سیاهکاران
با بلدوزر زور،
وکیل و متهم و دادگاه و قانون را
هر جور که خواستند شخم میزنند
*
سیاهکاران
رشتهی کلام جوان آزادیخوه را
با شکنجههای انسانشکن به دست میگیرند
سپس او را وامیدارند تا نقش تبهکار و دشمن را
در انگنامهای که برایاش نوشتهاند بازی کند
*
سیاهکاران
دژخیمشان را که در کرسی قاضی نشسته
چون رُباتی دینی روشن میکنند
تا مراسم کشتن زندانی را رسمی کند
وهیچ پروایی به بانگ وجدانهای آگاه
و آژیر فراگیر دادخواهان ندارند
و همچنین به مادری که پگاهان
در برابر دروازهی فلزی زندان
با صدای اذان، پَرپَر میزند
و از نفس میافند
رضا فرمند