جمهوری اسلامی در حالی که در داخل کشور جبهههای مختلفی علیه خود گشوده و تقریبا همه گروههای اجتماعی اعم از زنان، جوانان، دانشجویان، معلمان، کارگران، بازنشستگان و هم چنین برخی اقوام مانند کردها و بلوچ هارا با سیاستهای نادرست و احمقانه علیه خود بسیج کرده است در سیاست خارجی نیز در چنین مسیری گام نهاده و با قطعیت میتوان گفت هیچ متحد قابل اتکایی در منطقه ندارد.
تنها دولت دوست با جمهوری اسلامی یعنی سوریه نیز بیش از یک دهه است که درگیر یک جنگ داخلی فرسایشی ناشی از دیکتاتوری خاندان اسد در سوریه است که مثل سران جموری اسلامی وطن برایشان بی معناست و صرفا حضور خودشان در قدرت برایشان معنادار است. باقی جریانهای متحد جمهوری اسلامی در منطقه مانند حماس، حزب ا.. و حوثیها نیز علاوه بر اینکه دولت نیستند به آنها در کشورهای خودشان از سوی دولتهای مستقر نگاه دوستانهای وجود ندارد و دارای اصطکاک منافع با آنها هستند و اتکای جمهوری اسلامی به این گروهها فرصت تعمیق روابط راهبردی با دولتها در اینجا مثلا دولت لبنان یا تشکیلات خود گردان فلسطینی به رهبری محمود عباس که دارای اعتبار جهانی هستند را گرفته است.
پس از سرکوب خونین جنبش زن زندگی آزادی در ایران و خطای راهبردی جمهوری اسلامی در ادامه سیاست نادرست حجاب اجباری و جنگی همه روزه با زنان و استفاده غیر ضرور از نیروهای پلسی و امنیتی برای این مساله که در شرح وظیفه این نیروها در هیچ دولتی در جهان نیست عملا تمرکز نیروهای امنیتی و پلیسی ما از وظایف ذاتی خودشان در حفظ امنیت کشور برداشته شده و افزایش ناامنی در شهرها ناشی از افزایش سرقتها به دلیل شرایط وخیم اقتصادی و انجام عملیات تروریستی در داخل خاک ایران از نتایج غمبار این وضعیت است.
توان همه دولتها حتی ابرقدرتی مانند امریکا محدود است و به همین دلیل هم دولتها تلاش میکنند به شدت از درگیریهای غیر ضرور و حتی درگیهای ضرورت دار غیر حیاتی اجتناب کنند. در زمانی هم که امریکا تصمیم به حملاتی در بخشی از جهان میگیرد تلاش میکند آنها را ذیل ائتلافی از نیروهای نظامی چند کشور عملیاتی کند تا امکان دفاع بیشتری در سازمان ملل و هم چنین افکار عمومی جهانی از عملیات نظامی فراهم شود.
جمهوری اسلامی به دلیل فشارهای فزاینده خارجی و مشروعیت بسیار شکننده داخلی و در آستانه انتخابات مجلس که شواهد غیر قابل انکاری از تحریم بی سابقه آن توسط مردم حکایت دارد برای ژست قدرت نمایی تصمیم به برخی تحرکات نظامی در سوریه و عراق که دارای دولتهای نیم بند هستند گرفت و در یک خطای محاسبه جدی که منشا آن فعلا معلوم نیست به خاک پاکستان نیز با این گمان که دولت هم در آنجا دولت نیم بندی است تعرض نظامی کرد. در صورتی که واقع این است که قدرت اصلی در پاکستان در اختیار سازمان اطلاعات نظامی پاکستان (isi) است و دولتها با نظر و صلاحدید این اداره بر اریکه قدرت سوار و از آن پیاده میشوند. پاکستان به رغم برگزاری انتخابات در آن مانند ایران فاقد نظامی دموکراتیک است اما دولت ورشکستهای هم در آنجا مثل سوریه یا ونزوئلا حاکم نیست.
پاکستان به عنوان تنها قدرت اتمی مسلمان که در مناقشهای دائمی با هند بر سر منطقه کشمیر و هم چنین با افغانستان پس از قدرت گیری مجدد طالبان به سر میبرد در حالی که نقش جدی در رشد و نمو این جریان از سالهای دور تنش با شوروی سابق داشته است با جمعیتی بالغ بر ۲۴۲ میلیون کشور مهمی است که تعرض به خاک آن نمیتواند بدون عواقب باشد. در واقع مقامات نظامی جمهوری اسلامی به دلیل فقر در شناخت از ماهیت قدرت در پاکستان و مناسبات ویژه این کشور با همسایگان خود، امنیت ملی ایران و جان مردم را وجه المصالحه قدرت نمایی در آستانه انتخابات مجلس کردند. نکته تاسف بار این است که بعد از حمله تلافی جویانه پاکستان مقامات نظامی وانمود کردند که این حملات رفت و برگشتی میان پاکستان و ایران با هماهنگی قبلی صورت گرفته است. جدای اینکه این سخن از آن حرفهای بی ربط در دنیای سیاست است به فرض صحت نباید بافراخونی سفیر پاکستان از تهران و عدم اجازه ورود سفیر ایران به پاکستان که در تهران به سر میبرد مواجه میشد. شعری که سپاه سروده با قافیهاش همخوانی ندارد. با این همه اما امکان تداوم این حملات بین طرفین منتفی است چون سودی برای هیچ کدام در برندارد اما آنچه قطعی است هدف سپاه از این رشته عملیات برای قدرت نمایی نه تنها تامین نشده که برعکس به تضعیف موقعیت سپاه در داخل و خارج از ایران انجامیده است.
حامد آئینه وند
دانش آموخته دکترای روابط بین الملل