سخنرانی دکتر مصدق و الهیار صالح در اجلاس شواری امنیت،
پاسخهای جب نمایندهی انگلستان و پشتیبانی کشورهای
جهان سوم از ایران؛ میانجیگری آمریکا و فرانسه
یادآوری
در بخش نخست این نوشته دیدیم که چگونه شخص «فرهیخته»ای در مقالهای «فاضلانه» نوشتهبود:
«البته کمونیستها و متشرعین تنها شریکان جرم در پیدایش فاجعه جمهوری اسلامی نبودند. اعضا و طرفداران جبهه ملی در این فاجعه تاریخی نیز شریک جرم بودند. آنها بودند که واقعه ۲۸ مرداد را که بیش از اخراج یک نخست وزیر نامطلوب در چارچوب قانون نبود به: یک کربلای سیاسی برای ایجاد نارضایتی عمومی تبدیل کردهبودند*.»
در همان مقاله ادعاهای خلاف واقع و مغرضانهی دیگری هم، از جمله دربارهی چگونگی قتل سپهبد حاجیعلی رزمآرا، شدهبود که در بخشهای دیگری از این مقالات بدانها پرداختهخواهدشد.
و ما در پاسخ خود ابتدا نشان دادیم که یک نخستوزیر «اخراج» نمیشود، و توضیح دادیم که چرا. همچنین یادآور شدیم که حتی عزل نخستوزیر نیز بدون رأی مجلسی بوده که در آن تاریخ منحل نشدهبوده تا دست پادشاه را در عزل و نصب نخستوزیران بازگذارد۳.
همچنین توضیح دادهبودیم که «مطلوب» بودن یا نبودن یک نخستوزیر بستگی به کسی دارد که دربارهی او قضاوت میکند و به عبارت دیگر قضاوتی «سوبژکتیو» یا ذهنی یا نسبی یا شخصی است، نه «ابژکتیو»، یعنی قضاوتی که برای همه معتبر باشد، یعنی اینکه مانند ارسطو بگوییم «انسان حیوان ناطق است». و برای روشن شدن موضوع در مورد خاص دکتر محمـد مصدق که مورد نظر نویسندهی مورد بحث ما بوده شمار بزرگی از ایرانی و بیگانه را نامبردیم که وی برای بخشی از آنان «نامطلوب» و برای بخش دیگری «مطلوب» بودهاست.
در بخش اول، پس از ذکر نام گروهی از سیاستپیشگان ایرانی که نسبت به مصدق دشمنی میورزیدند، بیشتر از مقامات و متصدیان انگلیسی مربوط به شرکت نفت انگلیس و ایران ش. ن. ان. ای. نامبردهبودیم تا روشن گردد که انگیزهی هر یک در دشمنی با مصدق چه بودهاست.
در بخش دوم قدری به عقب برگشتیم و با موضع دولت امریکا به ریاست جمهوری ترومن و وزیر خارجهی او، دین آچِسُن دربارهی ملی شدن نفت ایران و دولت مصدق نیز آشنا شدیم و بر اساس اسناد وزارت خارجهی آمریکا و انگلستان دیدیم که چگونه، برخلاف دولت انگلستان و بویژه وزیر خارجهی این دولت و نیز فریزر مدیر کل ش. ن. ان. ای. دین آچسن، وزیر خارجهی آمریکا، و هاری ترومن رییس جمهور آن زمان آمریکا از حق ایران در «ملی کردن» صنایع خود قاطعانه دفاع میکردند.
در پایان بخش دوم دیدیم که هنگامی که باجخواهیهای تحقیرآمیز و تهدیدآمیز انگلستان به خارج کردن کارکنان انگلیسی شرکت نفت مصدق را به ستوه آوردهبود، او چگونه همین حربه را در جهت وارونه بکار برد و دستور خروج این کارکنان انگلیسی از ایران را داد. کلمنت اتلی نخستوزیر انگلستان که انتظار چنین مقابلهی به مثلی از سوی مصدق را نداشت سخت از این رفتار دولت ایران یکهخورد و ضمن تهدیدهای جدید، به دستوپا افتاد و کوشید تا آمریکا را نیز در یک عملیات تنبیهی علیه ایران با خود شریک کند.
اتلی طی تلگرامی به ترومن تسلیم به اخراج کارکنان انگلیسی را خطرناک خواند و در پایان این تلگرام از ترومن خواست «به سفیر خود در تهران دستور دهد به سفیر انگلستان، شپرد، ملحق شده شاه را شدیداً زیر فشار بگذارند تا از اخراج پرسنل انگلیسی جلوگیری نماید.»
و اضافه کردیم که برای اطمینان از پاسخ مثبت ترومن «فرانکز سفیر انگلیس در واشنگتن نزد آچسن وزیر خارجه و آورل هریمن شروع به فعالیت شدیدی کرد.
آچسن ابتدا به مصدق پیشنهاد داد که اجرای قانون ملی شدن نفت را به مدت دو ماه به تعلیق درآورد.
هنگامی که مصدق با پیشنهاد آچسن در به تعلیق در آوردن اجرای تصمیم مجلس ایران، قانون ملی شدن، به مدت دو ماه مخالفت کرد، نامبرده تصمیم گرفت کسی را برای مذاکره به تهران بفرستد. هریمن کسی بود که از سوی اچسن برای این کار پیشنهاد شد.
در بخش چهارم ـ الف، ناظر شکایت انگلستان به شورای امنیت بودیم و دیدیم که چگونه این کشور کوشید تا با طرح دعوای یک شرکت خصوصی علیه دولت ایران در شورای امنیت مانع از استقلال عمل دولت ایران گردد. اما همچنین ملاحظه کردیم که، علیرغم رأی اکثریت به طرح موضوع در اجلاس شورا، موضعگیری چندین دولت به نفع ایران و عدم پشتیبانی دولت آمریکا از خواست ناحق انگلستان فضای شورا و افکار عمومی دنیا را به زیان انگلستان تمام کرد. انگلستان می خواست که با طرح مسأله پیش از ۴ اکتبر، تاریخ تعیین شده ار طرف دولت ایران برای اخراج کارکنان انگلیسی از آبادان، از این امر جلوگیری شود. اما تقاضای نمایندهی ایران برای یک تعویق هشتروزه اجلاس برای اینکه هیأت نمایندگی ایران بتواند از ایران به نیویورک بیاید، و پذیرش آن از طرف شورا، سبب شد که تیر انگلستان برای اعلام یک تصمیم پیش از ۴ اکتبر به سنگ بخورد.
گفتیم که در این فاصله هیأت نمایندگان ایران به نیویورک رسیدند و نخستین سخنران هیأت شخص دکتر مصدق بود.
* * *
روز ۸ اکتبر ۱۹۵۱ مصدق به همراه هیئت پانزدهنفری ایران، از جمله سه وزیر کابینه و چند سناتور و نمایندهی مجلس برای شرکت در مذاکرات شورای امنیت سازمان ملل متحد وارد نيويورك شد۱.
دکتر مصدق، هنگام ورود به فرودگاه نیویورک، در حالی که جمع کثیری از نمایندگان رسانههای عمومی او را محاصره کردهبودند، خطاب به آنان دربارهی استثمار انگلیسیهای استعمارگر در ایران صحبت کرد و به یاد آمریکائی ها آورد روزهایی را که خود آنان برای کسب استقلال کشورشان، كه يك مستعمرهی انگلیسی به شمار میرفت جنگیدهبودند.
مصدق از آمریکاییها خواست به ایران کمک کنند تا خود را از یوغ
«امپریالیسم انگلیس» برهاند. اظهارات مصدق در رسانه های گروهی آمریکا انعکاس وسیعی یافت و عموماً بر جنبه ضدانگلیسی این بیانات تاکید گذارده و آن را عمده کردهبودند.
چون وضع مزاجی مصدق خوب نبود او را از فرودگاه به بیمارستان نيويورك بردند و در آنجا «جرج مك گی معاون وزارت خارجه و ارنست گراس نمایندهی آمریکا در سازمان ملل متحد به عیادتش آمدند. مک گی به مصدق گفت پرزیدنت ترومن و دین آچسن وزیر خارجه انتظار دارند پس از پایان مباحثات شورای امنیت با او در واشنگتن دیدار کنند. مصدق که امیدوار بود قبل از تشکیل شورای امنیت به مصالحهای از راه مذاکرات دست یابد پیشنهاد کرد مذاکرات شورا به تعویق بیفتد. او گفت: انگلیسها عمداً وقت گذرانی میکنند تا فشار اقتصادی بر ایران ما را ملایمتر کند. او میخواست آمريكا كمك كند، تا انگلیس را سرمیز مذاکره بنشاند۲. آچسن که اشتیاق مصدق به دستیابی به راه حلی او را هم به شوق آورده بود، از انگلیس خواست اجازه دهد ایالات متحده به عنوان يك میانجیگری جمیله با نخست وزیر ایران داخل مذاکره گردد، با اطمینان دادن به این موضوع که منافع انگلیس را نیز در نظر خواهدگرفت، اما موریسون راه نمیداد و فکر میکرد انجام چنین مذاکراتی موضع مصدق را در ایران تقویت خواهدکرد. وزارت خارجه انگلیس به فرانکز توضیح داد این مطلب را فقط برای اطلاع خودش نگاه دارد که «سیاست ما این است، از دادن هر گونه فرصتی به مصدق که بر اساس آن بتواند ادعا کند امتیازات جدیدی توانسته از دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان بیرون بکشد، یا آمریکاییها را به این فکر بیاندازد که دادن امتیاز جدیدی به ایران ضروری است اجتناب کنیم.» به فرانکز توصیه شد فقط به دنبال این مسئله باشد که «حمایت کامل آمریکا در شورای امنیت را به دست آورد.۳»
روز ۱۵ اکتبر ۱۹۵۱ جلسه شورای امنیت تشکیل شد. جب نمایندهی بریتانیا گفت از آنجا که ایران پرسنل انگلیسی ش. ن. ان. ای. را اخراج کرده، او قطعنامه جدیدی تقدیم میکند که در آن تقاضای از سرگیری مذاکرات شده، به شرط آنکه به مسئله «ادارهی موقت امور کمپانی زیر نظر دیوان داوری بینالمللی توجه شود. وی سپس از مصدق خواست متوسل به هیچگونه روش تجاوزکارانهی ناسیونالیستی نشود بلکه او نیز نشان دهد به نوبهی خود از يك راه حل سازنده... که در مجموع به نفع تمامی جهان خواهدبود، استقبال میکند.»
به این ترتیب، يك هفتهی هیجانانگیز در تاریخ شورای امنیت سازمان ملل متحد آغاز شد که در آن نمایندگان دو کشور، یکی نیرومند و دیگری ضعیف، هر دو از تریبون جهانی آن برای پیشبرد نظریات خود که در دو قطب کاملا متضاد قرار داشت استفاده میکردند. پس از جب سخنان مصدق آغاز شد. استراتژی نخست وزیر ایران آن بود که از ضعف کشور خویش به مثابهی شعاری برای گرد آمدن اهل فضیلت و ستمدیدگان و سرکوب شدگان بر گرد آن استفاده کند. او گفت: «شورای امنیت آخرین پناهگاه ملتهای ضعیف و تحتستم است.» اگر قدرتهای بزرگ به این اصل احترام نگذارند که این شورا اصولا برای چنین منظوری به وجود آمدهاست آنوقت شورای امنیت تبدیل به آلتی برای مداخله در مسائل داخلی ضعفا خواهدشد. وی سپس اضافه کرد: «جنگ جهانی دوم نقشهی جهان را تغییر داد. در همسایگی کشور من صدها میلیون تن از مردم آسیا، پس از آنکه قرنها تحت بهرهبرداری استعمار بودهاند اکنون استقلال و آزادی خود را به دست آوردهاند موجب نهایت سپاسگزاری است که میبینیم قدرتهای اروپایی به آرزوهای مشروع مردم هند، پاکستان، اندونزی و دیگر کشورهایی که بحق مبارزه کردهاند تا بر اساس اصول آزادی و تساوی مطلق، داخل خانوادهی جهانی گردند احترام میگذارند و ایران هم فقط همین را میخواهد.
مصدق تأکید کرد: «ملی کردن حق بیچونوچرای هر کشور برخوردار از حاکمیت است ولی بنظر میرسد که بریتانیا میخواهد این حق را لگدمال کند. بریتانیا مایل است در داخل کشور ما نفاق ایجاد کند. با فرستادن کشتیهای جنگی... و اعزام نیروهای زمینی و هوایی خود به نزدیکی مرزهای ما میخواهد ما را بترساند و کوشش کرده است از دادگاه جهانی برای پیشبرد هدفهای غیر قانونی خود استفاده کند. او از شورای امنیت خواست که از حقوق تمام کشورهای جهان اعم از كوچك و بزرگ حمایت کند.» و افزود: «اگر چه تحقق این امر را باید در آینده دید چه هنوز خدای قادر متعال است که بر این جهان حکومت می کند.»
مصدق ادامه داد: «قرارداد نفت میان دولت ایران و يك كمپانی انگلیسی هیچ نوع حقوقی بالقوه يا بالفعل برای دولت بریتانیا ایجاد نمیکند. از این هم بالاتر، در حقوق بینالملل هیچ اصلی وجود ندارد که در برابر ایجاد شرایط زندگی بهتر برای افراد يك ملت مانعی ایجاد نماید اگر حقوق حاکمیت دولتها در مسائل داخلیشان فقط محدود به اتباع کشور خودشان باشد و شامل خارجیانی که از پشتیبانی قدرتهای بزرگ بهرهمند هستند نشود، این امر به معنای آن است که خارجیان در هر کشوری از نوعی حقوق «کاپیتولاسیون» برخوردارند اما چنین قاعدهای مغایر با اصل تساوی حقوق است... و هیچ کشور مستقلی... خود را تسلیم چنین خفت و حقارت و بندگی و ذلتی نخواهدکرد. مصدق آنگاه چنین استدلال کرد از آنجا که طرف قرارداد نفت دولت بریتانیا نیست، نه آن دولت و نه هیچ سازمان بینالمللی حق دخالت در این مسئله را ندارد.
دربارهی اشارهای که در پیشنویس قطعنامهی پیشنهادی انگلیس به مسئلهی تهدید صلح جهانی شدهبود مصدق گفت: «اگر ملی کردن صلح را به خطر می اندازد... دولت بریتانیا که آن همه از صنایع خود را ملی کردهاست... بهخاطر آنکه تمام ستونهای صلح جهان را به مخاطره افکنده... بایستی برای جوابگویی به پیشگاه شورای امنیت احضار شود. مصدق سپس گفت: «به شوخ طبعی و استعداد طنز فراوانی نیاز است تا کسی مدعی شود کشوری ضعیف چون ایران میتواند صلح جهان را به خطر بیاندازد.... و در این صورت نام اقدام دولت انگلیس که کشتیهای جنگی و چتر بازان خود را در نزدیکی آبادان آرایش نظامی داده چه خواهدبود؟ آیا هیچ قایق توپدار ایرانی در رودخانهی «تیمس» لندن لنگر انداختهاست؟!»
مصدق آنگاه با اشاره به تاریخ ایران برای شورای امنیت توضیح داد که کودتای نظامی سال ۱۹۲۱ در ایران که رضاشاه را به قدرت رساند با موافقت انگلیس و برای استقرار يك رژیم دیکتاتوری در ایران صورت گرفت. هدف این کودتا از میان بردن آزادیهای دموكراتيك و انعقاد قرارداد ۱۹۳۳ نفت بود که مدت امتیاز را تا سال ۱۹۹۳ بر مردم ایران تحمیل میکرد. گرچه از لحاظ تجارتی این مقایسه مبالغهآمیز است ولی در واقع ش. ن. ان. ای. همان مدل جدیدتر «کمپانی هند شرقی» است که شبهقارهی عظیم هند را قرنها زیر مهمیز خود کشید. ش. ن. ان. ای. در انتخابات مجلس ایران و ترکیب کابینههای ما دست داشت... و برای تأمین حداکثر بهرهبرداری خود از منابع ایران توسعه فساد را تشویق میکرد. در واقع نقش حاکمیتی مستقل در داخل حاکمیت ایران را داشت که با این ترتیب استقلال کشور ما را تحتالشعاع خود قرار داده بود۹ و به این دلایل بود که ایران تصمیم گرفت با ملی کردن صنایع نفت خویش به دوران حکومت غاصبانه ش. ن. ان. ای. پایان دهد اسناد کمپانی بخوبی نمایانگر بهرهبرداری و سوءاستفادههای پنهانی آن است. حتی بزحمت میتوان گفت که ش. ن. ان. ای. از لحاظ مالی نیز کمکی به اقتصاد ایران بوده و این حقیقت را بخوبی میتوان از مشاهده آلونکهایی که کارگران ایرانی را در آن جایداده دریافت.
مصدق در پایان سخنان خود گفت: «اگر محیط حسن نیت و اعتماد صمیمانه متقابل بهوجود آید ایران بدون ریا مایل به داشتن روابط دوستانه با بریتانیاست. اما تحت شرایط فشار ما... خودمان را متعهد به مذاکراتی نخواهیمکرد که بر مسائل کشورمان اثر جدی میگذارد. اگر چنین کنیم، نه تنها اعتراف کردهایم كه يك ملت دارای حق حاکمیت و برخوردار از تساوی حقوق نیستیم بلکه این امر سرانجام برای استقلالمان نیز خطرناك خواهدبود۴.
روز بعد (۱۶ اکتبر) مصدق تأکید خود را بر قطعنامهی پیشنهادی تجدیدنظرشدهی انگلیس گذارد. وی گفت: از آنجا که انگلیس قادر نیست افکار عمومی مردم جهان را قانع کند که «بره گرگ را خوردهاست» قضیه را به شورای امنیت ارجاع کرده تا «ننه من غریبم درآورد و بگوید من میخواهم مذاکره کنم، ولی چون ایران حاضر به مذاکره نیست احتیاج به كمك دارم! چنین کمکی مطلقاً ضروری نیست. دولت ایران مدت پنج ماه تمام صبر کرد تا انگلیس پیشنهادهای خویش را به شرط آنکه مبنای قانونی داشتهباشد ارائه کند. اما بجای آن، ما در این مدت شاهد جریان مداومی از بازی قدرت و نمایش توسل به زور بودهایم. تنها مطلبی که حل نشده باقی مانده مسئله پرداخت غرامت دربارهی صنایع ملی شده است که ایران در تمام طول مدت این اختلاف همواره اعلام کرده که حاضر به پرداخت آن است ۵.
جب نماینده بریتانیا در پاسخ مصدق گفت: «سخنان نخست وزیر ایران... توضیحاتی بیهوده.... دربارهی وقایع گذشته بود که ضمن آن «اتهامات ناروایی» نیز مطرح گردید. وی استدلال ایران را که نه دولت بریتانیا و نه شورای امنیت صلاحیت حقوقی در مورد مداخله در اقدام ایران را ندارند رد کرد و گفت که به نظر او هدف این اقدام سلب مالکیت از مؤسسهای به ارزش يك ميليارد دلار است و سلب مالکیت مسئلهای است که بهموجب حقوق بینالملل، به طور واضح دربارهی آن مقرراتی وجود دارد و از موارد صلاحیت ملی نیست.» او مدعی شد که: مصدق تسلیم این نظریه شده که اقدام بیملاحظه و شتابزدهی خود را که بیشباهت به خودکشی نیست از طریق توسل به تصمیمات يكجانبه به کرسی بنشاند و از این رو اوضاع نابسامان و آشفتهای در ایران به وجود آورده که علت آن به طور کامل اقدامات ابلهانهی شخص او... و عدهای از طرفدارانش است که آنها را دچار توهم و فریب کردهاست. از این گذشته اتهامات و ایرادهایی که او وارد آورد اگر نگوییم تحریف عامدانه واقعیات است، لااقل نمایش دادن مسائلی است که صحت ندارد در حالی که واقعیت امر آن است که هم بریتانیا و هم ش. ن. ان. ای. کمکهای بزرگی به اقتصاد ایران کردهاند. بویژه این اتهام مصدق که کارگران ایرانی در آلونکها و بیغولهها زندگی میکنند، بکلی بیاساس است.
برای اثبات این مسئله جب آلبوم عکسهایی را که نشاندهندهی خانهسازی و ایجاد تسهیلات لازم زندگی از طرف ش. ن. ان. ای. برای کارکنان خود بود، به معرض تماشای اعضای شورای امنیت گذارد و گفت: «این آلبوم قانعکنندهترین دلیل اقدامات سازندهی کمپانی در ایران است. هیئت ایرانی بلافاصله تذکر داد که این عکسها مربوط به خانهها و وسایل رفاهی کارکنان انگلیسی ش. ن. ان. ای. و چند مدیر اجرایی ایرانی است و ربطی به چگونگی زندگی کارگران و کارکنان عادی ندارد. اللهیار صالح نمایندهی مجلس و عضو هیئت ایرانی در اظهاراتی که جب نمایندهی انگلیس تمامی آنرا طعنهآمیز و حاکی از گوشهزدن و استهزا تلقی کرد. خاطر نشان ساخت که بیانات جب و تصویری که از ش. ن. ان. ای. ترسیم کرد، تمام خصوصيات يك آگهی مبالغهآمیز یک کمپانی ثروتمند را بههمراه داشت... و اساس آن را يك سلسله پشتهماندازی و دروغگوییهای محاسبهشده از لحاظ روانی تشکیل میداد که شخص انتظار دارد از دهان يك دلال کارآزمودهی بورس بشنود.»
صالح گفت: «گذشته از همه چیز باید توجه داشت که جب به عنوان نمایندهی مهم ترین سهامدار کمپانی یعنی دولت انگلیس سخنرانی کرد. صالح، آنگاه گزارشی را که سازمان بینالمللی کار تهیه کرده و در آن گفتهشدهبود اکثریت عظیم کارگران نفت ایران در قسمت کهنه و قدیمی و پرازدحام بخش شهری آبادان، یا در کلبههای گلی، یا چادرهایی که ش. ن. ان. ای. برای آنها فراهم آورده زندگی میکنند قرائت کرد و اضافه نمود: من نمیخواهم فعلا... سؤال کنم چه قسمت از مخارجی که برای برخورداری مردم جزیرهی بریتانیا از تسهیلات رفاهی و اجتماعی خرج میشود از محل عواید نفت ما پرداخت میگردد... اما آنچه باید مطرح شود و واقعیت است این است که بیتردید میتوان گفت در سراسر جهان پیشرفته امروزی هرگز نمیتوان هیچ مؤسسهی بازرگانی را سراغ کرد که بتواند اینهمه بهرهبرداری کند و در مقابل تا این حد برای این بهرهبرداری مبلغ ناچیزی بپردازد. جب که نمیتوانست واقعیات منعکس شده در گزارش رسمی سازمان بینالمللی کار را انکار کند جواب داد تجربه نشان دادهاست شرایط قبلی را چه از لحاظ اقتصادی و چه از نظر اجتماعی باید با توجه به گذشت زمان و اینکه بتدریج اعتبار خود را از دست داده و کهنه میشود در نظر گرفت. وی استدلال کرد سیاستهای مالی ش. ن. ان. ای. بر اساس در نظر گرفتن و پیشبینی شرایط و اوضاع و احوال آینده تعیین میشود چون به يك معنی کمپانی تا زمان پایان قرارداد در سال ۱۹۹۳ باید به عنوان مؤسسهای که «قیمومت مردم ایران را نیز در این زمینه به عهده دارد عمل کند.
صالح که این آخرین اشاره «جب» را چنین تلقی کرد که ایرانیان خود عرضهی ادارهی امور خویش را ندارند و از این رو باید «قیم» داشتهباشند، این کلمه را نه تنها به عنوان يك توهين علنی بلکه صفت مشخصهی آن را تفوقطلبی خودبینانه و کوتهنظرانهای که همواره روش کمپانی سابق و دولت بریتانیا را نسبت به ایران رسم کردهاست خواند. صالح گفت اگر کمپانی در واقع به عنوان يك «قیم» رفتار میکرده روش مالی آن را فقط نوعی «دزدی و کلاهبرداری» نسبت به منافع مالی ایران میتوان تشریح کرد. آنگاه برای آنکه اظهارات خود را درباره دخالت ش. ن. ان. ای. در امور داخلی ایران اثبات کند به خواندن اسنادی پرداخت که نشان میداد کمپانی همواره بر وزرای کابینه ایران و مدیرکل انتشارات و رادیوی این کشور اعمالنفوذ میکرده تا به مقاصد و نیات خویش جامهی عمل بپوشاند.
جب پاسخ این قسمت از اظهارات صالح را چنین داد که: «تمام روشهای کمپانی در برابر ایران کاملا باز علنی و عادی بودهاست و از این گذشته اگر ش. ن. ان. ای. دست به بهرهبرداری از منابع نفت ایران نمیزد، مردم آن کشور و همین طور بقیهی جهان امروز از آنچه که هستند فقیرتر بودند. دربارهی اصل مسئله اختلاف بر سر نفت جب گفت دولت متبوع وی کراراً تمایل خود به شناختن اصل ملی شدن نفت ایران را اعلام داشته و همچنین خواهان آن شده که راه حلی از طریق مذاکره به دست بیاید که در عین حال که مغایرتی با اصل ملی شدن نداشتهباشد و منافع هر دو طرف در آن ملحوظ گردد. آنگاه جب برای آنکه نظر اعضای شورای امنیت را به روش دولت انگلیس در مورد رعایت منافع دیگران جلب کرده و از این راه آنان را تحت تأثیر قراردهد گفت: من تقاضا دارم.... نخستوزیر ایران ورای کوتهبینی های تنگنظرانهی ناسیونالیسم، به منافع وسیعتر جامعهی جهانی بنگرد. ما در يك هدف مشترك و متحد هستیم و آن بالا بردن سطح زندگی مردم در سراسر جهان است.» جب ادامه داد: ... اگر قرار است تمدن پابرجا بماند باید راههای کار مشترک در کنار یکدیگر به سوی اهداف مشترک را بیاموزیم در این صورت برای خودخواهیهای ملی جایی باقی نخواهدماند؛ ذخایر و منابع مادی را نمیتوان خودخواهانه مورد بهرهبرداری قرار داد. اعضای شورای امنیت که بسیاری از آنها کم و بیش صابون تاریخ مستعمراتی انگلیس به تنشان خوردهبود، تحت تأثیر سخنان جب قرار نگرفتند. دفاع جب از ش. ن. ان. ای. را نیز در سازمانی که بسیاری از اعضای آن را کشورهای در حال رشد تشکیل میدادند و مشکلات مشابهی را در کشورهای خود با سرمایهگذاریهای خارجی تجربه کردهبودند اثر چندانی نگذارد. صالح به اعضای شورای امنیت یادآوری کرد که جب اقدام ایران را نامعقول»، «زودرس»، «یکجانبه»، «غیرقابل تحمل»، «سرسختانه» و «شتابزده» خواندهاست. همچنین مدعی شده که شکایت ایران فقط اتهامات بیبندوبار و رفتار ایرانیان شگفتانگیز و افراطی است و ما فقط هدفهایی توهمآمیز داریم که با تاكتیكهایی که شبیه خودکشی است میخواهیم آنها را پیش ببریم. برعکس در مورد کشور خویش بریتانیا و ش. ن. ان. ای. تصویری درخشان ترسیم کرد که اولی را به خاطر حمایتهای اجتماعی خویش از ایران باید مورد تحسین قرار داد و دومی نمونهای از یک کمپانی برجسته است که تمامی موسسات جهان باید از روش آن تقلید کنند. اما کسانی که با شرایط زندگی در ایران آشنا هستند، با همان چشمان دریدهشده از تحسینی که سر گلادوین جب به مسئله مینگرد بدان نگاه نمیکنند. در واقع، بتدریج که آن بهشت موعودی که آقای جب میخواهد با سحر و افسون در سرزمین ناکجاآبادی که منظور نظر اوست جلوه دهد، رنگ می بازد و فانتزی و افسانه محو میشود واقعیات سرسخت و انکار ناپذیری که نمیتوان بههیچ روی آنها را از سر راه کنار زد، خود را بر ما تحمیل میکنند. صالح گفت: «حقیقت این است آنچه کمپانی ظرف پنجاه سال در کشور ما انجام داده آن بوده که به هزینهی ملت ایران چنان بهرهکشی وسیعی به راه انداخته و چندان منافعی اندوخته که توانسته با آن خیل عظیمی از کمپانیهای سودآور دیگر را نیز به راه اندازد. تنها در سال ۱۹۵۰ منافع کمپانی به تنهایی پس از کسر سهمی که به ایران پرداخته بیش از کل مبلغ ۱۱۴ میلیون لیرهای بود که در تمام این مدت نیمقرن نمایندگان دولت بریتانیا به عنوان حقالسهم و حقالامتياز به دولت ایران پرداختهاند. آنچه ایران از کمپانی به دست آورده، چیزی جز جمع آوری خردهنانها از میز ضیافت کمپانی نبودهاست. صالح آنگاه با طرح آمار و ارقام مربوط به منافع کمپانی سود صاحبان سهام و مالیاتی که به خزانهداری بریتانیا پرداخته از جب خواست اگر کوچکترین مخالفتی با صحت این ارقام دارد هم اکنون آنرا مطرح کند. صالح در پایان سخنان خود چنین نتیجه گرفت که ایران تحت هیچ شرایطی دوباره طوق رقیت ش. ن. ان. ای. را بر گردن نخواهدنهاد. ما دیگر آماده نیستیم... هزینه تحقق رویاهای شیرین تجدید مجد و عظمت امپراتوری دیگران را ... از محل ذخایر ملی خود تأمین کنیم.»
جب که میدید روش تعرض آمیز او نتایج معکوس به بار میآورد، کوشید در آن تجدید نظر کند. او گفت: «تنها اتهامی که مرا بشدت آزار داد «کوتهنظری و خودنمایی بود و اضافه کرد: در تبادل شمشیر با دشمنی نظیر نخست وزیر ایران با این برجستگی قابل احترام و بلندنظری و شخصیت مبرز، «خودنمایی» آخرین چیزی است که ممکن است من بخواهم از خود نشان دهم و اگر سخنانم چنین تصوری بوجود آورده، بشدت از آن متأسفم۷.» نمایندهی شوروی اعلام کرد کل مذاکرات از نظر او بیهوده است و باز این عقیده را تکرار نمود که موضوع کاملاً جنبه داخلی دارد و ابدا به شورای امنیت ارتباطی پیدا نمیکند. سر «بنگال رائو» نمایندهی هند نیز با اعلام موافقت با نظر نمایندهی شوروی پشتیبانی خود از موضع ایران را اعلام داشت و دکتر آنتونیو کیودو نمایندهی اکوادر هم با آنها همعقیده بود و گفت: «من میترسم شورای امنیت با رأیگیری دربارهی قطعنامهی انگلیس راه تازهای را برای مداخله در امور کشورهای ضعیف تر بگشاید و این امری است که از مدتها قبل تمام کشورهای آمریکای لاتین مخالفت جدی خود با آن را بیان کردهاند. ته زیانگ نمایندهی چین (ملی) اظهار تردید کرد که: «آیا واقعاً اعلام موافقت انگلیس با اصل ملی شدن نفت ایران، اصیل و واقعی است؟» و به این موضوع اشاره نمود که روزهایی که امکان داشت سلطه بر صنایع نفت ایران را با کمپانیها و دولتهای خارجی به مشارکت گذارد، دیگر سپری شدهاست».
ارنست گراس نمایندهی آمریکا که از پیشنویس قطعنامهی انگلیس حمایت میکرد اظهار داشت روش آمریکا نسبت به این مسئله بر اساس دوستی غیر قابل تردید ایالات متحده نسبت به مردم هر دو کشور ایران و انگلستان قرار دارد و محرک آن تنها این آرزوست که ببیند... (يك) راه حل سازنده» به دست آمدهاست». آمریکاییها نسبت به پشتیبانی از موضع انگلیس محتاط بودند و از بکار انداختن اهرم نیرومند خویش به نفع آن کشور خودداری میکردند. آنها در تمام طول مدت دعوا با طرح مسئله در شورای امنیت مخالف بودند و توصیه میکردند که مذاکره از سر گرفتهشود. جب ضمن گزارش اوضاع به وزارت خارجه تصریح کرد: برای من این موضوع تأسفآور است که میبینم نمایندهی آمریکا از ما پشتیبانی کامل نمیکند و تأکید ورزید که «اساس روش آمریکا را این تشکیل میدهد که حداکثر دوستی خود را با هر دو طرف نشان دهد. به نظر وی سیاست آمریکا در این قضیه این است که به هر قیمتی که شده اوضاع را آرام کند۸.
مصدق و همکارانش بروشنی برندهی مباحثات شورای امنیت شده بودند.
همان طور که گریدی پیشبینی کردهبود شکایت بریتانیا برای نخستوزیر ایران که تحصیلات و آموزش او نیز در رشتهی وکالت دعاوی بود، يك تريبون بینالمللی ایجاد کرد که مشکل خود را با تمامی جهانیان در میان بگذارد. رسانههای آمریکا جملگی از مصدق پشتیبانی میکردند چه بقول آچسن او وظیفهی خود را با مهارت فوق العاده و حتى استعداد بازیگری... انجام میداد. مصدق يكشبه به صورت يك ستارهی تلویزیونی در آمدهبود که بآسانی نمایندهی انگلیس گلادوین جب را تحتالشعاع قرار دادهبود۹.
جب که در شورای امنیت دوستان چندانی برایش باقی نماندهبود ناگهان خود را در موقعیت بسیار دشواری یافت. هلندیها قول دادهبودند از قطعنامهی انگلیس پشتیبانی کنند چه منافع خودشان این ترس را به وجود آوردهبود که حادثهی مشابهی در مورد امتیاز نفتی آنها در اندونزی پیش آید و در چنین صورتی انتظار داشتند که انگلیس هم به یاری آنها بشتابد. فرانسوی ها هم نگرانیهای مشابهی داشتند۱۰.
سرانجام روز ۲۹ اکتبر وقتی جب تمام امیدهایش را برای تصویب قطعنامهی آبکی شدهی خویش از دست داد فرانسیس لوکوست، نمایندهی فرانسه راه حل مناسبی برای خروج انگلیس از آن وضع دشوار پیشنهاد کرد به این ترتیب که «چون دیوان داوری بین المللی لاهه هنوز نسبت به اعلام صلاحیت خویش برای رسیدگی به موضوع تصمیم قطعی نگرفته از این رو مباحثات شورای امنیت تا اتخاذ تصمیم نهایی آن دیوان قطع شود. جب نیز به نوبهی خود، نکتهی تازهای به پیشنهاد فرانسه افزود، گرچه خشم خویش را بوضوح با این کلمات سرزنشبار نشان داد که شاید دولت متبوع من اصولا در مورد ارجاع این مسئله به شورای امنیت دچار اشتباه شدهاست. و اضافه کرد: «بریتانیا برای رفع بیعدالتی که در حق آن کشور رفتهبود به جستجوی تلافی از راه قانونی آمدهبود. ولی نتوانست آنرا به دست آورد برای آنکه شورای امنیت از توسل به اقدام لازم خودداری میکند. وی سپس تأکید کرد: «اگر فرمانروایی قانون مردود شناختهشود (نتیجه) فقط در جهت تسلط هرجومرج خواهدبود.... اما به نظر میرسد که شورای امنیت ابدا به این خطر توجهی نمیخواهد نشان دهد. بسیاری از اعضای شورای امنیت با اظهارات جب به مخالفت پرداختند. سر بنگال رائو نمایندهی هند گفت شورای امنیت وظایف خود را بر اساس منشور ملل متحد انجام داده که مادهی ۲ آن میگوید: «هیچ یک از مواد این منشور به سازمان ملل متحد اجازه نخواهدداد در مسائلی که عمدتاً در حوزهی صلاحیت مقامات داخلی هر کشوری است مداخله نماید.
رائو گفت به نظر من هیچ خطری که صلح را تهدید کند و در برابر آن بتوان به یکی از مواد منشور ملل متحد توسل جست در این مورد به چشم نمیخورد. از این هم گذشته اگر بریتانیا واقعاً اصل ملی شدن صنعت نفت ایران را پذیرفته - که خود میگوید پذیرفته است - بنابراین دیگر موجبی برای اختلاف وجود ندارد. جب در پاسخ گفت: «در پیشنهادهای مختلفی که ما تاکنون کردهایم.... هیچ نکتهای وجود ندارد که نشان دهد انگلیس با اصل ملی شدن کامل و تام و تمام نفت موافق نیست اما پرداخت غرامت ضروری است و ایران نمیتواند غرامت بپردازد چون توانایی ادارهی نفت خود را ندارد» رائو جواب داد: «هرگز چنین نیست. نخست وزیر ایران صریحاً به شورای امنیت اعلام کرد که دولت وی آماده است هر سال ۱۰ میلیون تن نفت به نصف قیمت آن به بریتانیا بفروشد و نیمهی دیگر بهای آن به حساب دعاوی مربوط به غرامت از طرف کمپانی انگلیسی گذاردهشود.»
دربارهی توانایی ایران در مورد ادارهی صنایع نفت خویش نیز رائو اظهار داشت: «مصدق» نخست وزیر ایران این موضوع را هم روشن کرد که «برای ادارهی امور نفت از خدمات پرسنل متخصص و کارآمد نفتی استفاده خواهدشد.» جب نتوانست كوچكترين حرفی در این مورد بزند.
سرانجام قطعنامهی نماینده فرانسه به اکثریت ۸ رأی موافق، در برابر ۲ رأی ممتنع و يك رأى مخالف تصویب شد. آرای ممتنع متعلق به نمایندگان انگلیس و یوگسلاوی بود ولی دولت شوروی بدون استفاده از حق وتو - (مترجم) : به آن رأی مخالف داد، چه نمایندهی آن کشور بار دیگر استدلال کرد مسئلهی اساسی این است که شورای امنیت اصولاً صلاحیت بحث دربارهی این مسئله را ندارد۱۱. به این ترتیب مذاکرات شورای امنیت با شکستی خفتآور برای دولت بریتانیا پایان یافت در حالی که مصدق از آن به صورت يك قهرمان ملی بیرون آمدهبود. جب وحشت داشت که ایران از نتایج این مباحثات چنین بهره بگیرد که اختلافات خود با انگلیس را به صورت يك مسئلهی کاملا داخلی میان آن دولت و کمپانی تلقی کرده و آنرا از این موضع دنبال نماید اما شپرد سفیر انگلیس هنوز امیدوار بود. او به وزارت خارجه چنین توصیه کرد: به نظر من باید بگذاریم مسئلهی نفت برای مدتی به حال خود بماند و در این میان تا سرحد قدرت خویش کوشش کنیم که در آیندهی نزدیک در تهران تغییر حکومتی «بهوجود آوریم.»
