Thursday, Mar 28, 2024

صفحه نخست » اپیدمی "مرگ" در رسانه‌های فارسی‌زبان

rasoulpour.jpgتحلیل سامان رسول پور از کاهش بودجه، کوچک‌تر شدن و یا تعطیلی رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور

سامان رسول پور در توئیتر نوشت:

یک) روند قابل تاملی از تعطیلی، کاهش بودجه و کوچک‌تر شدن بخشی از رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور در جریان است.

این تغییرات دست‌کم شامل من‌و‌تو، ایران‌اینترنشنال، بی‌بی‌سی‌فارسی و چند رسانه ‌با سرمایه عربی شده است. دامنه این تغییرات:

تعطیلی من و تو، تعطیلی قریب‌الوقوع [مقطعی؟] دفتر واشینگتن ایران‌اینترنشنال و اشکال مختلف قطع همکاری یا بازخرید آنطوری که گفته می‌شود دست‌کم ۴۰-۵۰ همکار این بخش در کنار انحلال دپارتمان‌ها و بخش‌هایی از دفتر لندن و بازخرید جمع نه چندان کوچکی از همکاران دفتر لندن؛تغییرات ساختاری در بی‌بی‌سی فارسی و ادغام ساختارمدیریتی آن در بخش‌های دیگر، بخشی از این روند است. این تغییرات شامل بخش‌های مربوط به افغانستانِ این رسانه‌ها هم شده است. در اینجا باید تاکید کرد که توجیه و منطقِ درونی این تحولات در تک‌تک این رسانه‌ها، یکسان نیست و از نظر زمانی روند تغییرات در برخی از رسانه‌ها مثل بی‌بی‌سی فارسی از دو سال پیش آغاز شده و همچنان ادامه دارد. اما پیامدهای این روند، برای مخاطبان این رسانه‌ها در داخل ایران، تقریبا یکسان است.

چه اتفاقی در حال وقوع است؟ توضیح شفاهی، رسمی یا اداری بیشتر این تحولات این است: «از قطع یا کاهش بودجه به دلایل و نسبت‌های مختلف گرفته تا ملاحظه‌ها و نگرانی‌های امنیتی».

دو) دو فاکتور اصلی در این معادله وجود دارند:

یک: پارادایم‌شیفت و تغییر بیزینس پلانِ رسانه‌ها. دو: امنیت منطقه و شرایط بین‌الملل.

پارادایم‌شیفتِ رسانه‌ای به این معنا که در بیشتر کشورهای دنیا، از جمله آمریکا، کانادا و اروپا، روند کوچک‌سازی رسانه‌ و تعدیل و بیکارشدن نیروهای رسانه‌ای، شدت گرفته است. رسانه‌های سنتی اعم از رادیو، تلویزیون و رسانه‌های چاپی، هم پرهزینه هستند و هم در متنِ «عصر دیجیتال» و قدرت‌مند شدن رسانه‌های اجتماعی‌، لزوما موثرترین‌ها نیستند. تمایل عمومی به سمتِ مدرن‌سازیِ منطق رسانه‌ای و ایجاد پلاتفرم‌های کم‌هزینه‌تر، کوچک‌تر و متمرکزتر در حوزه آنلاین در حال تغییر است. وضعیت اقتصادی و رویکرد سیاسی احزاب حاکم در این کشورها هم، کم‌‌ و‌بیش بر این روند تاثیر گذاشته است.

نتیجه عامل نخست، گرایش سراسری در دنیا به سمت تغییر استراتژی رسانه‌ای، کاهش بودجه و حضور قوی‌تردر پلاتفرم‌های آنلاین است. خروجی؟ تعطیلی یا تعدیل[فسخ قرارداد] هزاران نیروی رسانه‌ای در یک سال گذشته در جهان. تنها در آمریکا ۱۷۵۰۰ نفر در نیمه نخست ۲۰۲۳ در رسانه‌ها از کار بیکار شده‌اند. به عنوان مثال، لس‌آنجلس‌تایمز، ۲۰ درصد نیروهای اتاق خبرش را بیکار کرد. چیزی حدود ۱۲۰ شغل. وایز مدیا، حدود ۱۰۰ نفر را تعدیل کرد. در بریتانیا، گروه اسکای برای فسخ ‌قرارداد۱۰۰۰ نفر برنامه‌ریزی کرده؛ دلیل اصلی، «شیفت از برنامه‌سازی تلویزیونی به برنامه‌سازی اینترنتی» عنوان شده است.

سه) بنابراین، عجیب نخواهد بود اگر رسانه‌های بزرگ فارسی‌زبان خارج از کشور هم از این منطق جهانشمول متاثر و متضرر شوند. اما این می‌تواند در برخی موارد و در خصوص بخشی از رسانه‌ها لزوما توضیح‌دهنده همه داستان نباشد.

در حوزه ایران، این سه فاکتور با وضعیت کشورهای غربی کاملا متفاوت است: - شرایطِ سیاسیِ داخلی، نوعِ حکمرانیِ داخلی و رویکردِخارجی. - ماهیتِ صنعتِ رسانه. -زیرساخت‌هایِ اینترنت.

رسانه‌ها در داخل، به شدت اسیر سانسور هستند؛ سرعت اینترنت، به شدت کند و مبتلا به فیلترینگ است؛ در غیاب رسانه های ملی [با بودجه و نظارت مردمی] و رسانه‌های آزاد در داخل کشور، رسانه‌های فراگیری مثل کانال‌های ماهواره‌ای خارج از کشور، همچنان مرجعیت دارند وفراگیر و موثر هستند.

از طرف دیگر، جامعه، به شدت ناراضی است و حکومت،به شدت ناسازگار با منطقه و جهان. برای همین، کاهش بودجه احتمالی در چنین موقعیتی، فارغ از انگیزه اولیه و عامل اصلی آن، معنای فرااقتصادی، و تبعات سیاسی هم خواهد داشت. نتیجه‌ای که می‌توان گرفت این است: علاقه دست‌کم بخشی از اسپانسرهای دولتی، شبه‌دولتی و "خصوصی" به ویژه در منطقه و در اروپا، برای سرمایه‌گذاری و تقویت‌کردنِ موثرترین رسانه‌های موجود فارسی‌زبان کاهش یافته است؛ خروجی آن احتمالا کاهش نسبی بُرد سیاسی این رسانه‌ها خواهد بود. تعطیلی یا تضعیف پلاتفرم تلویزیون در فضای ایران، یعنی تضعیف گلوگاه اصلی تاثیرگذاری. زمان؟ مقطعِ همزمان یا پس از یک خیزش سراسری در ایران و احتمال ازسرگیری امواج مختلف اعتراضات. این به نفع کیست؟ بگذارید کمی بیشتر این موضوع را باز کنیم.

چهار) بزرگ‌ترین نگرانی فعلی و بالقوه جمهوری اسلامی، فورانِ خشم عمومی، شکل‌گیری اعتراضات خیابانی، پوشش وسیع رسانه‌‌ای و جلب حمایت جهانی است. این سیکل، بزرگ‌ترین کابوسِ حاکمان ایران است. آن چیزی که در خیزش «زن، زندگی، آزادی» عملا اتفاق افتاد.

اگر یک درصد قرار باشد مذاکرات مستقیم، غیرمستقیم، یا پشت‌پرده‌ای بین جمهوری اسلامی و یک بازیگر/ بازیگران متخاصم فعلی و قبلی‌اش در جریان باشد،[که براساس منطق سیاسی و شرایط منطقه نباید دور از انتظار تلقی شود] مطمئن‌شدن از خنثی‌کردن یا کاهش بُرد رسانه‌های فارسی‌زبان، یکی از مهم‌ترین علایق و اولویت‌های امنیتیِ جمهوری اسلامی خواهد بود. موضع رسمی و غیررسمی جمهوری اسلامی، همیشه علاقه به تعطیلی رسانه‌های فارسی زبان خارج از کشور یا کاهش تاثیرسیاسی و انتقادی آنها بوده است.

اگر بتواند با تهدید و ترور، اگر نتواند، با مذاکره، دیپلماسی و اشکال مختلف بده‌بستان متعارف بین دولت‌ها.

باید تاکید کرد که سطح تنش‌ها و میزان تاثیرگذاری جمهوری اسلامی روی این بازیگران به یک اندازه نیست؛ همزمان، رویکرد و برخورد یکسان و مشابهی مثلا بین عربستان، بریتانیا یا آمریکا و یا بازیگران حوزه خصوصی در قبال جمهوری اسلامی وجود ندارد. بنابراین از نظر سیاسی، سخت می‌توان آنها را در امتداد یکدیگر تعریف کرد و در یک دسته گنجاند. اما در طرف مقابل:

براساس «منطق بقا» و نیازهای امنیتی، جمهوری اسلامی همیشه این زمینه را دارد که بدونِ تغییرِ ماهیت و تغییرِ بنیادینِ رفتارش، به گروه‌های مخالف، یا ظرفیت‌های سیاسی و رسانه‌ای مستقل از خود، در شرایط توافق با کشورهای منطقه یا غرب، ضربه بزند. مثال واضح، ادامه و حتی گسترش فعالیت‌های بی‌ثبات‌کننده و تروریستی جمهوری اسلامی بعد از «توافق برجام» است.

پنج) در مورد وضعیت کنونی و رسانه‌ها، ما هنوز در فضای عمومی، مستندات و شواهی قطعی و کافی در این زمینه نداریم. ولی از نظر تحلیل سیاسی، می‌توانیم آن را یک گزینه، یک احتمالِ ولو کوچک در نظر بگیریم و به تبعات آن فکر کنیم.

نتیجه نهایی چنین احتمالی چه خواهد بود؟ تضعیف دستاوردهای ساختاریِ حاصل شده، تحمیل هزینه‌های استراتژیک به ظرفیت‌های رسانه‌ای، اعتراضی و همچنین سیاسی جامعه مخالفان جمهوری اسلامی [که البته مستقل از رسانه و بازیگران مختلف است]، به نفع مدیریت اصطکاک‌ها، تنش‌های سیاسی، امنیتی یا رسیدن به توافق‌های موردی، مرحله‌ای و تاکتیکی. اساسا ماهیت یک موجودیتِ سرکوب‌گرِ درگیر بقا، چنین رویکردی را اجتناب‌ناپذیر می‌کند.

همزمان، یک جامعه پیگیر رهایی و در جستجوی آزادی و عبور از چنین حکومتی، ناگزیر است به همه احتمال‌ها بیاندیشد و نشانه‌ها را به دقت رصد و تحلیل کند.

شش) جمهوری اسلامی، نه تخاصمش با اسرائیل، نه تضاد منافع عمیقش با عربستان، نه چالش‌های امنیتی‌اش برای اروپا و نه دشمنی‌ ایدئولوژیکش با آمریکا را به شکل ریشه‌ای تغییر نخواهد داد. بازیگرانِ غیردولتیِ ناهمسو را نیز همیشه تهدید تلقی خواهد کرد.

در نهایت، جمهوری اسلامی، تلاش خواهد کرد، شتابِ اقداماتِ واکنشی طرفین را کاهش، هم‌افزایی آنها را دچار گسست، امکان واکنش متمرکز آنان را تضعیف، بازتاب همه اینها روی تحولات داخلی را محدود کند و تاثیر تلاش‌ها برای شکستن دیوار سانسور و سرکوب را کاهش دهد و مدیریت کند؛ بعلاوه، جمهوری اسلامی، نه تلاش طولانی‌مدت برای ساختن بمب اتم را رها می‌کند، نه یک بازیگر متعارف منطقه‌ای و بین‌المللی خواهد شد؛ در داخل ایران هم استعدادی برای دموکراتیزه‌شدن ندارد.

«توافق با دیگری»، در منطق جمهوری اسلامی، یعنی نفس‌کشیدن تا چالش‌آفرینیِ بعدی. بعلاوه، چون امکان هیچ‌گونه توافق استراتژیک به دلیل ماهیت ایدئولوژیک و غیردموکراتیک جمهوری اسلامی وجود ندارد، توافق‌های تاکتیکی، [به علت اینکه به‌طور غیرمستقیم، مخالفت اصیل و مستقل داخلی را می‌تواند به شکل مقطعی تضعیف کند] قدرت تخریبی و بحران‌آفرین جمهوری اسلامی را در مرحله بعدی افزایش می‌دهد.

به عبارتی، جمهوری اسلامی، فقط وقتی در داخل ضعیف است، وقتی نگران بقا است، در خارج ممکن است امتیاز تاکتیکی بدهد. برای همین در مورد هر نوع مذاکره‌ فعلی یا بالقوه‌ای بایدبه طرفین جمهوری اسلامی در مورد پیامدهای آن برای خودشان و برای جامعه ایران هشدار داد.

هفت) حفظ و تقویت ظرفیت‌های رسانه‌ای فعلی مهم و ضروری است. تعطیلی یا کوچک‌سازی و بیکار شدنِ ناخواسته صدها روزنامه‌نگار و فرد رسانه‌ای، خبر خوبی برای روزنامه‌نگاران ایرانی، جامعه ایران و تحولات سیاسی جاری در ایران نیست. این امر چه پیامدِ کاهش بودجه سراسری رسانه‌های مادر و مسائل اداری و ساختاری باشد، چه در موارد خاصی، نتیجه عادی‌سازی روابط دولت‌ها، چه پیامد پارادایم‌شیفت جهانی در صنعت رسانه، و یا همزمانی تصادفی و بی ارتباط این عوامل، برای جامعه‌ ایران، چالش‌های جدیدی به همراه می‌آورد.

در کنار حفظ و تقویت ظرفیت‌های فعلی، وضعیت جدید، به تامل بیشتر، ایده‌های جدید، ابزارهای جدید، رسانه‌های جدید و عقلانیت جدید نیاز دارد. جامعه ایران در حالی که بیش از همیشه به انعکاس حقایق و شنیده شدن صدایش محتاج است، نباید قربانی یک پارادایم‌شیفت ‌رسانه‌ای شود که محصولِ طبیعی داینامیک‌های اجتماعی، رسانه‌ای، اقتصادی و سیاسیِ جوامع دیگر است اما منطبق با روح شرایط حساس فعلی ایران نیست.

همزمان، نباید، خروجی هر پروسه دیپلماتیکی برای کاهش تنش در یک حوزه، به گسترش سانسور و سرکوب در ایران کمک کند.

محدودشدن خبررسانی در حوزه ایران، دست یک حکومت ناسازگار با مردمش، منطقه و جهان را در داخل و خارج بازتر می‌کند. دسترسی به اطلاعات آزاد، یک حق اساسی همگانی است؛ این حق در ایران، به شدت در معرض خطر است.



Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy