به فاصله ی چند روز، در ایران، وارد سالی می شویم که به گفته ی بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران، فاجعه در انتظار اقتصاد ایران است: تورم دو تا سه رقمی، رکود گسترده، بی ارزش شدن پول ملی، افزایش قیمت ارز منتج از آن، کسر بودجه ی عظیم دولت، تعطیل شدن زنجیره ای کارگاه ها و کارخانه ها، بیکار سازی های گسترده ی کارگران، ورشکستگی کسبه ی خرد و به هم ریختن بازار تولید و توزیع داخلی، افزایش هزینه های کالاها و خدمات دولتی، افزایش مالیات ها و عوارض و کنترل سهمگین دولت بر هر نوع تراکنش مالی توسط شهروندان و...
تجمیع و ترکیب این پدیده ها، در کنار سایر معضلات اقتصادی ذکر نشده، کشور را به سوی «فروپاشی اقتصاد» ایران خواهد برد. از حالا شبح این ابربحران جامعه را دچار تنش ساخته است و یکی از تلخ ترین نوروزهای تاریخ معاصر ایران را برای مردم رقم زده است. نوروزی که به گفته ی شهروندان به کامشان «زهر شده»، چرا که میلیون ها خانوار به فقر کشیده شده قادر به پرداخت هزینه ی «یک میلیون تومانی» سفره ی هفت سین آن نیستند.
در چنین شرایط دیری نخواهد پایید که با آغاز مظاهر بارز و آشکار فروپاشی اقتصادی، تنش های اجتماعی کلید بخورد و به سوی ناآرامی های متعدد شهری و روستایی در سراسر ایران رویم. امری که با خود تشنج عصبی جامعه را به همراه آورده و اگر وضعیت اقتصادی به وخامت خود ادامه دهد، بی تردید نوع فراگیر از هم گسستگی فردی و خانوادگی و «فروپاشی اجتماعی» ایران را به همراه خواهد داشت. فاصله ی طبقاتی به یک اوج بی سابقه در کل تاریخ ایران رسیده و دیگر نمی توان دو سر جامعه را برای یک همبستگی حداقلی به هم وصل کرد. چنین جوامعی از هم می گسلد.
ترکیب این دو نوع فروپاشی ساختاری، کشور را به فاز آشوب و هرج و مرج بی سابقه می کشاند و در نبود هیچ دخالت جدیی برای حل و فصل آن، از سوی حکومت، بحران سیاسی در کشور کلید می خورد. این بحران در قالب ضرورت اقدام از بالا مطرح می کند و در نبود امکانی برای اقدام توسط دولت فرومانده و ورشکسته، ضرورت حذف درون حکومتی میان باندهای مافیایی حاکم مطرح می شود. این حذف ها در قالب تنش های تند سیاسی -و جنگ قدرت- بروز می کند. به طور معمول، بر اساس نیروی مسلح تحت امر خود، هر جناح مافیایی تلاش خواهد کرد که دیگری را حذف و انحصار منابع قدرت را در اختیار خود گیرد. این نزاع در شکل فراگیر خویش زمینه ی بروز سومین مورد، یک «فروپاشی سیاسی» را فراهم خواهد کرد.
با تحقق فروپاشی سیاسی، مرکزیت قدرت پایتخت به عدم تمرکز قدرت در سراسر ایران تبدیل شده و سرنوشت ملت به دست هر فرد و نهادی می افتد که بتواند جمعیت مسلحی برای خود در ده و دهستان و شهر و شهرستان و استان فراهم کند. این همان نیروی گریز از مرکز معروف است که ایران را به تلاشی و تجزیه خواهد کشاند. با در نظر گرفتن این که دشمنانی مانند اسرائیل و جمهوری آذربایجان و طالبان و امارات و برخی دیگر هم در کمین هستند تا هر یک تکه ای را بدزدند و ببرند می توان آینده ی ایرانستانی ایران را ترسیم کرد.
راه حل؟
در چنین شرایطی که سطح آگاهی جمعی ایرانیان بالا، اما سطح کنش جمعی ایرانیان پایین است، چاره ای نیست جز پیش بینی و تدارک برای موقعیتی که در آن این آگاهی تعمیم یافته در مورد آینده تیره و تباه، نزد میلیون های ایرانی، می خواهد برای تامین بقای خویش، به یک واکنش جمعی دست بزند. در این شرایط است که هرگونه حرکت از پیش سازمان یافته شده می تواند مفید و موثر واقع شود. توده های گرسنه و جان به لب آمده نیاز به «رهبر» و «مدیریت» دارند. پس، هر تشکل سیاسی که بتواند این دو عنصر «رهبر» و «مدیریت» را با کمیت و کیفیت کافی تامین کند قادر خواهد بود بخش سرنوشت سازی از این پتانسیل عظیم مردمی را در اختیار خود بگیرد.
بدیهی است که تمامی جریان های قدرت طلب و غیرمردمی نیز، برای شرایط وخیم پیش روی، خود را با مجهز کردن به این دو عنصر آماده می کنند. آنها می خواهند بتوانند این پتانسیل عظیم اعتراضی را در خدمت بگیرند. به همین دلیل، نیروهای مردمی نه تنها باید برای این منظور آماده شوند، بلکه هم چنین خود را برای رقابتی سخت در این عرصه آماده کنند. تمامی جریان های مردم فریب، فرصت طلب، وابسته، نوکر بیگانه، منفعت جو و غیره، در کنار جریان های مردمی، ایران دوست، آزادیخواه، عدالت طلب و در جستجوی تامین منافع ملی، در صحنه پرآشوب آینده ی ایران حضور خواهند داشت. این رقابت در شرایط پرهرج و مرج حاکم بر کشور هیچ منطق یا بارقه ی دمکراتیکی در خود نخواهد داشت و تنها بر اساس زور و قدرت تعیین تکلیف خواهد شد.
