از اول پیدایش چند میلیارد ساله تا به حال به مرور از جرم و جاذبه مادرمان زمین کم شده و این روند ادامه پیدا خواهد کرد. به همین نسبت تاثیرات متغیر نیروی جاذبه بر روی محیط زیست، بر روی عناصر و بر روی موجودات زنده گیاهی و جانوری، بخصوص انسان رؤیت میشود.
به همین خاطر از یک طرف عناصر، موجودات زنده گیاهی و جانوری از جمله انسان تحت تاثیر تغییرات اجتماع و محیط زیست هستند. از طرفی دیگر همه اینها در رابطه با هم رشد میکنند و روی رشد و تکامل هم تاثیرات متقابل میگذارند. در چگونگی رشد و تکامل خودشان همدیگر را رهبری میکنند.
به میزان تغییرات ساختاری عناصر مختلف و تغییرات ساختاری موجودات زنده و تاثیرات مختلفی که آنها بر روی رشد همدیگر در هر زمان میگذارند، به همین نسبت رشد و تکامل آنها همراه با فراز و نشیب و همراه با نواقص و برتری نسبتی نسبت به همدیگر در هر زمان میباشد.
انسانها (زن و مرد) جزئی از این رشد و تکامل هستند و به سهم خود وظیفه دارند که نواقص و کمبودها در رشد و تکامل اجتماع و محیط زیست را با برنامه و تقسیم کار حساب شده بین خودشان حل و فصل کنند تا اجتماع و محیط زیست سالم شوند و این محیطها هم متقابلا روی ذهن، روح، عقل، احساس و جسم این افراد مؤنث و مذکر تاثیرات درستی بگذارند. اما تاثیرات این محیطها بر روی بدن مؤنث و مذکر یکسان نیستند، چون اولا درست است که همه آنها دارای دو گوش، دو چشم، دو دست و دو پا هستند، ولی با وجود اینها در جزئیات تکاملی ارگانیسم خود تمام زنان مثل هم نیستند و تمام مردان هم مثل هم نیستند. دوم ارگانیسم زن با ارگانیسم مرد در خیلی چیزها با هم فرقهای اساسی دارند. سوم محیط اجتماعی و محیط زیست در کشورهای مختلف و شهرهای مختلف که انسانها در آنها زندگی میکنند صد در صد مثل هم نیستند و روی چگونگی رشد انسانها تاثیر میگذارند. چهارم نه فقط در کشورها، بلکه در هر جامعهای تاثیراتی که افراد (زن و مرد) در شرایط مختلف روی هم میگذارند با هم خیلی فرق دارند. پنجم بخشی از رشد و تکامل در ظاهر بدن زن و مرد است که در نگاهها، طرز آرایش، نوع لباس پوشیدن، عادتها، گفتارها، حرکات و رفتار بدنی آنها مشهود است. بخش دیگر این دگرگونی رشد و تکامل ارگانیسمی در درون بدن زن و مرد میباشد. به همین خاطر اختلافات زن و مرد از نظر ظاهر و از درون بیشتر میشود که اگر بخواهند با هم تماس بگیرند و روی رشد و تکامل ظاهری و درونی همدیگر تاثیرات درستی بگذارند به این راحتی شدنی نیست.
یک چنین ساختاری رشدیابنده تکاملی متغییر در ژن مؤنث و مذکر به ارث رسیده. یک چنین ساختاری در نطفه نهفته و در جنین رشد و تکامل خود را شروع میکند و پس از تولد نوزاد دختر و یا پسر باید به این رشد تکاملی ژنتیکی خود ادامه بدهند. دختر و پسر هر کدام طبق رهبری قانون فیزیک در رشد و تکامل طبیعی خودشان مشارکت دارند و رشد و تکامل خودشان را رهبری میکنند تا تکمیل تر شوند، البته پدر و مادر، خانواده، اجتماع و محیط زیست هم به آنها کمک میکنند. در مرحلهای از رشد و تکامل بلوغ نسبی آنها شکل گرفته و دختر و پسر بالغ تر شدهاند و بهتر است که این دو با هم بیشتر ارتباط سالم داشته و همدیگر را از نظر ذهنی، روحی، عقلی، احساسی و جسمی لمس کنند و بسازند و متکامل تر کنند.
