جوانان بیگناه ایران، قربانیِ شکستهایِ همهجانبه حکومت
ویژه گویا
۱. هنگامیکه موسا (موسی) ابومرزوق از رهبران بلندپایه حماس دوماهی پس از یورش وحشیانه حماس به اسراییل در مصاحبه با المانیتور در دفتر کار خود در دوحه گفت که ما نیز چون سازمان آزادیبخش فلسطین"ساف" که در سال ۱۹۹۳ موجودیت اسراییل را به رسمیت شناخت، باید اسراییل را به رسمیت بشناسیم، نخستین پُتک بر ملاجِ معیوبِ آخوند خامنهای فرود آمد. این نخستین نشان تَرَک در پیوند بین حکومت کودککش اسلامی و تروریستهای حماس بود که تازه فهمیدند حکومت اسلامی چه کلاه گشادی سر آنان گذاشت و فاجعه کنونی در غزه را رقم زد. مدتی پسازآن در دسامبر گذشته هنگامی که رمضان شریف سخنگویِ سپاه، یورش به اسراییل را انتقامِ کشتنِ تبهکار قاسم سلیمانی نامید، هم حماس در بیانیه تندی آن را رد کرد و هم دولت موقتِ فلسطین به رهبری محمود عباس. این برخورد سخت، دومین پُتک اینبار سنگینتری بود که بر ملاج معیوبِ آخوند خامنهای وارد شد و نشان داد که آن تَرَک نخستین به شکافی بزرگتر تبدیل شده است. نتیجه این است که:
الف. سازمانِ تروریستی حماس اگر باقی نیز بماند دیگر آن حماسِ گوشبهفرمانِ حکومت اسلامی ایران نخواهد بود؛
ب. نهتنها این، که حماس به سوی یک پیوند با دولت موقتِ فلسطین به رهبری محمود عباس پیش خواهدرفت که معنایش درنهایت پذیرش موجودیت اسراییل خواهد بود. نخستین گام را ابو مرزوق که معاون رهبر سیاسی حماس است برداشته است. آیا او در این زمینه تنها است یا شماری دیگر از رهبران سازمان تروریستی حماس به این درک رسیدهاند که باید بند نافِ خود به حکومت تبهکار و ریاکار اسلامی در ایران راببرند و دست از ترور برداشته به همآن راهی بروند که سازمانِ آزادیبخش فلسطین در ۱۹۹۳ رفت. آینده اگر با آرامشی هم سو شود و بازمانده حماس به دولت موقت فلسطینی محمود عباس بهپیوندند و از حکومت اسلامی دور شوند، شاید رازهای مگو درباره نقشِ حکومت اسلامی ایران و شخص علی خامنهای در رُخداد تروریستی یورش به اسراییل را آشکار کند.
۲. ریاکاری حکومت در جنگِ غزه، که نگارنده همچنان بر این باورم که حکومت اسلامی در سازماندهی و برنامهریزیِ آن نقش پایهای داشته و قرار به شرکتِ خود او نیز بوده است، که یک فاجعه انسانی در اسراییل و غزه را رقم زد و شکاف در پیوند او با حماس، حکومت اسلامی را برآن داشت که به هر شیوه و برای کمرنگ کردنِ آبروی برباد رفته خود نزدِ تروریستهایِ حماس، مزدوران دیگر در کشورهای یمن، عراق و لبنان را به بهانه پشتیبانی از فلسطینیها تشویق به یورش به نیروهایی اسراییلی و آمریکایی در منطقه کند و حوثیهایِ یمن را وادار به یورش به کشتیها تا در کار تجارت جهانی هرج ومرج به وجود بیاورد که تا اندازهای نیز اینروند شکل گرفت و حوثیها نیز دردامِ سیاستهایِ مرگبارِ حکومت اسلامی گرفتار شده و تا کنون ضربههایِ سختی را نیز دریافت کردهاند که از دیدِ من این تنها آغازِ کار است و نبرد علیه آنان نیز دنبال خواهد شد.
۳. یورش تازه نیروهای مزدور حکومت اسلامی به نیروهای آمریکایی در مرز اردن و سوریه که منجر به کشته شدن سه سرباز و آسیبدیدن بیش از ۲۵ نیروی دیگر آمریکایی شد، در وضع خاورمیانه و برخورد با حکومتِ تبهکار اسلامی چرخشِ ویژهای ایجاد خواهد کرد. بایدن چون گذشته دیگر قادر به مماشات با حکومتِ ایران نخواهد بود چون اعتراضها به بیعملی او در برابر آخوندها بسیار بالا گرفته است.
۴. سیاست برونمرزی حکومت هرچه بیشتر انزوا و بدنامی حکومت را در پی داشته است و اینک بهجایی رسیده است که میرود تا شاید یک همکاری جهانی، سرنوشت این حکومت تبهکار و ویرانگر را رقم بزند.
