ابوالفضل محققی ـ با کدام عینک میخواهیم به عملکرد و بسته شدن تلویزیون «منوتو» نگاه کنیم؟ زوایای مختلفی است که میشود به عملکرد این تلویزیون پُرمخاطب که ۱۳ سال حضوری پُررنگ و پُرشور در خانههای ایرانیان عمدتاً داخل کشور و بهمیزانی نه چندان کم در خارج از کشور داشت نگاه کرد و در موردش اظهارنظر نمود.
برای من پرداختن به نقش روشنگر و تأثیرگذار این رسانه مهم است و بس. نه آن جنبههایی که برخیها مانند جمهوری اسلامی اولین کارشان پرداختن به این است که اینهمه سال هزینهی این تلویزیون پُرمخاطب از کجا تأمین میشد؟ و گمانهزنی در باره آن! چرا که روشن شدن و یا نشدن آن تأثیری در نقش تأثیرگذار این تلویزیون ندارد. گیرم منزهطلبان فهمیدند منبع تأمین هزینههای این رسانه از کجاست؛ چه تأثیری در نگاه نسبت به برنامههای خوب و روشنگرانه آن خواهد داشت؟
آیا در این مبارزهی نابرابر که تمام ثروت و امکانات یک کشور در اختیار مشتی جانیان قانونی که دشمنانه با فرهنگ، تاریخ و گذشته این سرزمین برخورد میکنند و تخم نفرت نسبت به تمامی چهرههای ملی و تأثیرگذار در طول تاریخ پُرفرازونشیب آن میپاشند، اینکه چه کسانی این رسانه را تأمین میکردند اینقدر مهم است؟
پرسش این است؟ میخواهی کدام سو را بگیری؟
مانند جمهوری اسلامی علامت سئوال در برابر اینکه از آمریکا، بریتانیا، اسرائیل، عربستان سعودی و در نهایت از خاندان سلطنتی حمایت میشود بگذاری و متهم به دریافت از این منابع بکنی؟ خُب که چی!
مسلم این علامت سوال نهادن در نهایت چیزی جز ربط دادن این رسانه به دستگاه سلطنت نیست. چراکه تمامی این انتقادکنندگان خود منتقدان دیگر رسانههای خارجی فعال در ارتباط با ایران نیستند. آنها جملگی منتظر و گوش بهزنگ هستند که کی چه زمانی بیبیسی، صدای آمریکا، ایران اینترنشنال یا هر رسانهی مخالف جمهوری ندا دهد تا بلافاصله در پشت صفحه آن ظاهر شوند و نقد خود ابراز کنند. بهقول برخی بیبیسی آنقدر موجه و خانگیست که برخی برنامهها با صوابدید همین منتقدان از «منوتو» تنظیم میشود. من هیچ ایرادی نسبت به آمدن این منتقدان جمهوری اسلامی در شبکههای مختلف ندارم و آن را عملی لازم میدانم اما ازاین همه تأکید و مذموم نشاندادن منبع تأمین مالی این رسانه، هدف قراردادن و وصلکردن آن به ارگان سلطنتطلبان در عجبم!
تداوم همان سیاستی که در عمل هرگونه نزدیکی و همگامی با سلطنتطلبان را در جهت براندازی رژیم جمهوری اسلامی زیر عنوان ترس از بازگشت سلطنت نفی میکند و در عمل آب به همان آسیابی میریزد که دستگاه تبلیغاتی رژیم در حال چرخانیدن آن است.
اپوزیسیونی غرق در تناقض! از یک سو انقلاب بهمن را ارتجاعی میخواند؛ از عملکرد حکومت در تمامی عرصهها، از اقتصاد گرفته تا فرهنگ و هنر انتقاد میکند؛ شرمگین از حمایتی که برای یک دوره از این حکومت جنایتکار کرده است سخن میگوید، بیآنکه بخواهد مانند تودهی مردم گذشته را با حال مقایسه میکند و نمیتواند از قبول بسیار واقعیتها سر باز زند. اما همچنان نسبت به رضاشاه و محمدرضا شاه آلرژی دارد. بیآنکه منصفانه به نقد کارهای درست و غلط آنها بنشیند و در حد وسع خود از منظر یک نقاد منصف و واقعبین آنها را نقد کند.
