در باره اسنادی که بی بی سی جهانی درباره قتل نیکا شا کرمی نوجوان معترض در جنبش زن زندگی آزادی منتشر کرده است گفت و گوهای بسیاری صورت گرفته است و افراد و رسانهها بر حسب تعلق خاطرشان به جمهوری اسلامی یا ضدیت با آن موضع گیری کردهاند. هوادران جمهوری اسلامی و دستگاههای تبلیغاتی آن گزارش و اسناد بی بی سی جهانی را دروغ خوانده و مخالفان نیز صحت آنهارا تائید کردهاند. بدیهی است در سیاست اسناد رسمی نقش برجستهای در صحت روایات و رخدادهای سیاسی اجتماعی دارند اما ورای اسناد که میتوانند جعلی یا واقعی باشند سیاستها و روندها در جریان حکمرانی و میزان حاکمیت قانون در یک کشور بیش از هر متر و معیار دیگری صحت و سقم انتساب رفتارهایی را به حکومت در افکار عمومی باور پذیر یا غیر قابل باور میکند. این دقیقا همان چیزی است که نمیتوان آن را جعل کرد.
اگر بخواهم در متن شیعی حرف بزنم میتوان امامزاده هایی که به وفور در ایران پراکنده هستند را جعلی خواند اما دین خویی ایرانیان را نمیتوان امری جعلی دانست و گواه این ادعا همین امامزادههای جعلی است. فرض کنیم جمهوری اسلامی نظر سنجی جعل کند که نشان میدهد پایگاه اجتماعی حکومت امروز از دهه ۶۰ بیشتر است یا نسل جوان امروز بسیار بیش از نسل گذشته به ایدئو لوژی اسلامی معتقد است و شاهد مثال را هم خوانی نوجوانان با سرود سلام فرمانده بیاورد. جعلی بودن این گزارهها اینقدر بدیهی است که خواننده را عصبی میکند اما نیازی به عصبانیت نیست با آمار و ارقام و و برخی مطالعات کیفی به راحتی میشود اثبات کرد که این گزارهها بر پایه واقعیت نیست و جعلی است. فرض کنیم حکومت با اتکا به زور بخواهد چنین گزاره هایی را به عنوان واقعیت به خورد مردم بدهد چقدر شدنی است؟
تقریبا همه منتقدان و فعالان سیاسی که در ایران به دست دستگاه قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی افتادند و اعتراف کردندو از حکومت عذر خواستند بعداز آزادی از زندان یا خروج از کشور اعتبار اعترافات خود را زیر سوال بردند و آنهارا تحت فشار، تهدید، شکنجه یا ترکیبی از آنها خواندند و در جهت معکوس اعترافات خود و در همان مسیر پیش از بازداشت قدم برداشته و به فعالیت ادامه دادند. حالا ادعای عدم فشار به زندانیان سیاسی از طرف حکومت برای اعترافات چقدر واقعی و چقدر جعلی است؟
در جریان اعتراضات زن زندگی آزادی تعداد زیادی از هم وطنانِ به ویژه جوان کشته و نابینا شدند وحکومت هم مسئولیت هیچ کدام را به عهده نگرفت، تعدادی را از جمله نیکا شاه کرمی را به خود کشی متهم کرد و باقی را هم مدعی شد که با سلاح سازمانی کشته نشدند و بیگانگان آنهارا کشتهاند. آقای خامنهای مدعی نزدیک شدن کشور به قله است در حالی که با با پول رهن یک خانه در امروز ۵ سال پیش میشد آن را خرید. مدعی نزدیک شدن به قلهها است در حالی که معلمان و بازنشستگان و کارگران از هر فرصتی برای رساندن صدای اعتراض خود به شیوه اداره کشور و مشکلات معیشتی استفاده میکنند. برای معلم بزرگداشت میگیرند و به دروغ آموزش و پرورش را مهمترین وزراتخانه قلمداد میکنند اماکرامت انسانی او را با حداقل حقوق ۱۹۰۸ دلار در سال (۱۵۹ دلار در ماه) لگدمال میکنند. حالا ادعای بزرگداشت معلم جعلی یا واقعی است؟
نیکا شاه کرمی بر اساس این اسناد هم مورد تجاوز واقع شده و هم به قتل رسیده است. آنچه در آن شبهه وجود داشت موضوع تجاوز بود و اگرنه هیچ دلیلی بر خود کشی آن سر پر شور نبود. هر چه حکومت و حامیانش تلاش کنند که اعتبار این اسناد را زیر سوال ببرند جز بردن عرض خود و زحمت پاسخگویی ما کاری نمیکنند. امثال من هم که خاموش بنشینند و حتی به صف حامیان نظام بپیوندند دردی از نظام درمان نمیشود. چون افکار عمومی مفهوم عدالت و رافت اسلامی را در شیوه حکمرانی جمهوری اسلامی و برخوردش با کاظم صدیقی و بابک زنجانی و محسن شکاری و محمد حسینی ونوع مواجهه و دلیریاش با دشمن را با اطلاع دادن زمان حمله و نحوه آن و کرامت زنان را در برخورد گشت ارشاد با آنان و اهمیت نخبگان در اداره کشور را در ریاست جهموری ابراهیم رئیسی و ضرورت چرخش قدرت را در ۳۵ سال رهبری علی خامنهای به وضوح میبیند حکمرانی جنایی جمهوری اسلامی واقعیت بی پرده و عریانی است که نیازی به جعل سند ندارد. کمال بی عقلی است که برای انداختن شما از چشم مردم کسی به جعل سند بپردازد.
@sedaiazadi