیده میشود و از شماها بعنوان نیروهای سیاسی مخالف رژیم جوابی قانع کننده میخواهند! نیستید! "
افکار عمومی تنویر یافته مردم را میبینید. این که چگونه از حکومت ودین حکومتی فاصله میگیرند و بخش زیادی از جوانان کلیت دین را زیر سوال برده واز مسلمان بودن تبرا میجویند. جماعتی که روز بروز بر تعداد آنها افزوده میگردد و در صحنه سیا سی واجتماعی از حکومت مشروعیت زدائی میکنند و حاضر نیستند تن به خواستههای رژیم بدهندرا شاهدید.
شاهدید که همه جا در ارتباط با غزه تظاهرات بر پا میشود. اما در ارتباط با ایر ان مردم در اکثریت حاضر به آمدن در خیابانها و سینه زدن زیر شعارهای حکومتی نمیشوند. مردم صدها قدم از شما جلوتر هستند. شما که هنوز قادر نیستید چنان که بخش زیادی ازمردم با حماس و سیاستهای تروریستی حکومت و نفی اسرائیل بر خورد میکنند. با حکومت بر خورد کنید!
نتیجتا درموضع گیری مشخص وعمل هم راستا با مواضع حکومت میشوید و به مردم دهن کجی میکنید وباز در سیمای معلم درس اخلاق و شیوههای مبارزه میدهید. بدون آن که برآوردی مشخصی از آن چه که در این چهل سال بر مردم رفته داشته باشید.
بد تر از شما این سازمان مجاهدین است که هنوز در عوالم پنجاه سال قبل خود غوطه میزند وخود را اصلی ترین نیروی بر انداز حکومت میداند. ازمبارزه جوانها وشعار "زن، زندگی، آزادی دفاع میکند. اما یکبا ر از خود سئوال نمیکند. آخر چگونه میشوداز جنبش مهسا که شروع نمادین آن دراعتراض به کشته شدن مهسا توسط گشت ارشد بخاطر امر حجاب بود دفاغ کرد. اما خود در اردوگاههای دربسته وسرباز خانهای خویش که نمادی از نگاه بمراتب خشن تر از جامعه بسته جمهوری اسلامیست این روسری لعنتی سمبل حجاب را که بخاطر آن سپیده رشنورا با چهره در هم شکسته شکنجه دیده به تلویزیون میکشانند و رویا حشمتی را به تخته شلاق میبندند بر سر تمامی زنان حاضر د ر اردو گاه کشید بدون آن که حتی یک نفر اعتراض کند.
نمادی از همان نگاه تلخ جنسیتی و در لباس مجاهدینی که امروز یکی از چالشهای اصلی زنان ایران در مقابله با حکومت اسلامیست. چالشی که در بطن خود رهائی زن و فراتر از آن سبک نوینی از نگاه به زندگی و آزادی و اختیار زن بر جسم خود را دنبال میکند. مگر میشود ازشعار زن وزندگی آزادی دفاع کرد اما آشکارا نوع خشن تری از حجاب وزندگی که ساده ترین نیاز انسانی وغریزی آنرا که رابطه سکسی بین زن ومرد هست با دستور العملی به اصطلاح انقلابی که کوچکترین سنخیتی با حنبش مهسا که فمنیسم بخش مهم و جدائی ناپذیر آن بشمار میرود بر زنان ومردان حاضر در اردوگاه ممنوع کرد؟
آیا نسل جوان در مقابل چنین د و گانگی که از یکسو خود را مدافع جنبش انقلابی مهسا میداند واز آن دفا ع میکند واز سوی دیگر تصویری بمراتب تلخ تر، خشن تر و بسته تر از آن چه جمهوری اسلامی تا امروز نسبت به امر آزادیهای فردی بنمایش نهاده در اردوگاههای خود پیش میبرند قبول میکند؟. این نسل جوان وآگاه نسبت به حقوق شهروندی خویش که برای دستیابی به آن این جانانه مبارزه میکند و سرکوب میشود. چه واکنشی جز دور شدن هر چه بیشتر از این گونه تفکر و اپوزیسیون گرفتار در خود وبغایت متوهم نسبت به خود ومردم میتواند داشته باشد؟
اپوزیسیونی در مجموع باقی مانده در افکار خویش! که بدلایل مختلف قادر به تغیر در افکارو شیوه مرسوم وعادت کرده خویش نیست. از سلطنت طلبان دو آتشه بگیر تا جریانهای چپ وجمهوری خواهان گوناگون که هر کدام ساز خود میزنند. اما تا به امروز ما چیزی ونقشی از آنها در مبارزه موجود وتاثیر گذار در بین جوانان ونسلی که در میدانند! نمیبینیم. نمیدانم چه جوابی باید بدهم جز این که سری به تائید تکان دهم واز خود سوال کنم ما را چه میشود؟
ادامه دارد
ابوالفضل محققی