گوید که انتقاد ز ما میکنی؟ مکن!
وَز راه و رسمِ رفته جدا میکنی؟ مکن!
ما را که بود داعیۀ قهرمانِ خلق
شرمنده نزدِ خلقِ خدا میکنی؟ مکن!
بر جهلِ ما زبهرِ چه انگشت مینهی؟
تعزیرِ ما ز بهرِ کرا میکنی؟ مکن!
در زورق شکستۀ ما نیستی؟ مباش!
زان سوی رود، از چه شنا میکنی؟ مکن!
این پرده را کنار چرا میزنی؟ مزن!
وآن فتنه، آشکار، چرا میکنی؟ مکن!
بر ما بدین کمان ملامت که میکشی،
پیکانِ زهر خورده رها میکنی؟ مکن!
ما را شکسته بال و در اِستاده در خیال
سرسخت و سنگواره صدا میکنی؟ مکن!
زینگونه مان به خجلت، از آن راه نادرست
یاد از هزار خبط و خطا میکنی؟ مکن!
میخواستیم بامِ فلک را به هم زنیم
ما را به جُرمِ جهل، هِجا میکنی؟ مکن!
میخواستیم در رهِ نیکان فدا شویم
بر ما نماز عشق، قضا میکنی؟ مکن!
ما نیز خامِ خام تر از خویش بودهایم
این درد را چگونه دوا میکنی؟ مکن!
زآن بار کج که بود و به منزل نمیرسید؛
ما را کمر ز شرم دوتا میکنی؟ مکن!
نیک و بد از جفای زمان بود و جهل ما
بر جان ما تو نیز جفا میکنی؟ مکن!
م. سحر
۱۱/۲/۲۰۲۴/پاریس
سیاهبازی اعدام، رضا فرمند