آمریکا به راهبرد جدیدی در خاورمیانه نیاز دارد که با واقعیتهایی که واشنگتن آنها را نادیده میگرفت، مرتبط باشد
رفیق خوری - ایندیپندنت فارسی
ایالات متحده آمریکا بهدلیل منافع جهانیاش قادر به کاهش تعهدات امنیتی و نظامی در مناطق حساس جهان نیست. این کشور در حال حاضر افزون بر شکاف عمیق داخلی، با چالشهای فوری مواجه است که مستلزم اتخاذ تصمیمهای بزرگ و دشوار در مورد دو جنگ و یک بحران قابل اشتعال، یعنی جنگ اوکراین، جنگ غزه و بحران تایوان است.
جنگ اوکراین سرنوشت اروپا و نقش آمریکا را تعیین میکند، در حالی که نبرد غزه سرنوشت اسرائیل و حماس و آینده درگیری محورها در خاورمیانه را رقم میزند. از سوی دیگر، تایوان با تعیین لای چینگ ته از حزب «پیشروی دموکرات» بهعنوان رئیسجمهوری آینده که طرفدار شدید استقلال از چین است، ممکن است به کانون جنگی تبدیل شود که شعله آن را چین برافروزد و آمریکا خود را متعهد به تسلیح و دفاع از تایوان بداند، زیرا چین همچنان بر لزوم وحدت جزیره تایوان با سرزمین اصلی اصرار میورزد. این در حالی است که واشنگتن از زمان «توافقنامه نیکسون-مائو» در دهه ۷۰ قرن گذشته، با سیاست «چین واحد» همسویی نشان میدهد و پیوسته اعلام میکند که مخالف استقلال تایوان است یا «از استقلال تایوان حمایت نمیکند».
مطالب بیشتر در سایت ایندیپندنت فارسی
این آشفتگی در حالی اوج میگیرد که ایالات متحده وارد سال انتخابات ریاستجمهوری شده است که در آن همه سیاستهای داخلی و خارجی واشنگتن بر محور این موضوع میچرخند و توانایی رئیسجمهوری نشسته در کاخ سفید را فلج میکنند و به گفته آمریکاییها، از او یک «اردک لنگ» میسازند. به همین دلیل بحث و جدلها بیشتر میشود و کمترین چیزی که دو طرف متخاصم، کارشناسان راهبردی خارج از دولت و مخالفان آن میگویند این است که شکست در اوکراین، «پیروزی راهبردی» برای روسیه و چین و «شکست راهبردی» برای آمریکا، اروپا و ناتو است، در حالی که شکست در غزه برای ایران، روسیه و چین «سود» و برای آمریکا «فاجعه» است.
درخصوص تایوان تردیدی نیست که هرگونه درگیری در این جزیره به پیروزی چین منجر خواهد شد، چه آمریکا در جنگ مداخله کند و چه به خاطر منافعش در رابطه با پکن، تعهداتش در قبال تایوان را نادیده بگیرد. همه میدانند که در ۱۸ جنگ شبیهسازی شده بین آمریکا و چین در تنگه تایوان که کارشناسان راهبردی آمریکایی انجام دادند، چین با امتیاز پیروز این جنگها بود.
اگر جمهوریخواهان در مجلس نمایندگان آمریکا مانع از تصویب درخواست جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا، برای اختصاص ۶۱ میلیارد دلار کمک به اوکراین میشوند، افراد دیگری معتقدند آمریکا میتواند در خاورمیانه به پیروزی برسد. از جمله این افراد میتوان به ماریا فانتاپی، رئیس برنامه مدیترانه، خاورمیانه و آفریقا در موسسه بینالمللی آواری در رم و ولی نصر، استاد امور بینالملل و مطالعات خاورمیانه در مدرسه مطالعات پیشرفته بینالمللی در دانشگاه جانز هاپکینز که مقالهای را بهطور مشترک در نشریه «فارن افرز» با عنوان «بازسازی خاورمیانه» منتشر کردهاند، اشاره کرد.
این دو نویسنده میگویند حمله هفتم اکتبر جنبش حماس به اسرائیل (عملیات طوفانالاقصی) منطقه را بهشدت در «آشفتگی» فرو برد و «خطای» چشمانداز آمریکا برای خاورمیانه را آشکار کرد و به این دیدگاه «پایان داد». اکنون آمریکا به راهبرد جدیدی در خاورمیانه نیاز دارد که با واقعیتهایی که واشنگتن آنها را نادیده میگرفت، مرتبط باشد.
اگرچه دو نویسنده مزبور به بررسی جزئیات بسیاری پرداختهاند، اما اصول اولیه بحث آنها بر سه مورد تمرکز دارد: اول، انعقاد «پیمان دفاعی با عربستان سعودی»، بهویژه اینکه نقش عربستان سعودی در سطح منطقه و حتی خارج از آن در حال افزایش است. دوم، آتشبس کامل در نوار غزه، تلاش جدی برای حلوفصل سیاسی منازعه فلسطین و اسرائیل و ایجاد کشور فلسطین. سوم، ایجاد یک سیستم امنیتی جدید در خاورمیانه که به آمریکا اجازه دهد بر مسائل آسیا و اروپا تمرکز کند.
البته دستیابی به این امر در سال جاری، نه امکانپذیر است و نه آسان، زیرا رئیسجمهوری آمریکا از یکسو به یک دولت میانه و چپ میانه در اسرائیل نیاز دارد و از سوی دیگر، به تشکیلات خودگردان فلسطینی جدید نیاز دارد که در آن حماس بهعنوان یک جناح سیاسی که با «راهحل دو کشوری» موافق است شرکت داشته باشد، نه اینکه همچنان خواستار آزادسازی فلسطین از دریا تا رودخانه باشد.
بایدن نیز به تفاهم با ایران نیاز دارد تا منطقه از وضعیت جنگ به سمت توسعه و تکامل راه پیدا کند. با این حال، اگر دونالد ترامپ در انتخابات پیش رو پیروز شود و تنها بر روی آمریکا تمرکز کند، همه موارد یادشده کنار گذاشته خواهند شد و وضعیت به نفع مخالفان آمریکا و نادیدهگیری متحدانش منتهی میشود.
با این حال، فرید زکریا در مقالهای که در همین شماره از نشریه «فارن افرز» منتشر شده است، مینویسد: «بیشتر چالشهای نگرانکننده قوانین نظام بینالملل از چین، روسیه و ایران نشات نمیگیرد، بلکه ناشی از شرایط داخلی آمریکا است.» او میافزاید: «مشکل این است که آمریکا امپراتوری را که از زمان امپراتوری روم بینظیر است تشکیل داده، اما آمریکاییهای معمولی مانند بریتانیاییها، فرانسویها، آلمانیها، هلندیها، اسپانیاییها و پرتغالیها روحیه امپریالیستی ندارند و سوال در آمریکا و خاورمیانه این است که در فرجام چه کسی میتواند تغییر ایجاد کند و طرف مقابل را تغییر دهد؟»
شرکت کنیم یا نه؟
ابلاغیه اجرای حکم اعدام محمد قبادلو