Thursday, Jan 18, 2024

صفحه نخست » روانشناسی بچه پر روی منطقه! ف. م. سخن

IMG_9057.jpegتقصیر بزرگان است که این بچه این قدر دور برداشته است!

در روانشناسی، ما اختلالی داریم به نام ناسازگاری. ناسازگاری دلایل مختلف دارد اعم از جسمی و ژنتیکی تا تربیتی و روانی.

شما در اجتماع افرادی را می بینید که با همه چیز مخالفت می کنند. همه چیز را با دید منفی نگاه می کنند. هیچ چیز و هیچ کس را قبول ندارند. چنین فردی توانایی زندگی عادی و بی دردسر با دیگران ندارد و دائم باعث آزار دیگران می شود.

اراذل و اوباش معمولا با جامعه ی سالم ناسازگارند. حتی با هم‌تیپ های خودشان دائم در حال جنگ و جدال اند.

حال شما حکومتی را در نظر بیاورید که از قعر اجتماع، به ناگهان بر راس اجتماع می نشیند و اصولا ریشه و خانواده ای نداشته است که در آن اخلاق و رفتار اجتماعی و انسانی را بیاموزد.

سال ها در حجره های تنگ و خفه، محبوس بوده، جز عده ای از همصنفان سرخورده ی خود را ندیده، و ناگهان در سال ۵۷ تقی به توقی می خورد و این ها از سوراخ های خود بیرون می خزند و از جهانی که در آن سوراخ ها با الگوی ۱۴۰۰ سال پیش در تصورات شان ساخته اند به ناگهان به بر راس جامعه می نشینند و مسئولیت هدایت کشتی واقعی جامعه به آن ها سپرده می شود.

این گروه هزاران گره و عقده ی روانی از عقده های جنسی تا کمپلکس های شخصیتی با خود دارند. دائما در حال مشت و لگد انداختن به دیگران و به خودهاشان هستند و حال که با جامعه طرف اند این مشت و لگد را به طرف جامعه نیز می اندازند و دق دل سال ها و قرن ها کمبودهای مادی و معنوی شان را سر جامعه خالی می کنند.

جامعه ی داخلی چون با زورگویی و گردن کلفتی آن ها ناچار به اطاعت است این باور را در آن ها به وجود می آورد که جامعه ی جهانی نیز چنین است و می تواند با قلدری و گردن کلفتی حرف خود را در این جامعه نیز به کرسی بنشاند.

بزرگان جهان، این بچه ی بیمار روان نژند را به چیزی نمی گیرند و او این را به حساب ترس آن ها و قدرتمندی خود می گذارد و سعی می کند که در جهان خود را با شلنگ تخته انداختن مطرح کند و به شکل موجودی قدرتمند و شاید قدرتمندترین موجود دنیا عرض اندام کند. بزرگان اما با او مثل یک بچه ی احمق رفتار می کنند و او را با پشت دست پس می زنند ولی چون این موجود صاحب ذخایر گران بهایی ست، برای چاپیدن او سعی می کنند که به او تا اندازه هایی معین فضا برای شلتاق بدهند و او را قدرتمند بنامند طوری که طرف واقعا باورش می شود که در سطح جهان عددی به شمار می رود و همه مراقب او هستند مبادا با ترکاندن ترقه ای یا پراندن فشفشه ای جهان را به آتش بکشد و او از این ترسی که مثلا به دل دنیا انداخته احساس خوبی می کند و روز به روز بیماری خودخدابینی اش شدت می گیرد.

بعد یک روز دو تا از آن فشفشه ها را به سمت کشوری رها می کند که اعصاب درست ندارد و سال ها جنگ واقعی کرده و یاد گرفته که جواب سیلی را مشت بدهد، جواب مشت را با اسلحه، جواب اسلحه را با بمب و حتی بمب اتم.

بچه پر روی منطقه که دور برداشته با چنین کسی طرف می شود و دو تا فشفشه به سمت او پرتاب می کند و فکر می کند که این یارو هم اسراییل و امریکاست که فکر می کنند بچه زدن ندارد و ایشاللا یه روز حال اش خوب می شود و ما هم در این فاصله هر چه که دارد و ندارد می خوریم و می بریم و او می ماند با فقر و فلاکت و بدبختی و خود به خود از صحنه ی روزگار محو می شود چنان که شوروی و بلوک شرق شد.

این وسط فقط جامعه ای که دست این بچه ی سرتق دماغو افتاده بیچاره است که باید از او که برای آن ها قلچماقی می کند دائم کتک بخورد، گلوله بخورد، کور شود، به زندان بیفتد، اعدام شود و غیره و غیره.

ایشاللا همسایه ی ما که مثل فیل بزرگی ست که کاری به کار کسی ندارد ولی اگر به او سیخ بزنی، چنان تیر و تار سیخ زن را به هم می ریزد که تا عمر دارد فراموش نکند، بدون آسیب زدن به مردم ما، همچین در گوش این بچه پر روی ناسازگار بی ریشه ی بی پدر مادر بزند که از جایش بلند نشود، کاری که بزرگ تر ها باید تا حالا می کردند تا این این قدر دور برندارد و نکردند.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy