دو و سه روز پیش با دوستم که شهروند روسیه است، تلفنی صحبت میکردم. او از اوضاع اسفناک تاجیکهای ساکن روسیه پس از عملیات تروریستی داعش برایم سخن میگفت. البته پوشیده نبود که پیش از عملیات تروریستی اخیر نیز رفتار نیروهای انتظامی و روسها همراه با تبعیض، تحقیر گسترده و برخوردهای نژاد پرستانه بود.
حال پس از حمله تروریستی اخیر اوضاع برای دو میلیون مهاجر ازبک، تاجیک و قرقیز بشدت وخیم تر شده است. به قول معروف «هرچه سنگه، مال پای لنگه»، بی گناه و با گناه باهم میسوزند. این بدبختها از سر ناچاری برای فرار از زندگی نکبت بارشان خانه و کاشانه، زنان و فرزندان خود را به امان خدا رها کرده تا در دیار غربت و بی رحم روسیه برای لقمه نانی به پست ترین کارها تن بدهند. دوستم میگفت که حالا اوضاع خیلی بدتر شده است این بدبختها بدون پرس و جو در خیابانها و محل کار مورد ضرب و شتم قرار میگیرند و اصلا بدون این که مهاجمان بدانند طرف کیست وحشیانه لت و پارش میکنند.
دیروز یک ارمنی بدبخت به گیرشان افتاده بود. او داد میزد بابا من ارمنی هستم چرا مرا میزنید! خوشبختانه مهاجمان وسط کتک ولش کردند. افزون بر این یک آقای تاجیک که دو سال پیش برای دوستم کار میکرده از ترس مهاجمان در تماسی تلفنی از او خواهش کرده بود که برایش کمی نان و مواد غذایی خریداری کند.
دراین روزها این سوال پیش میآید چرا داعش و بنیاد گرایی اسلامی در قفقاز و آسیای میانه شکل گرفت. شکی نیست فاکتورهای گوناگونی در شکل گیری این پدیده دخیل هستند.
زمانی که تزارها با اشغال گری بخش وسیعی از آسیای میانه و قفقاز را ضمیمه سرزمین خود کردند. مردمان آسیای میانه و مسلمانان قفقاز، روسها را متجاوز و اشغال گر و کافر میپنداشتند و به لحاظ فرهنگی ومذهبی هیچ سنخیتی بین خود و روسها نمیدیدند. در همین قفقاز چچنها و داغستانیها و همچنان تاتارهای کریمه نزدیک دو قرن با استیلا و چیرگی روسیه تزاری و حکومت شوروی به اشکال مختلف به نبرد برخاستند. و در تمام این مدت ساکنان آسیای میانه و قفقاز با اتکا بر هویت اسلامی و ناسیونالیسم بر علیه روسها به تقابل پرداختند. هر چند اسلام گرایان سرکوب شدند اما هستههای محدود اسلام گرایان بطور زیر زمینی در دوره حکومت شوروی در ازبکستان و تاجکستان فعالیت داشتند.
هنگامی که کشور شوروی بطور ناگهانی در یک شب به پانزده جمهوری مستقل تبدیل شدند رهبران سرسپرده حزب کمونیست آسیای میانه از این اقدام غیر منتظره یلسین سخت بر آشفتند، داد و فریادشان بلند شد که چرا ما را به امان خدا رها کردید. در واقع ترسشان ازمردم بود و از عواقب کار میترسیدند. البته زمانه نشان داد که ترسشان بی خود بود زیرا آلترناتیوی اسم و رسم داری در کار نبود. رهبران سابق حزب کمونیست با اتکا به دستگاه دولتی خیلی سریع دست بکار شدند و قدرت سیاسی را برای خود سازماندهی کردند. در واقع برایشان بهتر هم شد، زیرا بدون داشتن آقا بالا سر از دبیر اولی حزب کمونیست یک راست به روسای مادام العمر تبدیل شدند. خیلی با مزه بود، پس از یکی و دو سال همین رهبران سرسپرده مسکو با قیافه حق به جانب همانند رهبران جنبشهای رهایی بخش این بار با چاشنی ناسیونالیسم جشن استقلال و آزادی از سیطرهی روسها را میگرفتند. در اندک زمان کم اقتصاد مافیایی وحشی در جمهوریهای آسیای میانه شکل گرفت. بطور مثال کریم اف که دبیر اول حزب کمونیست ازبکستان بود. اقتصاد مافیایی به سرگردگی خانواده کریم اف جان مردم را به لب آورد. مردم و کسبه خرده پا بارها در جمهوریهای آسیای مرکزی به بطور فجیح سرکوب شدند. توجیه و بهانه سرکوب این حاکمان مستبد این بود که ما تروریستها و بنیاد گرایان اسلامی را سرکوب میکنیم. تمامی سفارت خانه غربی درجمهوریهای آسیای میانه میدانستند این موضوع واقعیت ندارد منشا این سرکوبهای وحشیانه انحصار شاهرگهای اقتصادی است که در دست این دولتهای فاسد است و این موضوع اساس مساله را تشکیل میدهد. حال به اصل مطلب برگردم.
تاجیکها و اکثریت ساکنان آسیای میانه مسلمان حنفی اهل سنت و پیرو طریقتهای تصوف و عرفان نقشبندی و قادریه هستند. ریشه تصوف در این منطقه ریشه دار و عمیق است. نقش تصوف و عرفان در شهر دیدنی خیوه خوارزم بخوبی قابل مشاهده است. هستههای اولیه حزب نهصت اسلامی تاجیکها در اواخر ۱۹۷۰ در دوره حکومت شوروی شکل گرفت که تفکرشان الهام گرفته از اخوان المسلمین بود. در واقع اسلام گرایان تاجیکهای افغانستان هم متاثر از جریان اخوان المسلمین بود که در حزب اسلامی متشکل بودند و رهبرشان برهان الدین ربانی بود. انتخاب و گرایش اسلام گرایان تاجیک و افغان به اخوان المسلمین بی دلیل و یا از روی تصادف نبود. خوانش اخوان المسلمین از اسلام یک خوانش جدید اسلامی بود که واکنشی در برابرجهان غرب بود که مبارزه با استعمار و اشغالگران در اولویت برنامه سیاسی آنان قرار گرفته بود. اولویت تاجیکها در هر دو سوی افغانستان و تاجیکستان مبارزه با اشغال گری روسها بود. البته بدین معنا نیست که اخوان المسلمین متمایل به نظام سکولار و مدرنیته است. در این جا حرف من این است که اسلام گرایان کلیت یک پارچه ندارند که در آن هیچ تنوع و اختلافی نداشته باشند. جریانات متمایل به تفکر اخوان المسلمین از جمله حماس، شخصیتهای پایه گذار حرکت نهصت اسلامی تاجیکستان و حزب جمعیت اسلامی افغانستان با جریان القاعده و داعش و طالبان نه تنها میانه خوبی نداشتند بلکه در تقابل باهم دیگر بودند. رهبر میانه رو حزب جمعیت اسلامی، برهان الدین ربانی را القاعده به قتل رساند. در حال حاضز یکی از علل مخالفت داعش با حماس این است که میگوید: «ملی گرایی حماس شرک است و تمرکز حماس بر محور فلسطین و اشغال گری است و آرمان مسلمانان بر پایه مبارزه مذهبی است نه قومی». علاوه بر این داعش ادعا میکند مبارزه ما جهانی و بر علیه کافران است. داعش از روابط خاص حماس با حکومت شعیه خشمگین است.
گرچه پایه گذاران حرکت نهصت اسلامی در تاجیکستان متاثر از اخوان المسلمین بودند اما پایه گذاران حرکت نهصت اسلامی در طول این همه سال متمایل به همکاری با القاعده و داعش نشدند اما سوال این است پس چرا القاعده و داعش درتاجیکستان رشد کردند. باید کمی به عقب برگشت. قبل از به قدرت رسیدن گرباچف هستههای حزب نهصت اسلامی در تاجیکستان بطور زیرزمینی فعال بودند. با روی کار آمدن گرباچف پایگاه مردمیشان چشم گیر شد. به یاد دارم در دوره گرباچف طرفداران این جریان نیروهای انتظامی را در میدان لنین لت و پار کرده بودند که در غرب انعکاس مطبوعاتی وسیعی داشت. این حزب پس از فروپاشی شوروی به یک نیروی عمده در تاجیکستان مبدل شد. قدرت اصلی در تاجیکستان در د ست حزب کمونیست بود اما جریان نهصت اسلامی خواستار سهم بیشتری از قدرت سیاسی بود. حزب کمونیست ابتدا سهم اندکی به این جریان داد اما پس از مدتی برای همان سهم کوچک هم دبه در آورد. در کشاکش جنگ قدرت در درون حزب کمونیست رهبری کشور به چنگ امام علی رحمانوف افتاد. در این زمانه بود که پای ایران، عربستان وافغانستان باز شد.
باری کار به جنگ داخلی کشید و این جنگ داخلی پنج سال طول کشید. شیرازه این کشور فقیر چنان از هم پاشیده شد که مردم آروزی حکومت استالینی را میکردند. هیچ امنیتی در کار نبود. آخر سر اسلام گرایان شکست خوردند. امام علی رحمان اف رئیس جمهور مادام العمر این کشور تمام مخالفان را دستگیر، زندانی و رسانههای مخالف را سرکوب کرد. در تمام این سالها یکی از حامیان اصلی امام علی رحمانوف همین ولادیمیر پوتین بود.
فقرشدید و سرکوب اسلام گرایان میانه رو در تاجیکستان و آسیای میانه، زمینه نفوذ و فعالیتهای سلفیهای جهادی را فراهم کرد و به رشد اسلام گرایان افراطی فراتر از مرزهای خودی دامن زد. پس از جنگ داخلی در تاجیکستان بسیاری از تاجیکها برای کار از سر ناچاری راهی روسیه شدند. شواهد نشان میدهد داعش عمدتا بسیاری از تاجیکهای کارگران مهاجر در روسیه را برای عضو گیری شکار میکرد. زمانی که داعش حکومتی درخاک عراق و سوریه برقرار کرده بود تبلیغات داعش به عنوان مبارزه جهانی مسلمین بر علیه کافران برای بخشی از اسلام گریان تاجیک و ازبکها جاذبه داشت. آنان حاکمان کشور خود را غیر خودی و دست نشانده جهان غیراسلام میخواندند.
زمانی که حکومت داعش برقرار شد بیش از دو هزار تاجیک، ازبک و قرقیز، بخشی با خانوادههای خود عمدا از راه ترکیه به داعش پیوستند. بسیاری از آنان جان خود را در عراق و سوریه از دست دادند. آنان به عینه شاهد کشتار داعشیها و مخالفان بشار اسد توسط ارتش روسیه بودند. طبیعی است داعشیهای تاجیک با آن شست و شوی مغزی که شدهاند و به لحاظ روانی از زندگی و فقر خسته شدهاند چرا با جان و دل برای رفتن به دنیای آخرالزمانی شتاب نکنند و بر علیه کفار روس که بطور تاریخی از آنان نفرت دارند دست به عملیات تروریستی نزنند.
اتابک فتحالهزاده