حمله اخیر اسرائیل به کنسول گری جمهوری اسلامی در دمشق، حاکمان دینی را بر سر دو راهی قرار داده است. از یک سو بخشی از طرفداران تندروی نظام از عدم واکنش درخور به اسرائیل سخت ناراضی هستند و پیوسته در خواست اتنقام میکنند. آنان برای جو سازی، از لجشان به آرامگاه استر مردخای که از مقدسین ایرانیان یهودی در همدان کوکتل مولوتف میاندارنند. از سوی دیگر اخبار داخل کشور حاکی از این است امام جمعهها و برخی از نمایندگان مجلس تلاش میکنند از فشار تند روها به هسته مرکزی قدرت بکاهند و ازآنها میخواهند همچنان به سیاست «صبر استراتژیک» بسنده کنند.
با شناختی و نشانی که از جمهوری اسلامی داریم سران نظام خیلی دلش میخواهد ضرب شستی به اسرائیل نشان بدهد اما سران و تصمیم گیران اصلی نظام این را بخوبی میدانند که ضربه زدن به اسراییل چه عواقبی میتواند برای نظام و خودشان داشته باشد.
باری سران نظام گیر کردهاند و تا به حال جز رجز و هارت و پورت چیزی به نمایش نگذاشتند. اسرائیل هم به پشتوانه آمریکا به ریش سران نظام میخندد و بر خلاف وعده آقای خامنهای، اسرائیل هم میزند و هم در میرود. حالا جمهوری اسلامی شاید متوجه این موضوع شده است که اسرائیل هم مانند خودش برای رعایت حقوق بین المللی تره هم خرد نمیکند.
شواهد نشان میدهد هدف اسرائیل کشاندن پای جمهوری اسلامی به جنگ است و برای همین منظوردائم دانه میپاشد تا شکارش را به دام بیندازد. اما جمهوری اسلامی از سرناچاری دم به تله نمیدهد.
تنها اسرائیل نیست که میخواهد پای ایران به جنگ کشیده شود. بیشتر از اسرائیل، ولادیمیر پوتین است که آرزو میکند که جنگ مستقیم بین اسرائیل و ایران آغاز شود. مگر غیر از این است که همین جنگ غزه به داد ولادیمر پوتین رسید. آغاز جنگ هدیه بزرگی برای روسیه و حتی برای کشورهای همسایه ایران است.
اگر سران نظام درایت به خرج دهند مناسب ترین و کم هزینه ترین راه ممکن در این اوضاع و احوال آشفته، برای کاهش بحران و فرار از جنگ این است که جمهوری اسلامی در حد ممکن از شکاف آمریکا و اسرائیل استفاده کند.
البته این آرزوی و نگاه من است. حکومت دینی مانند تمام حکومتهای ایده ئولوژیک نگاه خودش را دارد. برای حاکمان حکومت دینی آن چیزی درست است که در وهله اول باید ازقیف و یا منشور این نظام بگذرد. نظام جمهوری اسلامی اگر دریک چیز استاد باشد همانا تاکتیک بقا به هر قیمت.
اتابک فتحالهزاده
هویدا و روزهاى نخست ابرى! بابک رحمتى