از شاخصههای جهان مدرن حقوق برابر زنان و مردان است و اینکه تلاش برای حقوق برابر چون نیرویی است که فرهنگ و سیاست و رویکردها و نگرش و جهانبینی و ساختار قدرت و مناسبات جامعه و سنتها را دگرگون میکند. حاکمیت سعی دارد تا تحت پوشش و ماسک حجاب اجباری امکان فعالیت و حق تعیین سرنوشت زنان بوسیله خودشان را به محاق بکشد و از این طریق آنه را به نقطه صفر برگرداند تا از دستیابی به دیگر حقوق، آنها را متوقف نماید.
حاکمیت خوب میداند که پیروزی زنان در عرصه حجاب اجباری زمینه را به سود دموکراسی و آزادی و برابری و اعمال سایر حقوق و آزادیها و رفع تبعیضات فراوان در همه عرصهها فراهم خواهد ساخت. حقوقی چون برابری جنسیتی، حق انتخاب کردن و انتخاب شدن به صورت آزاد و برابر در همه مشاغل و مناصب و سمتها از صدر تا ذیل، حق انتخاب سبک زندگی، حق متفاوت زیستن، حق آزاد و برابر در آموزش و کار و بهداشت و درمان و سایر حوزههای اجتماعی، حق برابر ارث، حق خودمختاری و استقلال، حق تقیب مفهوم سعادت و خوشبختی طبق برداشت هر فرد از زندگی خویش بدون تحمیل و سرکوب، نفی سلطه گری و سلطه پذیری از هر کس و هر نهادی چه خانواده چه سنت و دین و چه غیر آن، شجاعت انسان بودن و انسانی زیستن، نابودی نگرش مردسالار و قیمومیت مدار، فروریزی رویکرد ارباب رعیتی، حق تعیین سرنوشت در همه حوزهها، آزادی در قلمرو خصوصی و مشارکت در سپهر عمومی، نفی نظارتهای قیم مآبانه چون نظارت استصوابی، نسخ نگرش نمایندگی خدا و شرع و تاریخ و سنت و بالتبع کنار گذاشتن همه خود نماینده پنداران و خود برتر بینان آسمانی یا زمینی، نسخ قانون شریعت و رجوع تمام عیار به قوانین پویا و زنده و منعطف که حاصل مشارکت و رقابت عادلانه همه افراد جامعه بصورت آزد و برابرست، نسخ تفتیش عقاید و تفتیش جنسیتی، نفی نظارتهای قیم مآبانه در سانسور فیلم و کتاب و اینترنت و شبکههای مجازی و رسانههای جمعی، حق مالکیت زنان بر بدنشان و بالتبع نفی تصمیم گیری و نگاه مالکانه مردان نسبت به زنان است.
چگونه زنان در ممالک آزاد و سالم و مدرن با پوشش آزاد میتوانند صدراعظم و رییس جمهور و نخست وزیر و وزیر شوند و سایر مشاغل و مناصب را در اختیار بگیرنند بدون اینکه کسی به آنها تعرض کند و یا به بی غیرتی و بی عفتی محکوم شوند یا متهم شوند که از خارج دستور میگیرند و نوکر اجانب و دریافت کننده پول برای درهم ریختن اجتماع باشند، اما در این مرز و بوم زنان برای بدیهی ترین حقوق خود از جمله حق انتخاب پوشش متهم به جاسوسی و نوکری اجانب و دریافت کردن پول و تعلیم دیدن از خارج کشور برای ملکوک کردن عفت و جریحه دار کردن احساسات جامعه میشوند؟ یعنی حاکمیت به جای اینکه فضایی امن و آزاد و برابر را برای زنان و جوانان و همگان فراهم کند، تا مردم بطور آزاد و برابر بر اساس علایق و سلایق و نگرش شخصی خود با ذهنی آرام و آسوده زندگی کنند و هر کس خللی و مزاحمتی و تعرضی بر آزادی و امنیت و حریم شخصیشان داشت را مورد پیگرد قانونی قرار دهند، بر عکس جهان آزاد خود متعرض حقوق و کرامت و آزادی و امنیت دیگران میشود.
