برداشت یکسر مثبت از سکولاریسم را فراموش کنید؛ شعبانهای پهنهی اندیشه در برهوت ذاتگرایی ایرانی از سکولاریسم هم همانند آبخوردن چماق خواهند تراشید. رمضانهای دوران یخیی انحطاط همیشه ما را شگفتزده خواهند کرد؛ و از هر داو و ادعایی آرامآرام چماقی میسازند و سرکوب را تقدیس میکنند.
اهمیت ندارد باور و داوری شما در مورد ادیان چیست؟ توحشی که در ایران امروز جاری است نمایشی تکراری از خوانشی سکولار از دین است که در پوششی مضحک از ادیان به اجرا در آمده است. نه این که سکولاریسم چیز بدی است یا ادیان و تاریخ آنها با این دست توحش، عصبیت، و سوگنامه غریبه باشد؛ سکولاریسم، ادیان و هر ایسم دیگری در غیبت دمکراسی و حقوق بشر همین است!
نادانی به امر سیاسی در ایران نمیگذارد دروغ بزرگ حکومت دینی عریان شود؛ شعبانهای خامنهای حکومت دینی را جدی گرفتهاند و بر مخالفان خامنهای انگ مخالفت با اسلام را میزنند؛ و رمضانهای مخالف جمهوری اسلامی هم حکومت دین را جدی گرفتهاند و به جای خامنهای به جان مسلمانها (و اسلام) افتادهاند. هر دو خواسته یا ناخواسته فرآیند سیاسی توزیع قدرت و سامانیدن قدرت را ناکام میگذارند؛ و به جای ایستادن در برابر علی خامنهای مردم را در برابر هم میگذارند.
حکومت دینی دروغی است که حکومت سکولار یک دینکار را پوشش میدهد. سکولاریسم خامنهای سکولاریسمی است که در پوشش مذهب خودنمایی میکند؛ این سکولاریسم حتا گاهی خود را در مقابله با سکولاریسم تعریف و صورتبندی میکند. اما نباید فراموش کرد که سلطان (حتا اگر سلطان حسین باشد) همیشه به حفظ خود چشم دوخته است. حفظ اسلام تنها فریبی است که به کار حفظ خود میآید. سلطان با سکولاریسم مسالهای ندارد، او با حقوق بشر و دمکراسی بیگانه است؛ او با توزیع قدرت مساله دارد. جدایی مسجد و حوزه از حکومت تا جایی که اختیار هر دو در دستان ولیفقیه باشد، و به کار سرکوب و توزیع سکوت و سرب بیاید، نه تنها مسالهی ولیفقه نیست که آماج اوست. ایستادهگی در برابر توزیع پایدار قدرت و انتقال مسالمت آمیز آن هستهی سخت هر استبدادی است.
(ولیعهدی مجتبا خامنهای از این فریب بزرگ که ولایتفقیه نامیده شدهاست، آشکارا پوستگیری خواهد کرد.)
برداشت یکسر مثبت از سکولاریسم و لایسیته را فراموش کنید؛ در نبود دمکراسی و حقوق بشر هر نام و سرنامی در چیرهگی اجتماعی شعبانهای پهنهی اندیشه و رمضانهایی پهنهی همهگانی چماقی دیگر خواهد آفرید.
اکبر کرمی