لاجرم این دو گانگی، این عدم شهامت در برخورد با حقیقت و آنچه در واقع گذشت، و برخورد مردم نسبت به گذشته و مقایسه آنها را برنمیتابد؛ همان شعاری را تکرار میکند که موذیانه شیخ و شاه (بگو شاه و خامنهای) را در یک کفه مینهد و شعار میدهد و به یک چوب میراند. عملی که خوشایند و قابل پذیرش مردم بهویژه جوانان که زندگی در سایه حکومت متحجر را نمیپذیرند. تفکر و عملکردی که یک بال جنبش بر علیه جمهوری اسلامی را میشکند و عملاً مانع از عمل دستهجمعی نیروهای اپوزیسیون در برابر جمهوری اسلامی میشود.
این شیوهی برخورد هیچ آموزش و حقیقتبینی را بین مردم، علیالخصوص جوانان ترویج نمیکند. حقیقت اینکه در بسیاری از خیزشهای اعتراضی بهویژه در جنبش «زن، زندگی، آزادی» نقش تلویزیون «منوتو» انکارناپذیر است.
ما انتقادکنندگان در همین مدت ۱۳ سالی که این رسانه فعالیت میکرد چه میزان قادر به نقشآفرینی و تأثیر نهادن در بین نسل جوان بودیم؟ هیچ!
چه میزان الگویی شدیم برای سبک زندگی در بین جوانان؟ همان سبک زندگی که اساس تفکر و تعلیم جمهوری اسلامی را زیر سئوال برده و بر وحشت خامنهای افزوده است.
نقش این رسانه در مبارزه با حجاب، برجستهکردن نقش زنان در جامعه بهویژه دختران و پسران جوان و نشاندادن نوع دیگری از زندگی، بیبدیل بوده و تأثیری بهسزا در شکستن باورها و تبلیغات حکومتی داشته است.
من بهشخصه از تمامی زحماتی که این گروه جوان و خلاق جمعشده در تلویزیون «منوتو» داشتند تشکر میکنم و دست مریزاد میگویم و میدانم تلاش آنها چه میزان تأثیرگذار در شکستن تابوهای حکومتی و دروغهای بیاساس حکومت در قهرمانسازی از آخوندها و در محاقبردن عملکرد رضاشاه با تمام کاستیها در پایهگذاری ایران نوین نقش داشته است.
خمینی ـ متأسفانه با همراهی روشنفکرانی که هنوز حاضر به قبول نقش مخرب خود در انقلاب بهمن نیستند ـ دریچه رو به آینده را بر روی نسل جوان بست و دروازه به سوی گذشته و جهنم موجود امروز را گشود. در مقابل تلویزیون «منوتو» با تمام فشارها و کمبودهای مالی که در نهایت منجر به بسته شدن آن گردید، دریچه رو به آینده گشود و بیشترین نقش را در شکستن دیوارهای تحجر کشیدهشده بهدور جامعه فلاکتزده ایران ایفا کرد. انصاف این است که منتقدان نخست به نقش خود و رسانههای خود در مبارزه با جمهوری اسلامی و آگاهسازی و جذب جوانان به شعارها و برنامههای خود نگاهی بیندازند و سپس به ارزشگذاری کار تلوبزیون «منوتو» بنشینند.
نمیشود یکی به میخ زد ویکی به نعل. پرسش این است که آیا شبکه «منوتو» نقشی مثبت و فراگیر در شناساندن تحجر حکومت اسلامی، نشان دادن سبک دیگری از زندگی که ۱۸۰ درجه با عقبماندگی توأم با جنایت، چپاول و غارت جمهوری اسلامی زاویه دارد، داشت؟ آیا موفق بود یا نه؟ آیا توانست عشق به دانش، به هنر و زندگی انسانی و مدرن را در حد توان و وسع خود تبلیغ کرده و بهنمایش بگذارد؟ آیا توانست عشق به تاریخ، عشق به این سرزمین زیبا و نگاهداشت جشنها و آئینهای وحدتآفرین که یکی از ارکان پایداری این سرزمین باستانیست را همراه با عشق و تعهد در برابر آن در دلها شعلهور کند؟
من به نوبه خود میگویم: آری خسته نباشید. افسوس که جایتان خالی شد. امید که باز در صحنه با همین توانمندی و شور ظاهر شوید.
تنها کسانی میتوانند عرق نشسته بر بوم نقاشی هنرمند را ببینند که خود رنجی همسان در آفرینش یک کار ارزشمند و توأم با عشق را برعهده بگیرند.
ابوالفضل محققی
پیرامون تعطیلی شبکه «منوتو»