به همین خاطر، جریان های مردمی باید به چند چیز بیاندیشند:
- فرصت کمی تا رسیدن به شرایط به هم ریختگی ساختاری عمومی ایران باقیست.
- در این فرصت کوتاه باید دو عنصر «رهبر» و «مدیریت» را تدارک دید.
- باید خود را شناساند، اعتبار همگانی به دست آورد و پایگاه اجتماعی قوی تدارک دید.
- باید پذیرفت که جز قدرت، و جز قدرت، هیچ معیار دیگری برای موفقیت شاخص نخواهد بود.
این مورد آخر هشداری است به تمام آنانی که تصور می کنند به دلیل باور به حقانیت آرمان های خود شانس زیادی برای کامیابی خواهند داشت. چنین نیست، در مورد شرایطی صحبت می کنیم که تمامی ارزش های اخلاقی مورد نظر ما تنها در صورت برخورداری از «قدرت» تحقق می یابند، نه هیچ چیز دیگر.
راه حل مشخص؟
برای این منظور باید روی پیشنهاداتی که شانس اجرایی دارند تمرکز کنیم، نه راه های رویاساخته ای که در چند دهه ی گذشته جواب نداده اند. در چارچوب «جبهه ی مردمی جمهوری دوم»، نگارنده فرمولی را پیشنهاد داد که در صورت تحقق، این دو عنصر «رهبر» و «مدیریت» را برای شرایط بحرانی پیش روی ایران آماده خواهد ساخت:
- جبهه ی مردمی جمهوری دوم، موضوع سخت و اختلاف افکن «رهبری» را به امر روشن و تعیین تکلیف شده «رهبر» تقلیل داده است. دیگر بحث این که چگونه جریان را رهبری کنیم مطرح نیست، بحث این است که چگونه راهنمایی های «رهبر» را پیاده کنیم: کار جمعی و رهبری فردی.
- جبهه ی مردمی جمهوری دوم، «مدیریت» را یگانه فعالیت و کار اصلی خود می داند. آن عم یک مدیریت فن سالار (تکنوکرات) که توان برخورد با معضلات را داشته باشد. وجود «رهبر» هم برای تسهیل خدمت به مدیریت است نه به خدمت گرفتن آن. این جبهه، با پیش بینی تشکیلات هرمی و سازماندهی عمودی، توانایی بالایی دارد که در شرایط پر از آشوب و بی نظمی، نظم رفتاری و کاری را پیاده و اوضاع کشور را تحت کنترل بگیرد.
در نوع تشکیلاتی که در این جبهه پیش بینی می شود، رهبر، در راس تشکیلات، راهنمایی های عمومی کار را ارائه می دهد. و وقتی می گوییم کار، منظور «ماموریت» (mission) است که شامل سه مرحله می باشد:
- مدیریت حرکت برای خلع قدرت از نظام در تمامیت آن (پایان دوران «جمهوری اول»)
- مدیریت کشور در دوران حساس گذار (تامین امنیت و نان و آب و برق و وحدت ملی و تمامیت ارضی و ...)
- مدیریت کشور برای تدارک استقرار یک حکومت منتخب با عنوان دوران «جمهوری دوم».
انجام این سه کار فقط در قالب یک تشکیلات عمودی سازمان یافته با داشتن 1) رهبر 2) تیم مدیریتی قوی متشکل از فن سالاران (متخصصین و کاربلدان) 3) نیروی اجرایی مردمی و 4) امکانات مالی و مادی کافی میسر خواهد بود.
پس از انتشار مقالات اخیر و ارائه ی برنامه هایی در این حوزه، هموطنان از داخل و خارج شروع به تماس برای اعلام آمادگی جهت همکاری کردند. به همین دلیل اینک یک «کمیته تدارک تشکیل جبهه ی مردمی جمهوری دوم» بنا گذاشته شده که آماده ی پذیرایی از هموطنان دیگر برای پیشبرد کار تدارکاتی است. اگر استقبال خوب باشد می توان روی این حساب کرد که در یک مقطعی، که نیروی انسانی کافی و منابع مادی حداقلی فراهم شده است، این کمیته اقدام به تشکیل «جبهه مردمی جمهوری دوم» کند و از آن موقع جبهه به طور رسمی فعالیت خود را آغاز خواهد کرد.
اینک وقت عمل است. حرف را به حداقل و کنش را به حداکثر تبدیل کنیم.
شدنی است اگر بخواهیم. انتخاب با ماست.
کورش عرفانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای دنبال کردن برنامه های تحلیلی نویسنده به وبسایت تلویزیون دیدگاه مراجعه کنید: www.didgah.tv
جهت اطلاع از نظریه ی «بی نهایت گرایی» به این کتاب مراجعه کنید: «بی نهایت گرایی: نظریه ی فلسفی برای تغییر» www.ilcpbook.com
آدرس تماس با نویسنده: korosherfani@yahoo.com
توئیتر: KoroshErfani@
ما با هم هستیم، ترانه جوانبخت
پیکر زن همچون میدان نبرد، رکسانا حمیدی