ادیان هرچند بسیار گونهگونهاند و در درازای تاریخ بسیار چکش خوردهاند و به همین دلیل بسیار ورزیده و مقاوم شدهاند؛ با این همه هنوز بسیار آسیبپذیر و شکننده هستند.
بر ادیان نقدهای بسیاری وارد آمده است؛ مهمترین نقد به آنها در همان جایی است که از آن برخواستهاند! و هیچکس پیشبینی نمیکند. یعنی خواست جهانی عادلانهتر.
در برآمدن ادیان اندیشهی عدالت و عدالتخواهی و مدعیان آن نقش برجسته و پررنگی داشتهاند و هنوز هم دارند! با این وجود مذاهب و ادیان در پهنهی عدالتخواهی و عدالتخوانی بهطور چیره از همآوردان خود، دستکم در جهانهای جدید و برای جانهای جدید بسیار شکنندهتر و آسیبپذیرتر هستند. ادیان در اساس به جهت ایستادهگی در برابر خواهشها و خوانشهای جدید (حتا در درک ارزشهایی همانند عدالت) همانند همهی سازوبرگهای سنتی در صف مقدم دشمنان تغییر و هوای تازه هستند! اگر عدالت را به عدالت در توزیع دانش و دانایی و جستوجوی آگاهی و داوری بر آن که سنگ بنای هر عدالت متصور دیگری است گسترش دهیم، آشکار میشود که ادیان و متدینان در صف مقدم جهانهای ناعادلانهی موجود هستند. به زبان دیگر، ادیان با هرچه کنار بیایند با "ارجشناسی جدید" که درک ما را از مفهوم عدالت تا عمیقترین لایههای آن (یعنی حق داوری و حق خطا کردن) آشنا میکند، کنار نخواهند آمد. (۲)
اگر با این دریافت میانهای ندارید و آن را نمیپسندید تنها کافی است به جای "عدالت" (خوانش قدیم از انصاف) "برابری" را بگذارید (خوانش جدید از انصاف) تا با دو چشم خویش ببینید مذاهب و ادیان و مومنان به آنها چه بلایی بر سر بانوی عدالت آوردهاند؛ و چه نقش برجسته و ویرانگری در بالاآوردن بیعدالتیهای جاری دارند. ادیان و مذاهب چشم بانوی عدالت را نبستهاند؛ آنها چشمهای او از کاسه در آوردهاند!
عدالت در هر معنایی چشم اسفندیار ادیان و مذاهب است؛ اگر و تنها اگر هنوز چشمی برای دیدن و مغزی برای پردازش و دریافت آن مانده باشد.
اکبر کرمی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویسها
۱) ارجشناسی جدید برابری است که در فارسی برای Recognition ساخته شده است. این انگاره را فیلسوف آلمانی اکسل هونت Axel Honneth (۱۹۴۸) ساخته است.
و بخشی از انگارههای انتقادی است. هونت با چنین برساختهای دریافت و پندار ما را از آزادی و برآمد آن عدالت بسیار پیش برده است. هونت میخواد بگوید عدالت و آزادی تنها آن نیست که گروههای آسیبپذیر را در چهارچوب قانون پاسداری کنیم؛ او میگوید باید بسیار فراتر رفت و شانی برابر هم برای آنان در نظر گرفت. یعنی تا زمانی که در یک جامعهشان انسانی یک خداناباور یا همجنسگرا با دیگران برابر نیست، فرایندهای برابرساز و آزادکننده به آماج خود نرسیدهاند.
۲) سنت و سازوبرگهای آن (از جمله ادیان) برآمد و برآورندهی هرمهای قدرت و داوری هستند؛ یعنی در سنت خودبنیادی و خودبسندهگی در هیچ شکلی تحمل نمیشود. از آنجا که تاریخ امری انسانمند و کرانمند است، مذاهب اهمیت پیدا میکنند. ادیان و مذاهب با انسانانگاری در دریافت خداوند و خداانگاری در پرداخت برخی از رهبران، راه رسیدن هرمهای قدرت و داوری را به آسمان هموار کردهاند. (اخلاقها، عرفانها و حتا دانشهای سنتی هم بر همینگونهاند.)
به زبان دیگر ادیان در دل تاریخ (و در نبود لویاتان) امکانی آفریدهاند که آزمون و خطا بسیار
محدود و در عهدهی کلههای هرمهای قدرت و داوری باشد.
در جهانهای جدید است که با بریدن رشتهی Divine command theory امکان جدا کردن هرمهای قدرت و داوری از آسمان فراهم میآید؛ و در کام پسین امکان تختیدن (تخت شدن) هرمها ق قدرت و داوری. تختیدن هرمهای قدرت و داوری نام دیگر دمکراسی و توزیع همهگانی آزمون و خطا است.
آهنگ جنگ نواخته شد، سیروس فیروزیان
رابطه آمریکا و اسراییل، مهشید امیرشاهی