او آمریکاییان را در این مورد شیاطین واقعی میدانست و میگفت: «از میان رفتن» کمپانی نه تنها ضربهای قابل ملاحظه به حیثیت ما است بلکه اگر در این مورد بخواهیم تملق و چاپلوسی از آمریکاییها بکنیم ضربهای کاریتر بر خود وارد کردهایم و چنین وانمود خواهدشد که بکلی آلت دست آنها هستیم۱۲. به نظر میرسید شپرد تصور میکند هنوز هم مانند دوران امپراتوری میتواند نظریات خود را بدون توجه به قدرتهای دیگر کماکان و به تنهایی اعمال کند و پیش ببرد.
مطبوعات ایران که از نتایج مباحثات شورای امنیت به وجد و نشاط درآمدهبودند مصدق را بهخاطر روش شجاعانه و سازش ناپذیرش در مبارزه با استعمار میستودند. بر عکس مطبوعات بریتانیا دق دل خود را سر دولت کارگری انگلیس در میآوردند که به نظر آنها نتوانستهبود با اوضاع به شایستگی مقابله کند. فاینانشنال تایمز نوشت: «هربرت موریسون وزیر خارجه بیکفایتی مطلق خود در مقابله با نخستوزیر ایران را که توانستهاست پیاپی به پیروزیهای دیپلماتیک مهمی دستیابد نشان دادهاست۱۳.» در آمریکا مجله تایم مصدق را به عنوان «مرد سال» ۱۹۵۰ برگزید.
- - - - - - - - -
۱ دکتر مصطفی علم، نفت، قدرت و اصول.
Oil, Power, and Principle - Syracuse University Press
Dr Mostafa Elm
Review by: Fakhreddin Azimi
ص. ۲۸۲، پینوشت ۲۰. اعضای اصلی هیئت ایران که همراه دکتر مصدق به نیویورک رفته بود عبارت بودند از ۴ نفر از اعضای کمیته مشترك نفت مجلسين دکتر متین دفتری و سناتور بیات از مجلس سناء الهیار صالح و دکتر علی شایگان از مجلس شورا اعضای دیگری که از مجلس همراهی میکردند دکتر مظفر بقائی عباس مسعودی و مصطفی مصباح زاده بودند که دو نفر اخیر ناشر بزرگترین روزنامه های عصر نیز محسوب میشدند. در هیئت همچنین دکتر حسین فاطمی معاون نخست وزیر و ناشر بزرگترین روزنامه صبح باختر امروز کریم سنجایی وزیر فرهنگ و جواد بوشهری وزیر راه نیز عضویت داشتند.
۲ همان، ص. ۲۸۳، پینوشت ۲۱، G . R۵۹ قفسه ۵۵۰۹ مذاکرات مک گی مصدق (از این پس فقط عنوان آن ذکر می شود.) ۸ اکتبر ۱۹۵۱ این سند مفصل شامل مذاکرات گوناگونی است که مصدق طی اقامت خود در آمریکا با مقامات این کشور انجام داده است.
۳ همان، ص. ۲۸۳، پینوشت ۲۲، سند شماره ۳۷۱/۹۱۵۹۲ وزارت خارجه انگلیس از وزارت خارجه به فرانکز ۴ سپتامبر ۱۹۵۱.
۴ همان، صص. ۲۸۶ـ۲۸۳، پینوشت ۲۳، اسناد رسمی شورای امنیت سازمان ملل متحد جلسه ۶۵۰ ۱۵ اکتبر ۱۹۵۱.
۵ همان، ص. ۲۸۶، همان منبع جلسه ۶۵۱ ۱۶ اکتبر ۱۹۵۱ قسمتی از نطق مصدق توسط الهيار صالح خوانده شد.
۶ همان، ص. ۲۸۷، پینوشت ۲۵، همان منبع.
۷ همان، ص. ۲۹۱، پینوشت ۲۶، استاد مذاکرات شورای امنیت سازمان ملل متحد جلسات ۶۵۱، ۶۵۲، ۶۵۳، ۶۵۴، ۶۵۵ از ۱۶ تا ۱۹ اکتبر ۱۹۵۱ بیانات هر یک از سخنرانان از هر یک از جلسات گرفته شده و در برابر پاسخ آنها که در جلسات دیگر داده شده، قرار گرفته است.
۸ همان، ص. ۲۹۲، پینوشت ۲۷، سند شماره ۳۷۱/۹۱۶۰۳ وزارت خارجه انگلیس از جب به وزارت خارجه ۱۶ اکتبر ۱۹۵۱.
۹ پیشین، پینوشت ۲۸، آچسن، خلقت صفحه ۵۱۰ ۲۹
۱۰ پیشین، پینوشت ۲۹، سند شماره۱۹۶۰۰/۳۷۱ وزارت خارجه انگلیس از هیئت نمایندگی بریتانیا در سازمان ملل متحد به اداره امور شرق در وزارت خارجه ۱۸ اکتبر ۱۹۵.
۱۱ همان، ص. ۲۹۲، پینوشت ۲۷، استاد مذاکرات شورای امنیت سازمان ملل متحد جلسه ۵۶۵ ۱۹ اکتبر ۱۹۵۱
۱۲ پیشین، پینوشت ۳۱، سند شماره ۱۹۶۰۵/۳۷۱ وزارت خارجه انگلیس از جب به وزارت خارجه ۹ اکتبر ۱۹۵۱ سند شماره ۳۷۱/۹۱۶۰۶ وزارت خارجه انگلیس از شهرد به وزارت خارجه ۲۳ اکتبر ۱۹۵۱.
۱۳ همان، ص. ۲۹۳، پینوشت ۳۲، روزنامه «فاینانشال تایمز چاپ لندن ۲۳ اکتبر ۱۹۵۱.