۲۴ اسفند روز تولد رضا شاه است.
به رضا شاه در دوران قبل از انقلاب، رضا شاه کبیر می گفتند، در دوران بعد از انقلاب برای خوار و خفیف کردن اش رضا خان میرپنج.
دادن صفت کبیر به اشخاص در تاریخ جهان و در کشورهای مختلف سابقه ی طولانی دارد.
من شخصا رضا شاه را بزرگ می دانم به دلایل بسیار.
او کسی بود که با اراده و قدرت، و به طرزی عجیب و شگفت انگیز، سعی کرد کشور ما و مردم اش را از عقب ماندگی تاریخی نجات دهد و با تمرکز بر زیر ساخت های پیشرفت و اصرار بر بنای آن ها طی شانزده سال در شرایطی که فقر و مصیبت و جنگ و فشار داخلی و خارجی از هر طرف او را محاصره کرده بود، گام های «عملی موثر»ی در این راه بردارد و به قولی ره صد ساله را یک شبه بپیماید.
صدها چیز عجیب در مورد این مرد با اراده و تدبیر نوشته شده است که برخی به افسانه می ماند.
شاید از نظر فرهنگ که مهم ترین رکن پیشرفت واقعی یک کشور است، بنای دانشگاه تهران بزرگ ترین کار او بود.
از نظر عدالت، بیرون کشیدن موضوعات قضایی از چنگ آخوندها و ایجاد دادگستری مدرن بود.
از نظر وارد کردن به عرصه ی اجتماع و مسوولیت دادن به نیمی از آحاد جامعه که در قبرستان اسلام و حجاب و هیچ بودن دفن بودند یعنی زنان کارهای او بخصوص در مقابله با ملاهای حاکم بر اذهان مردم و نیم دیگر جامعه یعنی مردان معمولی ایرانی کارهایی که او کرد شگفت انگیز بود.
حتی تغییر دادن ظاهر مردم از یک مُشت انسان درب و داغان تنبان پوش و کثیف به مردمی آراسته و نظیف نسبت به زمان خود این مرد بزرگ اگر نبود این ظاهر نیمچه متناسب با پیشرفت زمان هم نبود.
در تخصص من، پیش بینی رضا شاه به این که موضوع هوانوردی دنیا را تغییر خواهد داد و به عنوان رکن پیشرفت جهان شناخته خواهد شد موردی شگفت انگیز از آینده بینی این مرد است.
می گویند رضا شاه زور گفت. بله زور گفت چرا که بدون زور گفتن کاری در جامعه فلک زده ی ایران پیش نمی رفت.
همین امروز هم که ما مثلا در دوران مدرن زندگی می کنیم و هف هشت میلیون ایرانی در کشورهای مدرن غربی ساکن هستند، بدون زورگویی و با دمکراسی بازی و خواهش و تمنا و بحث و جدل دمکراتیک، امکان ندارد بتوانیم کوچک ترین کاری از پیش ببریم چه برسد به کارهایی که باطن و ظاهر جامعه را می خواهد تغییر دهد.
باور نمی کنید به بحث های مثلا «اپوزیسیون» خارج از کشور نگاه کنید. قدم از قدم نمی توان برداشت با این روحیه ی خودخواهی و خودهمه چیز پنداری و عدم قبول برنامه و مدیریت در موضوعات اجتماعی و سیاسی. برای کوچک ترین کار باید تمام انرژی را صرف قبولاندن آن کار کرد و دیگر وقت و امکانی باقی نمی ماند برای اجرایی کردن اصلِ کار.
رضا شاه آمد با زور ایران را ساخت. هم اکنون هم چه خوش مان بیاید چه بدمان بیاید، چه کسر شان ملت فهیم ایران بدانیم، کس یا کسانی باید ««««در ابتدای حکومت بعدی»»»» بر سر کار بیایند که دیکتاتور مصلح و مردم خواه و مردم دوست و ایران دوست باشد. باید امیدوار باشیم این دیکتاتور تبدیل به دیکتاتور ضد مردم و ضد ایران نشود و آرام آرام به جای بستن دریچه های آزادی که در اختیار او قرار می گیرد، آن ها را به تدریج باز کند و طی «چهار پنج سال» ایران زیر زور مصلحانه را به دمکراسی و آزادی و انتخاب اجتماعی واقعی و آزادانه برساند. جز این ایران در هرج و مرج، تتمه ی دارایی های مادی و معنوی اش و احتمالا قسمت هایی از خاک اش را از دست خواهد داد.
رضا شاه، سمبل بزرگی و قدرت و اراده یک دیکتاتور مصلح و مردم دوست است. سیلی یی که او به آخوند می زند برای نشان دادن قلدری اش نیست بلکه برای نشان دادن ایران دوستی و مردم دوستی و هواداری او از نیمی از مردم این کشور است.
دیدم ابلهی نوشته است که ما به هیچ پادشاه و رییسی در ایران مدیون نیستیم و فقط به مردم ایران مدیون هستیم. مگر پادشاه و رییس،،، ایران مُلک پدرشان است که بخواهند آن را به ما بذل و بخشش کنند؟ دوست داشتم توده ی بر روی هم ریخته شده ی ایران بدون رییس و مدیر مدبر مثل قطعات باز شده ی یک ساعت بر روی هم انباشته می شد و شخصی مانند او وسط این «خرت و پرت ها» زندگی می کرد تا معنی داشتن رییس مدیر و مدبر و برنامه ریز را می فهمید و چنین رییسی را قدر می شناخت.
امروز، در قبرستانی که آخوندها برای ما ایرانیان به وجود آورده اند و ایران را تبدیل به خرافات کده و ماتم کده و قبرستان زندگان کرده اند، کار بزرگ کسی مثل رضا شاه بزرگ، بیش از پیش ارزش خود را نشان می دهد.
یادش گرامی.
علل شکست گروه مهسا از نگاه مشاور گروه
تفاوت مسئولان نظام مقدس با پوشک!