ویژه گویا
خوانندگانِ گرامی حتمن مناظره مهم آقایِ مهدی نصیری را با دو اصولگرا آقایان محمد مهاجری و جهانبخش محبینیا شنیدهاند. آقایان اصولگرا در برابر استدلالهایِ محکم و استوار مهدی نصیری (امیدوارم آقایِ احمد زیدآبادی هم آن مناظزه را گوش کرده باشند) سخنی برایِ گفتن نداشتند و کوشش میکردند او را از گفتههایاش به کجراه بکشانند و یا افشاگریهایاش را مشکوک و بنامِ "سوپاپ اطمینان" جا بزنند که: خوب تو که از فشار و سرکوب و بستن دهانهایِ معترضان میگویی چرا سراغ تو نمیآیند و ترا نمیگیرند؟ پاسخ آقایِ نصیری خیلی ساده و روان است که: در حال، هزینه گرفتاری من برایِ حکومت بیشتر از سوداش است و اگر هنگاماش برسد، یعنی سوداش برایِ حکومت بیشتر از هزینه باشد، این کار را میکند تا آقایان نیز خشنود شوند. آقایِ مهدی نصیری در پاسخها نه تنها در نمیماند که آنان را با گفتههای درست و مستدل به جایی میرساند که مجبور به متلکگفتن و لودگی میشوند که تآسف بار است.
هدف این نوشته
هدفِ من از به میان آوردنِ مناظره آقایِ نصیری اشاره به این موضوع است که متوجه باشیم که نیروی اصلی مبارزه با حکومتِ کودککشِ اسلامی در درون ایران است و بخشی از این نیرو را امروز همآن کسانی تشکیل میدهند که سالها با حکومت همکاری کرده و حتا از متعصبها بودهاند ولی در بزنگاهی وجدان و شرافت آنان تلنگری خورده است و دیگر همکاری با این حکومتِ ویرانگر، که خود بزرگترین دشمن مردم ایران است، را ننگ و شرمساری دیده و پا پسکشیدهاند. آموزهها و آگاهیهایِ اینان از درونِ حکومت برای مبارزه پیشرو بسیار ارزشمند است. یک نمونه روشن پیش از آقای نصیری، آقای محمد نوریزاد است که پس از جدایی از حکومت، هرکار که در تواناش بود انجام داد و بارها گذشته خود را به نقد کشید. او با آگاهیها که از درونِ حکومت داشت، نقش فراوانی در افشاگریها ایفا کرد و هزینه زیادی نیز برایِ آن پرداخت. آقایِ حشمت طبرزدی و شماری دیگر نیز از زمره همینها هستند که عمری را در زندان حکومتی گذراندند و میگذرانند که دورهای سخت از او پشتیبانی میکردند.
آقای نصیری تنها نیست
من از دیدگاه خود سخن میگویم که دههها با دقت رویدادهایِ ایران را دنبال کرده و در اندازه توان با غم و رنج مردم همراه بودهام. من حتمن در موردهایی با آقایِ نصیری همخوان نیستم که شاید مهمترین آن خداباوری ایشان و ناخداباوری من است. به گمان من ولی مهمترین مسئله برایِ همه ما ایرانیان آزادیخواه با هرباوری که داریم، رهایی ایران از این اختاپوسُ خونآشامِ فتنهگر است که ایران را به روز سیاه نشانده است. آقای نصیری به گمانِ من تنها نیست و پشتوانه زیادی از مخالفان حکومت را با خود دارد. یک نکته مثبت در کار ایشان دید مثبت به کوشندگان از بخشهایِ گوناگون در بیرون از ایران است. این تنها راهی است که در برابر ما وجود دارد تا به یک همراهی فراگیر از گروههای گوناگون مخالفِ حکومت برسیم. به گمان من اندک، اندک به شکلی جدی جبههای از مبارزان در درون و بیرون از ایران دارد به درستی شکل میگیرد. اگر بتوانیم درست رفتار کنیم و دست از اتهامزنی بیپایه و یا به میان آوردن گذشته دیگرانی که امروز از خود انتقاد کرده و آمادگی جبران گذشته را دارند، دست برداریم و بپذیریم که همه ما روزی در زندگی و ارزیابیهایِ خود دچار اشتباه هم میشویم (یک نمونه خودِ من) آنگاه راه بر ارتش سایبری و خرابکارانِ مزدوری که برای چند روز زندگی، پول و مقامِ بیسرانجام، خود و میهناشان را فروختهاند را خواهیم بست. تنها در همه موردها باید هُشیار بود چون این امکان هم هست که حکومت چون گذشته کسانی را به عنوان بریده از حکومت بخواهد در میان جداشدگان حقیقی جابدهد. این از ذاتِ فتنه گر حکومت است که ناتوانی خود در راه سازندگی و حتا مبارزه ایدئولوژیکی خود را با هزینههایِ نجومی در راه فتنهگری، جنایت و خرابکاری برای ایجاد پراکندگی در میان مخالفان، جبران میکند. این راه ولی روزبه روز بیاثرتر شده و به ضدِخود مبدل میشود که جلوهاش از هم اکنون نمایان است.
سخن پایانی
حکومت در وضعی سست و بحرانی بهسر میبرد که جنگِ خونین در غزه ماهیت فریبکار و توخالی آن را بیشتر نمایان ساخته و به ریزشهایِ بیشتری در میانِ پیروانِ سرسختِ حکومت منجر شده است و یا خواهدشد. هرچه حکومت بیشتر به سوی فروپاشی میرود مخالفانِ حکومت میباید استوارتر شوند. با وجود همه رنجها و سختیها در نهایت همیشه این مردم هستند که بر حکومتهایِ دیکتاتوری و توتالیتر پیروز میشوند. امیدوار باشیم.
کوروش گلنام
ما و فلسطین، صادق حسینی
سوال یاری دیرین از داخل کشور، ابوالفضل محققی