۵. بیزاری از حکومت در درون ایران نیز تا آنجا آشکار است که حکومت را به هراس از ادامه جنبش مهسا انداخته است. آخوند خامنهای و همه دستگاه پروپاگاندای حکومت بهکار افتادهاند و همه توان ریاکاری خود را برای فریب مردم به میدان آوردهاند تا مردم را به پای صندوقهایِ نمایشی انتصابات بکشانند که نهتنها تا کنون بهدستآوردی نرسیدهاند که مورد تمسخر بیشتر مردم قرارگرفتهاند. جوانان و مردم چنان هشیارانه، آگاهانه و یکپارچه به افشای ترقندهایِ حکومت پرداخته و دست رد به سینه حکومت زدهاند که شگفتآور است.
انتقامِ کور از جوانان بیگناه و بیپناه ایران
گفتن از بیخردی و بیمایگی حکومت دیگر تکرار است حکومت حتا توان تهیه درستِ آب، نان، هوایِ سالم و امنیت مردم را ندارد. گردابی که حکومت اسلامی با دست و فتنه خود در بیرونِ از ایران و در منطقه به وجود آورده، اینک خود او را سخت در آن گرفتار ساخته است. همه این گرفتاریها در درون و بیرون از ایران در نتیجه بیماری توهم و خود بزرگبینیِ آخوند خامنهای، خویِ حیوانی او و کاسه لیسانِ دربار اوست. او بیزاری مردم از خود و حکومتاش را هر روز با اعدام تنی چند از جوانان نازنینِ ما پاسخ میدهد و بر جنایتها و خیانتهای تا کنونی خود بر مردم ایران میافزاید. تسلیت به همه خانوادههای داغدارِ جوانان اعدام شده.
آرزوی حکومت و شخص خامنهای
دیگر برکسی پوشیده نیست که آخوند خامنهای و مافیایِ حکومت اسلامی تا گلو غرق در خونِ مردم، بهویژه جوانان و کودکان ایرانیاند. نگارنده بارها به این امر اشاره داشته است که بزرگترین ترس آخوند خامنهای و فرزند پشتصحنه تبهکارتر از خودش مجتبا، گرفتار شدن بهدست مردم، دادگری و محاکمه است زیرا خود میدانند که با هزاران خانواده سوگواری روبرو هستند که از محاکمه آنان نخواهند گذشت. سرداران دزد و تبهکار نیز در همین هراس به سر میبرند. بنابراین با وجود اینکه میدانند با نداشتن پشتوانه مردمی در هیچ نبردی پیروزی نخواهند داشت (با هرکه باشد حتا طالبان و پاکستان چه رسد به آمریکا) ولی آمادهاند در آخرین دستوپا زدنها ایران را در آتش جنگی درگیر کنند تا شاید حتا با کشته شدن خود در جنگ از دستگیری و محاکمه شدن وسیله مردم رهایی یابند. این از دیدِ من یک نکته کلیدی است.
پایکوبی روسیه
پوتین از آنچه که در خاورمیانه میگذرد سخت خشنود است و آرزو دارد دامنه درگیریها هر دم افزایش یابد تا از یک سو توجه به جنگ اوکراین اندکتر شود و از سویِ دیگر دست او را برای یورشهای وحشیانهتر به اوکراین باز بگذارد. بهره سومِ او نیز این است که از میزان یاریهای مالی و نظامی به اوکراین نیز خواهی، نخواهی کاسته خواهد شد. هم نگارنده و هم شماری دیگر از کوشندگان بارها به میان آوردهایم که حکومت ایران تنها یک کارت بازی در دستِ روسیه و چین است. تصور کنید پوتین افسر کارکشته پیشین ک. گ. ب. روسیه و همکار اِشتازی سازمان امنیتِ آلمان شرقی پیشین چه سخنی با آدمی چون خامنهای و یا این تحفه تازه، رییسی میتواند داشته باشد جز زمینهای برایِ جوکهایی که در سونا از دیدارهایاش با اینها میگوید و میخندند.
روزهایی سرنوشتساز
روزهایِ سرنوشتسازی در پیش است. مردم گرفتارِ ایران خود بهتر میدانند که اگر آتش جنگ به ایران کشیده شود، هدفِ آن مردم نخواهند بود. امروز بهویژه پس از جنبش زن، زندگی، آزادی، دنیا نیز آشکارا پی برده است که حکومتِ اسلامی ایران نماینده مردمِ ایران نیست و در نتیجه اگر به ایران یورش بیاورند برای گوشمالی دادن و حتا سرنگونی این دستگاه مافیایی، تروریست و آدمکش خواهد بود. مردم هرگز دوباره فرزندانِ خود را قربانی ماندگاری این حکومت پسمانده ضد ایرانی نخواهند کرد و هرگز دوران جنگ ۶+۲تکرار نخواهد شد.
کوروش گلنام