در رشد و تکامل جنسیتی فردی و جمعی زنانه زنها نه فقط روی فرد و جمع زنانه خودشان نقش زنانه بازی میکنند، بلکه نقش بزرگی هم در جامعه و در طبیعت بازى مى کند و مردها هم در کنار زنها نقش مذکر خودشان را بازی میکنند. هر دو هم در اندازههای مختلف به هم وابسته هستند، چون نواقصى مذکرها دارند که مؤنثها این نواقص را کمتر دارند. متقابلا مؤنثها هم نواقصى دارند که مذکرها کمتر این نواقص را دارند.
براى مثال بدن مذکر سخت و محکم است و فقط به درد کارهای سخت میخورد. بدن مرد چندان نرم، الاستیکی و انعطاف پذیر نیست و شکم مرد خیلی سفت، سخت و خشن و اصلا براى رشد جنین نوزاد که خیلی ظریف و حساس است مناسب نیست. جنین نوزاد نمى تواند در شکم پدر بزرگ شود و رشد کند و کامل شود، ولى طبیعت بدن زن را طورى ساخته است که بدنش نرم، الاستیکی و انعطاف پذیرى لازم را براى رشد جنین دارد. در عوض کارهای خیلی سخت برای بدن ظریف زن مناسب نیست. اگر کارهای سخت، مثل کار ساختمانی در اختیار زنان قرار بگیرد بدن ظریف آنها را میسوزاند. به عبارت دیگر طبیعت چیزى را که به یکى داده عینا به جنس مخالفش نداده و یا برعکس، در نتیجه مؤنث و مذکر چه حیوانات باشند و چه انسان طوری ساخته شدهاند که از نظر جسمی، روحی، ذهنی، عقلی و احساسی نسبت به هم کمبودها و یا برتریهای دارند و بطور نسبی به هم وابستهاند. بر طرف کردن کمبودهای جنسیتی فقط سکسی نیست، بلکه ذهنی، روحی، احساسی، عقلی و جسمی هم هستند، پس بنابراین مرد و زن باید برای هم وقت بگذارند و مرزهای زنانه و مردانه همدیگر را بشناسند.
برای بر طرف کردن این کمبودها و نواقص احتیاج دارند که از ذهنیات، روحیات، عقل و احساس و عادتهای خود در رابطه با هم درست، بجا و به موقع استفاده بکنند. آنها باید با کمک هم بدانند که در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست کجاها عقلی و کجاها احساسی و کجاها به موقع و بجا در اندازههای مختلف از هر دو استفاده کنند. به این طریق همدیگر را رهبری میکنند که تا از برتریهای همدیگر استفاده و نواقص همدیگر را بطور نسبی بر طرف کنند تا با واقعیات اجتماعی و محیط زیست هماهنگ تر عمل کنند و بتوانند این محیطها را هم درست تر بسازند و این محیطها هم روی ذهن، روح، عقل، احساس و جسم زن و مرد تاثیرات درستی داشته باشند.
پس به چند دلیل ارتباط برقرار کردن زن و مرد با هم سخت میشود.:
۱- زن و مرد ویژگیهای مشترک و ویژگیهای متضاد در اندازههای مختلف با هم دارند. ۲- نواقص مردانه با نواقص زنانه با هم فرق دارند. ۳- بین زن و مرد مرزهای اخلاقی، عادتی، روحی، ذهنی، عقلی، احساسی و جسمی وجود دارد. هر دو طرف اگر بخواهند با هم رابطه برقرار بکنند باید این مرزها را بشناسند و پا را از این مرزها فراتر نگذارند. ۴- با آشنایی زن و مرد با هم و یادگیری از هم بخشی از این مرزبندی زنانه و مردانه برای دو طرف روشن تر و خودمانی تر میشود و با این خودمانی تر شدن با هم این دو نفر بیشتر به هم نزدیک و از هم یاد میگیرند و به هم کمک میکنند تا کمبودهای همدیگر را تا آن حدی که ممکن است بر طرف کنند، ولی حساب شده و منطقی که مرز اخلاقیات، روحیات، عادتها، ذهنیات زن و مرد شکسته نشود. ۵- نباید فراموش کرد که زن نمیتواند مرد شود و مرد هم نمیتواند زن شود. به همین خاطر اختلافات بین آنها صد در صد حل شدنی نیست، ولی بعضی چیزها را از همدیگر میپذیرند و بعضی دیگر به مرور برای آنها قابل تحمل میشوند، البته به شرط اینکه زن و مرد از هم یاد بگیرند که کجاها عقلی و کجاها احساسی عمل کنند. ۶- نه فقط زنان و مردان مثل هم نیستند، بلکه در یک چهارچوب کلی تر تمام زنها هم مثل هم نیستند. تمام مردها هم مثل هم نیستند. به همین نسبت انتخاب زنها و مردها برای پیدا کردن زوج مناسب برای خود سخت تر میشود. ۷- لازم است که دختر و پسر تحت تاثیر خانواده درست رشد کنند و از نوجوانی دختر و پسری با هم آشنا و با هم رابطه داشته باشند تا به موقع از همدیگر خیلی چیزهای درست یاد بگیرند و وقفهای در رشد و تکامل آنها بوجود نیاید، منتها زیر نظر پدر و مادر و زیر نظر اولیای دوره راهنمایی و دبیرستان که رابطه این دو نفر در جهت منفی و ناشایست برای خودشان و برای اجتماع نباشد. ۸- دختر و پسر و یا زن و مرد باید یاد بگیرند که مذکر برای مؤنث و مؤنث برای مذکر وقت بیشتری بگذارند تا همدیگر را بهتر بفهمند و از نظر روحی، ذهنی، عقلی، احساسی و جسمی و جنسی همدیگر را بهتر لمس کنند، چون دو جنس مخالف هم هستند و باید مرزهای همدیگر را درست بفهمند و به همدیگر ضرر ذهنی، روحی، عقلی، احساسی و جسمی نزنند. این مهم در هر سنی لازم است، زیرا استفادههای درست از ویژگیهای زنانه و مردانه برای بر طرف کردن کمبودهای ذهنی، روحی، عقلی، احساسی، جنسی و جسمی زن و مرد در هر زمانی و در هر موقعیت سنی و روحی لازم است. ۹- چنین فرقهای اساسی بین زن و مرد در زندگی تنوع ایجاد میکنند و این تنوع است که افراد را در اندازههای مختلف انعطاف پذیر، واقع بین تر و با استعدادتر بار میآورد و زندگی را پویا و متکامل تر میکند. از دل تنوع ارگانیسم زنانه و مردانه است که موجودات حیوانی و گیاهی بوجود آمده و میآیند و تکامل مییابند. این زنها و مردها که از نظر روحى و جسمى با هم فرق مى کنند در خانواده و در جامعه نقش هاى مختلفى بازى مى کنند و زندگى افراد جامعه به این مؤنث و مذکر و به این تفاوت بین زن و مرد وابسته است. ۱۰- این دست آوردها و یادگیریهای ماندنی زنان و مردان به صورت گفتار، رفتار، عملکرد و دست آورد در جامعه و محیط زیست خودشان را در چهارچوب علوم اجتماعی (جامعه شناسی و روانشناسی و زیر مجموعه آنها)، علوم طبیعی، صنعت، اقتصاد، فرهنگ، قانون و حقوق جامعه نشان میدهند. در تمام اینها تجارب و شناختهایی نهفته است که باید به موقع و بجا به نسلهای بعدی انتقال داده شوند. ۱۱- در چنین چهارچوب بالا اگر عمل شود یک نوع احساس وظیفه و احساس مسؤلیت فردى و جمعى و یک نوع خودآگاهی فردی و جمعی، دلسوزى، همیارى، همگرایی، هوشیاری و اتحاد بین افراد بوجود میآیند، ولى حساب شده و با شناخت که جلوى هرج و مرج و دخالت بیجا در جامعه را در اندازههای مختلف میگیرند.
اگر نقش عقل و احساس را در زندگی درست در نظر نگیریم:
اگر مرد و زن از عقل و احساس خود در برخورد با همدیگر و در برخورد با واقعیات اجتماعی و محیط زیست درست استفاده نکنند نه فقط ویژگیهای شخصیتی که از همدیگر گرفتهاند از بین میرود، بلکه رابطه آنها از هم پاشیده و ویژگی زنانه و مردانه فردی و جمعی آنها همه جوره به هم میریزند و از نظر روحی، ذهنی، عقلی، احساسی و جسمی و جنسی ضربه میخورند، یعنی باری به هر جهت، بی منطق، خشن، بی ملاحظه و ممکن است که به هزار کثافت کاری و مواد مخدر روی آورند. ممکن است علنی و یا خصوصی با غریبهها رابطه نا مشروع بر قرار بکنند. یا حتی کم کم همجنس باز شوند که این همجنس بازی از روی اجبار و تحمیل بوجود آمده. فقر و بیکاری هم به این وضعیتها دامن میزنند، مثلا فقر در ایران اولا خانوادهها را از هم پاشانده. دوم همین فقر بعضی افراد را مجبور کرده که به تن فروشی زنانه و مردانه روی آورند. همین فقر باعث شده که بچههای کار و زباله گرد و گدای کن کف خیابان مؤرد تجاوز همه جانبه، بخصوص تجاوز جنسی قرار بگیرند. در هر صورت این نوع تجاوز و تن فروشی زنانه و مردانه و با غریبهها قاطی (غاطی) شدن و یا همجنس بازیها از روی تحمیل، اجبار، فقر مالی، فقر فرهنگی هستند. اما این نوع همجنس بازیهای اجباری با همجنس گرایانی فرقهای اساسی دارند. همجنسگرایی بعضی از افراد از دگرگونی در ساختار ارگانیسمی و هرمونی بدن آنها ناشی میشود، مثلا طرف همجنسگرا مرد است، ولی تمایل جنسی زنانه دارد. یا همجنسگرا زن است، ولی تمایلات جنسی مردانه دارد. در هر دو حالت کسی نباید خودش را با زور به این همجنسگرایان زن و مرد تحمیل کند.
برخورد مذهبیها و آخوندهای افراطی با زنان و مردان:
مذهبیها و آخوندهای افراطی در هر زمان، بخصوص بعد از انقلاب ۵۷ تشخیص درستی از خوب و بد و زشت و زیبا نداشته و ندارند. چرا؟، چون در ذهن و روح مذهبی افراطی، بخصوص آخوند جماعت عقل که وجود ندارد هیچی، بلکه آنها دشمن عقل و عقلگرایی و خردگرایی هم هستند. دوم در نبود عقل هزار و چهارصد سال است که گرفتار احساسکور مذهبی هستند. به فرمان خدای احساسکور مذهبی آخوند جماعت و مذهبیون افراطی عقل ناقص خودشان را در صندوقچه ذهن و روح بیمار خود زندانی کرده تا این عقل ضعیف پوسیده شود. چرا چنین شده؟، زیرا در قدیم علم وجود نداشته و بشر گرفتار رخدادها و واقعیات خشن اجتماعی و محیط زیست بوده و در نبود آگاهی و علم عقل بشر ضعیف و احساس در نبود عقل درست مجبور بوده که در بر خورد با این رخدادها و واقعیات خانمان برانداز همه چیز را با دروغ و سرهمبندی به خورد ذهن و روح بشر بدهد. از دل این همه دروغ بافی بوده که ذهنگرایی، توهمزایی، انزواطلبی، انحصارگرایی، خشونت عریان افراد بیرون آمده. افراد اینها را در اصطکاک و برخورد با هم تشدید کرده و نهایتا به مذهب افراطی، ناسیونالیسم و قومگرایی افراطی تبدیل کردهاند، البته مذهب که بیش از حد به نیروهای غیبی، ملائکه، جن و شیطان وصل بوده بیشتر افراطی شده تا حدی که ناسیونالیسم و قومگرایی افراطی را هم زیر سلطه خود آورد. در این مذهب افراطی همانطور که گفته شد احساسکور در نبود عقل همه کاره ذهن و روح جاهل مذهبیها شد و کم کم در افراط بیشتر به درجه خدایی رسید. در ذهن و روح مذهبیهای افراطی عقل هیچ کاره و اگر کسی عاقل میبود کافر محسوب میشد و ریختن خونش واجب، مثل ریختن خون منصور حلاج و عین القضات همدانی و دیگران. مولانا مولوی از دست این مذهبیهای افراطی به ترکیه فرار کرد.
امروزه این جفنگیات هزار و چهارصد ساله مذهبی افراطی به آخوندها و دار و دسته خمینی و خامنهای رسیده. این آخوندها در جهل مرکب مذهبی غرق هستند و خدای احساسکور مذهبی مظهر جهالت و جنایت و مظهر کمبودهای وحشتناک همه کاره ذهن و روح مذهبیها، بخصوص آخوندها شده. کمبودهای احساسکور آنها مدام زیاد تر میشوند، چون در نبود عقل در ذهن و روح آخوند جماعت تضاد آخوندها با پیشرفت و علم خیلی زیاد است. از طرفی دیگر علم و پیشرفت خیلی قدرتمند به پیش میروند. مهم تر از همه آگاهی تودهها در ایران و جهان بالا رفته است. مردم ایران دشمن واقعی خود، یعنی آخوند و مذهب افراطی را شناختهاند و انگشت اتهام خودشان را به طرف دشمنان خود گرفتهاند. این احساسکور مذهبی در ذهن و روح آخوندها و مذهبیون افراطی در هیچ سطحی جوابی درخور برای رخدادها و واقعیات رشدیابنده اجتماعی و محیط زیست ندارد و این محیطها را خراب و تضاد آنها نیز با علم و مردم بیشتر میشود. از همه مهم تر مشکلات آخوند و دار و دسته با نسلهای جدید بیشتر و بیشتر میشود، چون نسلهای جدید با هر نوع رکود، عقب گر و کهنه گرایی، بخصوص از نوع مذهب افراطی مخالف هستند. این نسلهای جدید نوگرا، علمگرا و رو به جلو و رو به علم حرکت میکنند. با وجود تمام اینها رژیم آخوندی سعی میکنند با دروغ، تزویر، شیادی، زور، شکنجه و اعدام خودش را پا برجا نگه دارد. نه فقط مخالف عقل و عقلگرایی، بلکه مخالف احساس هم هست. جمهوری اسلامی گرفتار احساسکور مذهبی از ناسیونالیستها، قومگرایان و کمونیستهای افراطی که خودشان از عقل کم میآورند و گرفتار احساسکور هستند میخواهد که زیر سلطه احساسکور مذهبی بروند و احساسکور خودشان در خدمت احساسکور مذهبی آخوندیسم باشد تا همه جوره احساسکور مذهبی آخوندی کمبودهای هزار و چهارصد سالهاش بر طرف شود. از طرفی دیگر جمهوری اسلامی به اربابان خارجیش میگوید که ما از عقل کم میآوریم. ظاهرا ما با هم دشمن هستیم، ولی برای غارت مردم ایران و منطقه به ما کمک عقلی بکنید تا با هم ملت ایران را بچاپیم. آخوندها از مالکشهای داخلی و خارجی میخواهند که گندکاری احساسکور مذهبی ما آخوندها را بر طرف و ماله کشی کنید و به روی مبارک ما آخوندها نیاورید تا خدای احساسکور مذهبی در ذهن و روح ما ناراحت نشود. ما نایبان بر حق الهی هستیم. در راه خدای احساسکور مذهبی شیطانی ما امت وار تا مرز بندگی و عبد به ما خدمت کنید، حتی با غارت و چپاول مردم نمک نشناس. هر کس هم صدایش در آمد هزار بلا سرش بیاورید تا خدای احساسکور مذهبی ما کمبودهایش بر طرف و از شما راضی باشد و شما را ببخشد و روز قیامت به بهشت بروید.
احساسکور مذهبی در درگیری احساس ظریف زنانه:
پس از هزار و چهارصد سال و پس از ۴۵ سال جنایت مذهب و آخوند افراطی هنوز کمبودهای خدای احساسکور مذهبی در ذهن و روح آخوندها و مذهبیهای افراطی بر طرف نشده و مدام در نبود عقل در ذهن و روح آخوند و مذهبیهای افراطی کمبودهایش بیشتر میشود، پس بنابراین خدای احساسکور راضی نیست و این بازی جنایتکارانه با همه چیز و هر کس و به هر شکل ادامه دارد. در ادامه این بازی جنایتکارانه، خدای احساسکور مذهبی کمبود دار نه فقط احساسکور ناسیونالیستها، قومگرایان و کمونیستهای افراطی را زیر سلطه خود آورد، حتی تحمل احساس ظریف زنانه را هم ندارد. برای برطرف کردن کمبودهای خود به سراغ زنها میرود. خدای احساسکور مذهبی در ذهن و روح آخوند جماعت میگوید زن را خدا آفریده برای ارضاء جنسی و احساسی مردان، بخصوص مردان مذهبی و از همه مهمتر آخوندها. خدای احساسکور در ذهن و روح بیمار آخوند به آخوند امر میکند که توی آخوند به امت و بخصوص به زنها بگو که زن و بدن زن همه جوره باید در خدمت اسلام و خدای باری تعالی مذهبی و در خدمت مؤمنین باشد، چرا؟، زیرا در ارتباط جنسی و عاطفی بین آخوند و زنش احساسکور مذهبی آخوند احساس ظریف زنانه را اصلا نمیتواند بفهمد و تحمل کند. بده و بستان دو طرفه عاطفی بین آخوند و زنش وجود ندارد، چون آخوند و خدای احساسکور مذهبی حاکم بر ذهن و روح آخوند خیلی خشن، بی رحم، انحصارگرا و مطلقگرا است. زمانی احساس زنانه را تحمل میکند که همه جوره زن به احساسکور مذهبی آخوند بنده وار خدمت بکند. خدای احساسکور مذهبی، حتی یک زن برایش کفاف نمیکند و تا چهار زن جوان و دختر ۹ ساله را به عقد و ازدواج خود در میآورد و زنهای قبلی هیچ نوع حق اعتراض ندارند. این چهار تا زن باز هم کمبودهای خدای احساسکور آخوندی را بر طرف نمیکنند و آخوند و احساسکور مذهبیش ارضاء نمیشود، بعد از این زنان رسمی نوبت به نوبت زنان صیغهای وارد این بازی شهوترانی میشوند.
نه سکس، نه غارت و نه جان آدم بی گناه گرفتن کمبودهای مذهبی خدای احساسکور حاکم مطلق بر ذهن و روح آخوند جماعت را بر طرف نمیکنند تا حدی که اربابان خارجی و مالکشان داخلی و خارجی، مثل ماله کش اعظم (جواد ظریف) هم چندان نمیتوانند به این رژیم آخوندی و خدای احساسکور کمبود دارش کمکی بکنند. زنان جامعه، حتی زنان مذهبی که شوهر مذهبی و شوهر آخوند دارند پی بردهاند که این رسم دینداری مظهر لجن است، ولی رسم شوهرداری و زنداری نیست و مخالفتهای زنان در سراسر کشور با رژیم آخوندی در هر سطحی بالا گرفت. آخوندهای کمبوددار برای ارضاء بیشتر احساسکور مذهبی خود در کنار زن بازی از همان ابتدای انقلاب رو آورده بودند به بچه بازی و باجناق بازی که تا کمبودهای احساسکور مذهبی خودشان را بیشتر بر طرف بکنند. امروزه از دستشان در رفته و به هیچ وجه نتوانستند و نمیتوانند این احساسکور مذهبی حریص مطلقگرای مذهبی افراطی در ذهن و روح آخوند جماعت را ارضاء و راضی کنند. این خدای احساسکور الآن خِر آخوند را چسبیده، چون دیگر با هیچ ترفندی زورشان به مردم و به علم نمیرسد. کار آخوند جماعت و دار و دسته به جایی رسیده که همه چیز را خواسته و نا خواسته علنی کردهاند آن هم بطور آتش به اختیاری که عزیز جون ما هیچ نوع کنترلی بر خودمان و بر مردم نداریم. هر فرد مذهبی هر طور میتواند احساسکور خودش را به هر شکل میتواند ارضاء کند و سر و سامان بخشد. این به این معنی است که احساسکور حاکم مطلق بر ذهن و روح هر فرد مذهبی افراطی خودش را از زیر سلطه احساسکور مذهبی آخوندی بیرون میکشد و هر طور بتواند برای ارضاء این احساسکور لجن حاکم بر ذهن و روح خودش دست به هر کاری میزند. اما مردم جلوی آخوندها و احساسکور آنها و دار و دسته آنها ایستادهاند و صف مقاومت مردم بر علیه آخوند و مذهب افراطی به شکلهای مختلف بیشتر میشود. اکثر مردم خوشبختانه سالیان سال است که این احساسکور مذهبی، ناسیونالیستی، قومگرایی و کمونیست افراطی را شناختهاند و کم و بیش از آنها فاصله گرفتهاند، تا حدی که دروغهای آخوندی مذهبی و منشوربازی، وکالت بازی و رفتن رضا پهلوی به اورشلیم نتوانست مردم را فریب بدهند. امروزه جنبش انقلابی مهسا به شکل دیگری به راه خود ادامه میدهد. حجاب اختیاری خوشبختانه به همت والای زنان و دختران با غیرت و دلاور پا برجا ماند. روح عزیزانی که جان عزیز خود را در این راه از دست دادند شاد و راهشان مستدام باد. انتخابات فرمایشی توسط مردم آگاه تحریم شد. این یک شکست بزرگ برای رژیم آخوندی درمانده و فاسد است و یک پیروزی بزرگ برای مردم قهرمان ایران.
روز جهانی زن را به زنان و دختران ایران و جهان تبریک میگویم. موفق و پیروز باشید! پاینده و جاویدان ایران عزیز ما!
اکبر دهقانی ناژوانی
برای ادای دِین! م. سحر