در جوامع و نظامهای سالم و دموکرات و آزاد، زنان آزادند تا خود، پوشش خود را برگزینند و بخوانند و شاد و باشند و خود مالک بدن خود باشند نه مردان یا حتی زنان برده. در این جوامع که زنان آزاد و تا حدود زیادی برابرند اگر کسی مزاحم حقوق و آزادیهای آنان شود، قانون، تمام قد از حقوق و آزادیهای آنان دفاع میکند اما در ممالک استبدادی که خود را همه کاره و محق در تصمیم گیری برای همگان و در اینجا بطور اخص برای زنان میدانند، قانون و مجریان و تصمیم گیرندگان برعکس، آزادی زنان را محدود میکنند مبادا مفسده بوجود بیاید. آنجا آزادی و برابری پاس داشته میشود و شخص متجاوز و مزاحم مورد پیگرد قضایی قرار میگیرد و اینجا آزادی زنان را قربانی منافع و مطامع و تنگ نظری و جمود فکری میکنند و البته خودشان آزاد در آزار.
از سوی دیگر، صرفنظر از اینکه در قرآن و شریعت الزام به پوشش نیست، دین و شریعت مسبوق به عدالت و عقل و آزادی و حق زمانه است نه عقل و عدل و حق و آزادی مسبوق بر دین و شریعت. عقل و عدل و حق و آزادی در تکامل و تعالی و تحرک وسیلان است. حال وقتی عناصر برشمرده در تکامل و تعالی باشند دینی که با عقل و عدل زمانه سنجیده میشود نباید در تکامل باشد؟ بنا بر تکامل هر چیزی، نباید موضوع پوشش را در تکامل عرفی و عقلی و شرعی، در تغییر متناسب با جهان مدرن و حق انتخاب آزاد ناشی از آن دید؟ پوشش در عصر پیشامدرن یک تکلیف بود نه حق، در حالی که پوشش در جهان مدرن یک حق است نه تکلیف، چون جهان تکلیف مداری و ارباب رعیتی و تقلیید و انفعال و مرید پروری گذشته و جهان کنونی جهان حق محور و محق و محقق و آزاد و شهروند محور و حقوق بشرمدار و دموکراسی خواه و فردیت خودآگاهانه و عقلانیت خودبنیاد است. در دنیای گذشته پوشش موضوعی جامعه پذیر بود چون زیست جهان آنان آن گونه بود، اما امروز حق انتخاب پوشش جامعه پذیر است لذا تلاش برای بازتولید نظام کهن به اینجا میانجامد که عِرض خود میبری و زحمت ما میداری.
همچنین اگر بر قانونی بودن پوشش اجباری اصرار بورزند نباید دریابند که زمانی تبعیض نژادی و برده داری و بسیاری دیگر هم در زمان خودش قانونی بود، آیا چون قانونی بود حقانی و عادلانه و انسانی هم بود؟ به عبارت دیگر چون قانونی بود همچنان باید باقی میماند؟ لازم است بدانیم آنچه امروز بدیهی میمینماید در گذشته امری بدعت آمیز و خطرناک محسوب میشد. و آنچه امروز بدعت آمیز و خطرناک جلوه میکند، از پس روشنگری و مبارزه و گذشت و ارتفاع و ارتقاء فهم و دانش و آگاهی و نوخواهی امر بدیهی خوهد شد. تاریخ صحنه حرکت و مبارزه بین امر بدعت آمیز در زمانی و امر بدیهی در زمان دیگر است. بطور مثال گذر از استبداد چه دینی و غیر آن به دموکراسی، از شرک و چند خدایی به توحید، از محو فردیت در جوامع استبدادی قبیلهای و عشیرهای و سنت گرا و ایدئو لوژیک به حقوق بشر و حقوق شهروندی و غایت بودن هر انسان فارغ از رنگ، جنسیت، قومیت، ملیت، دین، مذهب و نژاد و غیره، از قربانی شدن انسانها در پای بتها و خدایان تا کرامت و منزلت یافتن انسان، از عدم حق انتخاب (اعم از انتخاب کردن و انتخاب شدن) زنان یا متهم به جادوگری شدن تا ریاست کشور و وزارت و نمایندگی مجلس و بسیاری مشاغل دیگر، از خطرناک بودن تلویزیون و رادیو و تلگراف و اتومبیل و حمام و ویدئو و بسیاری دیگر تا بدیهی شدن این وسایل و لوازم. امروز اگرچه حق انتخاب پوشش برای حاکمیت که در زیست جهان دیگری تنفس میکند موضوعی بدعت آمیز و خطرناک جلوه میکند، اما از پس روشنگری و افزایش آگاهی و مبارزه و مقاومت مدنی موضوعی بدیهی خواهد شد.
باری، تاریخ صحنه مبارزه بین بدعت و بدیهی است. وظیفه هر انسانی است که افقهای نو را وسعت دهد و موقعیتها و موضوعات سخت و متصلب را به نوبه خود متزلزل نماید.
سیامک صفاتی